گروه فرقان، پیشقراول ترور در ایران

سوم اردیبهشت 1358 با ترور سپهبد محمدولی قرنی نخستین رئیس ستاد ارتش جمهوری اسلامی ایران اولین عملیات تروریستی گروه فرقان اتفاق افتاد.
کد خبر: ۱۴۰۵۱۰۵
نویسنده فتاح غلامی - جام جم آنلاین

گروه فرقان، پیشقراول ترور در ایران

به گزارش جام جم آنلاین پیروزی انقلاب اسلامی و به ثمر رسیدن نهضت اسلامی مردم ایران تحولات فراوانی را در عرصه‌های داخلی و بین‌المللی رقم زد. با وقوع انقلاب برخی از گروه‌های سیاسی یا عقیدتی كه البته نظام قبلی را برنمی‌تابیدند در مقابل پدیده جدید موضع گرفتند. این گروه‌ها راه‌های مختلفی را برای به چالش كشیدن نظام جدید در پیش گرفتند و چون در عرصه‌های فرهنگی از سوی مردم با اقبال عمومی مواجه نشدند به تحركات و اقدامات ایذایی و حذف فیزیكی روی آوردند. در میان این گروه‌ها، فرقان با وجود این‌كه به لحاظ تعداد اعضا و مدت فعالیت زمان و فضای محدودی را به خود اختصاص داد اما در عمل سخت ترین ضربات را به نظام تازه پاگرفته وارد كرد.

گروه فرقان، پیشقراول ترور در ایران

گروه فرقان پیش از انقلاب اسلامی در جریان آن قرار نداشت و با توجه به مفهومی كه از روحانیت و روحانیون در ذهن ساخته بود و آن را درزمره طبقاتی می‌دانست كه زمینه استبداد را فراهم می‌سازد در نقطه مقابل نظام جدید قرار گرفت و از همان روزهای آغازین انقلاب به مبارزات علیه آن پرداخت. فرقانیان در مسیر فعالیت خود ترور و حذف فیزیكی را روشی برای مبارزه با انقلاب و مدیران اجرایی نظام می‌دانست و از این رو با انتخاب برخی از دست اندركاران نظام سیاسی تازه تاسیس اقدام به حذف آنان كرد. فرقانیان البته در راستای توجیه اقدامات خرابكارانه سعی می‌كردند در بیانیه‌های قبل و بعد از ترور، خاستگاه نظری رویكردهایشان را برگرفته از قرآن و نهج البلاغه اعلام كنند.

مراجعه به آثار و محصولات فكری این جریان نشان می‌دهد كه گروه فرقان از منابع دینی و اسلامی برای تحلیل شرایط زمانه به صورت گزینشی و با تفسیرها و قرائت‌های خاص عمل می‌كرد. از آنجایی كه رهبر گروه عنصری بریده از روحانیت بود و از این رو تفاسیر علمای دینی را نمی‌پذیرفت و عمدتا برای تطبیق آیات و روایات با اقتضائات ذوقی و ذهنی اش به برداشت‌هایی روی می‌آورد كه بتواند شرایط زمانه را با معیارهای شخصی اش تفسیر و بر مبنای آن حق یا باطل را مشخص كند.

چهره شاخص گروه فرقان اكبر گودرزی بود. او را رهبر معنوی این گروه می‌دانند. ادعایی كه البته خود گودرزی در مجموعه اعترافات خود سعی كرد از این چنین عنوانی شانه خالی كند. این طلبه درس نخوانده حوزه‌های علمیه كه بر علیه روحانیت و در جهت حذف آن اقدام كرد، گذشته پرفراز و نشیبی داشت. تاكنون مطالب، مقالات و كتابهای زیادی درباره این شخصیت و عملكرد و حوزه فعالیت این گروه نوشته شده است اما همچنان ابهاماتی پیرامون زیست فكری و اجتماعی این جریان و شخص گودرزی وجود دارد. همچنان بررسی این‌كه چه عواملی باعث شد گروهی كوچك كه تعداد و مجموع عناصر تشكیل دهنده و فعال تا هواداران آن به بیش از شصت الی هفتاد نفر نمی‌رسید، بلافاصله بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و با بهره گیری از آزادی‌های سیاسی و اجتماعی روزهای آغازین استقرار نظام جمهوری اسلامی از همه امكانات برای از بین بردن برخی از چهره‌های سرشناس نظام یا عناصر گمنام استفاده كنند و در مقعطی حساس از تاریخ انقلاب ضرباتی سخت را به پیكر نظام وارد كند.

این گروه در قالب محدود و كوچكی فعالیت خود را آغاز كرد و در مدت كوتاهی از شروع به كار توانست توجه برخی از جوانان را جلب كند. نیروهای پیوسته به این گروه، به خاطر كمی سن، درك درستی از شرایط و اوضاع زمانه نداشتند و گمان می‌كردند كه تفكری كه از آن حمایت می‌كنند تنها مسیر كامیابی و رسیدن به وضعیت مطلوب سیاسی و دینی است. آنها در محافل خود شنونده تفاسیر خاص از قرآن و برداشت‌های متفاوت از دین بودند. برداشت‌هایی كه البته از نظر آنها در قالبی نو و جذابی ارائه می‌شد و حرفهایی را می‌شنیدند كه برای آنها تازگی داشت. شیفتگان گروه فرقان فكر می‌كردند عمل و توجه به این توصیه‌ها و مسیری كه گودرزی برای آنها مشخص كرده است تنها راه رسیدن به سعادت و خوشبختی جامعه است. با این وصف گمان می‌كردند كه وجود برخی از موانع باعث شده است كه جامعه امكان شنیدن این صداهای تازه را نداشته باشد. از نظر گودرزی و كسانی كه هوادار او بودند برخی از چهره‌ها و كارگزارانی كه سكان هدایت فكری یا سیاسی جامعه را به عهده گرفته بودند از موانع اصلی گسترش تفكری بودند كه فرقانی‌ها به آن اعتقاد داشتند. طبعا با چنین اعتقادی و چنان تفسیر و برداشتی از دین و قرآن، فرقانیان برآن شدند كه تا با حذف فیزیكی این چهره ها، به گمان خود موانع نشر افكار فرقانی را از میان بردارند.

در كنار این مساله توجه به شخصیت فردی و اجتماعی اكبر گودرزی به عنوان محرك جریان فرقان و ارائه تفسیر و برداشت خاصی كه اواز آیات قرآن داشت، نكته مهم و قابل تاملی است. گودرزی را باید به درستی ستون فقرات و مغز متفكر گروه دانست كه اعتماد اعضا را به صورت كامل به خود جلب كرده بود و از نفوذ كلامی فوق العاده‌ای در بین اعضای گروه خود برخوردار بود. بگونه‌ای كه اعضا با جسارت در پی اجرایی كردن طرح‌ها و برنامه‌های گودرزی بودند.

رهبر تشكیلات فرقان

گروه فرقان، پیشقراول ترور در ایران

اكبر گودرزی با نام مستعار «عباس» فرزند حسن متولد 1328 در خانواده پرجمعیتی به دنیا آمد. او در سال‌های 51 تا 52 به قم و سپس به تهران آمد تا درس طلبگی بخواند اما با توجه به این‌كه طلبه درسخوانی نبود به بهانه اعتراض به اوضاع مدارس و نحوه درس و بحث در سال 56 تصمیم به ترك طلبگی كرد. او در دوران طلبگی به جای طی مدارج حوزوی به شكلی منظم و روشمند عمدتا به مطالعات جنبی می‌پرداخت و بیشتر كتابهایی را می‌خواند كه با حال و هوای مبارزاتی آن هم براساس مرام ماركسیستی انطباق داشت. به همین خاطر از آنجایی كه از مطالعات عمیقی در حوزه علوم دینی برخوردار نبود از همان ابتدا ذهنیتی منفی نسبت به روحانیت داشت و ضمن رد تفاسیر و برداشت علمای دین درباره متون دینی به مطالعه آثار پژوهشگران غیر حوزوی كه دغدغه‌های دینی داشتند روی آورد و به برداشت‌های آنان از منابع مذهبی تكیه كرد. او با همین مطالعات محدود، درس تفسیر قرآن خود را براساس نگاه خاصش به مبانی دینی آغاز كرد و در فرصت‌های مناسب مثل روزهای جمعه و مناسبت‌های مذهبی، كلاس قرآن در مساجد تشكیل می‌داد. ابتدای كار او با آموزش قرآن برای نوآموزان بود ولی بعدا آیات را هم تجزیه و تحلیل می‌كرد. مساجدی مثل مسجد خمسه در قلهك، مسجد الهادی در شوش غربی، مسجد فاطمیه در فلكه سوم خزانه، مسجد شیخ هادی در پشت پارك شهر و در خیابان حنیف نژاد یا شاپور سابق از جمله مراكزی بودند كه محل تردد گودرزی بود. طبیعی بود كه در این جلسات متعدد افرادی می‌آمدند و آشنا می‌شدند و غالبا دوستی‌شان به همان كلاس درس محدود نمی‌شد و سعی می‌كردند كه خارج از كلاس درس هم با او ارتباط داشته باشند. درس تفسیر قرآن او از سال 50 شروع شد و از پاییز 55 با عده‌ای از دوستانش بطور جدی‌تر و منسجم‌تر به بررسی و تدوین دو كتاب «ایدئولوژی توحید و ابعاد گوناگون آن» و «اصول تفكر قرآنی» پرداخت.

با توجه به جوانی او و شیوه‌ و ادبیات خاصی كه او در بیان تفسیر از آن استفاده می‌كرد، زمینه جذب برخی از نیروهای جوان به سمت او فراهم آمد و از این پس او به صورت جدی‌تر به طرح موضوعات و برداشت‌های خاص خود از آیات و سور قرآنی پرداخت.

با توجه به اهتمامی كه برخی از دوستان گودرزی برای حضور در جلسات تفسیر قرآن او داشتند بنا شد كه مطالبی كه وی تحت عنوان تفسیر از سوره‌های قرآن دارد به صورت تدوین شده در اختیار اعضای جلسه قرار گیرد و همچنین در صورت وجود امكانات در قالب جزواتی تكثیر و در برخی از محافل دانشگاهی توزیع شود.

برغم این‌كه گودرزی مدعی است كه تلاش‌ها او تحت نظر ساواك بوده اما در لابه لای پرونده‌های ساواك، اسناد بسیار معدود و كم اهمیتی درباره این گروه وجود دارد و این نشان از كم توجه بودن این نهاد امنیتی نسبت به این گروه دارد. رژیم شاه از فعالیت این گروه كم و بیش اطلاعاتی داشت، اما به دلیل درگیر شدن در ماجراهای سال 56 و سرعت و رشد حركت‌های سیاسی و نیز ضعیف شدن ساواك، گویا گزارش چندانی از فعالیت آنها كه آن زمان بیشتر به صورت جلسات قرآن بود، نداشت.

تاسیس گروه فرقان

وی بعد از مدتی مطالب تفسیری خود را به صورت جزوه منتشر كرد و از این پس بود كه گروه فرقان تشكیل شد. وی بعد از سفری كوتاه به پاكستان و بعد از مراجعت به ایران و تماس دوباره با بچه‌هایی كه قبلا با او در تماس بودند تصمیم گرفت كه نوشته‌های پراكنده خود در زمینه ایدئولوژی و چه در مورد مسائل سیاسی را در یك نشریه منظم ماهیانه به نام فرقان منتشر كند.

بعد از انتشار مجموعه‌های گروه فرقان كه عمدتا در مناطق پرجمعیت كشور مثل بازار و مراكز دانشگاهی پخش می‌شد ذهن برخی از نیروهای فكری از جمله شهید مطهری نسبت به افكار و عقاید این گروه جلب شد. مرحوم مطهری آثار و نوشته‌های آنها را مطالعه می‌كرد و در كتابهایش به شبهات آنان پاسخ می‌داد. حتی برخی از افراد به وی توصیه می‌كردند كه در شان او نیست كه به این نوع آثار قلمی كوچك بها بدهد و برای پاسخ‌گویی به آن وقت بگذارد اما شهید مطهری می‌گفت: آدم‌ها مهم نیستند حرف‌هایشان و تاثیری كه روی جوانان می‌گذارد مهم است. كسی چه می‌داند كه نویسنده این تفسیر یك بچه است. این نوشته‌ها در ذهن جوانان شبهه ایجاد می‌كند و من باید جواب اینها را بدهم

مواجه فرقان با انقلاب اسلامی

علاوه بر طرح مباحث قرآنی در نشریات فرقان به مسائل سیاسی هم پرداخته می‌شد و بخصوص از شماره 7 به بعد به صورت مستقیم علیه نظام جمهوری اسلامی و از شماره 10 به بعد نیز رهبری انقلاب مورد نقد و تعرض قرار گرفت. كمی بعدتر مقوله تروریسم نیز به عنوان یكی از مسائل مورد توجه گروه فرقان مورد بحث قرار گرفت.

به اعتقاد اعضای گروه فرقان حكومت جمهوری اسلامی تلاشی برای برقراری حاكمیت آخوندیسم بود و از سوی دیگر با توجه به روی كار آمدن دولت موقت و مواجهه ملایم آنان با آمریكا و ملاقات مهندس بازرگان با برژینسكی در حواشی برگزاری جشنهای سالگرد الجزایر، فرقان این رویه را نشانه‌ای از ادامه روند همكاری با امپریالیسم و تداوم شیوه حكومتی رژیم سابق عنوان كرد. فرقان از تسخیر سفارت آمریكا به عنوان بلوای گروگانگیری یاد كرده و معتقد بود كه جمهوری اسلامی برای تسلط بر برخی از چالش‌های داخلی به گروگانگیری دست زده است این اهداف عبارت است از:۱- خلع سلاح كردن مخالفان، ۲- استحكام پایه‌های حاكمیت، ۳- سركوب وحشیانه معترضان، ۴- پرونده‌سازی و زمینه‌سازی‌های عوام‌فریبانه، ۵- پیروزی در رقابت بین جناح‌های حاكم.

راه افتادن ماشین ترور

انقلاب اسلامی ایران كه به پیروزی رسید بسیاری از گروهها همراهی خود را با نظام جدید اعلام كردند اما برخی از گروهها از همان ابتدا با توجه به نوع رویكرد و تفاوتی كه در نگاه داشتند به فاصله كوتاهی ضمن ابراز مواضع متفاوت خود با انقلابیون با نظام جدید فاصله گرفتند. در تفكر آنان اوضاع فعلی با حقیقت انقلاب و تلقیات ذهنی‌شان از مفهوم حكومت و تشكیل دولت متفاوت بود. از این روی به این فكر افتادند كه شرایط را به نفع خود تغییر دهند. اما با عنایت به این‌كه نتوانستند به شیوه‌های معمول حزبی و تشكیلاتی حرف خود را به كرسی بنشانند از حربه ترور به عنوان ابزاری برای تغییر شرایط استفاده كردند. گروه فرقان از جمله گروه‌هایی بود كه گرچه در قالب محدود و كوچك به فعالیت پرداخت اما سعی كرد كه با جلب برخی از جوانان شرایط را برای اشاعه و بسط تفكر خود آماده سازد. نیروهایی كه به این جریان جدید پیوستند عمدتا شامل جوانان پرشور بودند كه درك درستی از شرایط و اوضاع زمانه نداشتند و گمان می‌كردند كه تفكری كه از آن حمایت می‌كنند تنها مسیر كامیابی و رسیدن به وضعیت مطلوب سیاسی و دینی است. آنها در محافل خود شنونده تفاسیر خاص از قرآن و برداشت‌های متفاوت از دین بودند كه در نظر آنها جذاب و شیرین می‌آمد. حرفهایی را می‌شنیدند كه برای آنها تازگی داشت اما بزعم آنان گوش شنوایی برای شنیدن آن در سطح جامعه وجود نداشت و شرایط جامعه و كارگزارانی كه سكان هدایت كشور را به عهده گرفته بودند از موانع اصلی گسترش این تفكر بودند از این رو گمان می‌كردند كه برای از بین برداشتن موانع تنها اقدام ممكن در این شرایط حذف فیزیكی چهره‌هایی است كه با اقدامات خود در به حاشیه راندن افكار فرقانی گام اساسی برداشتند.تشكیلات فرقان از جمله این گروه‌ها بودند كه در مدت فعالیت كوتاه مدت خود ضایعات جبران‌ناپذیری را به پیكره نظام جمهوری اسلامی وارد كردند.

گروه فرقان از اردیبهشت ماه 1358 اقدامات تروریستی خود را شروع كرد. فهرست برنامه ترور این گروه كه در بیشتر موارد موافق به انجام آن شدند عبارتند از:

ـ سپهبد محمد ولی قرنی در سوم اردیبهشت 58

ـ آیت الله مرتضی مطهری در 12 اردیبهشت 58

ـ آیت الله اكبر هاشمی رفسنجانی در خرداد 58

ـ حاجی طرخانی در تیرماه 58

ـ آیت الله سیدرضی شیرازی در تیرماه 58

ـ مهدی و حسام عراقی در شهریور 58

ـ مهدیان در شهریور 58

ـ هانس یواخیم لایب در مهرماه 58

ـ آیت الله محمد مفتح در آذر 58

ترور سپهبد قرنی

 گودرزی درباره انگیزه ترور قره نی می‌گوید: یادم نیست پیشنهاد ترور قرنی را چه كسی اولین بار من و یا مسوول نظامی مطرح كرد و ضاربین او هم محسن سیاهپوش، مهدی ملا حسینی، حسین قاسمی بودند. انگیزه ترور هم در اعلامیه بعد از انجام كار مطرح شده است. چون قرنی هم در رژیم قبلی آن وقتی كه مسوول نظامی رشت بود به اعتراف نویسندگان و تجربه اندوزان آن زمان اقدام به سركوبی مردم آن دیار كرده بود و در رژیم فعلی حتی وقتی وزیر كشور وقت كه برای حل درگیری‌های كردستان همراه چند تن از مقامات بدانجا رفته بود و از قرنی می‌خواست كه عملیات نظامی را متوقف كند و او این مطب را نپذیرفته بود.

فرقانی‌ها در مورد ترور سپهبد قرنی موارد زیر را در توجیه اقدام خود مطرح كردند:

ـ سرسپردگی به امپریالیزم آمریكا و كوشش در جهت انجام كودتای آمریكایی

ـ همكاری با رژیم طاغوتی قبلی

ـ همكاری با رژیم ضد توحیدی فعلی و سرسپردگی به دیكتاتوری آخوندیسم

ـ مفسد فی الارض

ـ اقدام برای سركوبی مردم كردستان در جهت قلب حقایق و واقعیات و متهم كردن مردم به این‌كه مامور اجنبی هستند.

ـ كوشش برای خلع سلاح مردم مبارز و محروم ایران و بازسازی ارتش.

پیوند گروه فرقان با عناصر ضد انقلاب و نیروهای بیگانه

از مجموعه مطالب، مستندات و همچنین خاطرات شفاهی كه درباره این گروه تروریستی منتشر شده می‌توان دریافت كه این فرقانی‌ها با دیگر گروه‌های معاند و همچنین نظام سلطه غرب در ارتباط بودند.

در همین زمینه غلامعلی حدادعادل در گفتگویی با سایت مشرق بر این باور است كه گروه فرقان عملا آلت دست سازمان مجاهدین خلق بود.

وی در این باره می‌گوید: احتمال قوی می‌دهم كه اینها در لایه‌هایی پنهایی با مجاهدین خلق هماهنگ بودند. شاید هم ترور آقای مطهری را با موافقت و صلاحدید و چراغ سبز مجاهدین انجام داده باشند. من این را بعید نمی‌دانم. یك قرینه حدس من این است كه فردای شهادت مرحوم مطهری، سازمان مجاهدین خلق بیانیه‌ای دادند، اگر آن بیانیه را ملاحظه كرده باشید، كاملاً دو پهلو است. در آن فضاها كه همه این ترور را محكوم می‌كردند، بیانیه مجاهدین خلق طوری بود كه این ترور را از آن جهت محكوم می‌كرد كه می‌گفت هنوز وقت این كار نرسیده است! از متن اعلامیه سازمان مجاهدین، محكوم كردن صریح و روشن این كار فرقانی‌ها بر نمی‌آید.

اسدالله بادامچیان هم در این باره گفته است: «من همان موقع هم بارها گفتم كه این گروهی كه اسم فرقان گرفته و به نام اكبر گودرزی مشهور شده، در واقع شعبه‌ای مثل شعبات جنبش مجاهدین است كه منافقین ایجاد كردند. جنبش مجاهدین برای كارهای روزمره و سیاسی است و گروه فرقان به عنوان بازوی نظامی و ضربه به نظام عمل می‌كند. من اعتقاد عمیق دارم كه فرقان، گروه ضربت و ترور سازمان منافقین بود و همه این نقشه‌ها را هم داخل زندان طراحی كردند. بی‌تردید با آمریكا هم در ارتباط بودند، چون می‌دانستند چه كسانی را باید بزنند. بعضی‌ها می‌گویند كه آقای قرنی و آقای مطهری و سایرین اسمشان در لیست گوادلوپ بوده كه اگر درست باشد و اسناد گوادلوپ منتشر شود، دقیقاً مشخص خواهد شد كه فرقان یك گروه آمریكایی است كه از طریق سازمان آمریكایی منافقین عمل كرد.

آیت الله عبد‌الكریم موسوی­اردبیلی كه نزدیك به یك دهه (اسفند ۵۸ تا شهریور ۶۸) پست دادستانی كل كشور و ریاست شورای عالی قضایی را به عهده داشت در رابطه با ارتباط فرقان و مجاهدین گفته است: شواهدی حكایت از رابطه سازمانی گروه فرقان با سازمان مجاهدین خلق در دست است. از جمله این‌كه از نظر ایدئولوژی، گروه فرقان در انتشارات خود و تحلیل‌های قرآنی منتشره‌اش نشان داده است كه به طور دقیق در خط این سازمان حركت می‌كند، همان برداشت‌های مادی از مفاهیم اسلامی را كه سال‌ها و بارها از زبان اعضای سازمان شنیده‌ایم، در نوشته‌های گروه فرقان می‌بینیم. همچنین از نظر استراتژی نیز گروه فرقان همان مسیری را طی می‌كند كه سازمان مجاهدین ترسیم كرده است.

جواد منصوری دیپلمات پیشین وزارت خارجه كه زمانی فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را به عهده داشت در این باره می‌گوید: اعتقاد قطعی دارم كه ترور شهید مطهری، سیا یا موساد اسرائیل به گروه فرقان خط داده است. من مطمئنم كه گروه فرقان با سفارت آمریكا رابطه داشت. در آن زمان سیا و موساد در تجزیه و تحلیل‌های خود به این نتیجه رسیده بودند كه پس از امام، به احتمال قریب به یقین آقای مطهری جانشین ایشان خواهد بود. پس بهتر است كه ایشان را از میان برداریم.

معصومه ابتكار از تسخیركنندگان لانه جاسوسی آمریكا در كتاب «تسخیر» می‌نویسد: در هر ساختمان مركزی سفارت، ده‌ها سند سری و فوق سری مربوط به سلطنت طلبانی یافتیم كه در ترور شهروندان عادی و مأموران كمیته‌ها دست داشتند. تكان دهنده ترین اسناد درباره گروهی سیاسی به نام فرقان بود. فرقان گروه كوچكی متشكل از نوجوانانی بود كه حتی از ابتدایی ترین شناخت درباره اسلام بی‌بهره بودند، چه رسد به بینش لازم درباره مسائل معاصر. رهبران این گروه به اعضا آموخته بودند كه قتل شخصیتهای مذهبی موقعیت آنها را بهبود می‌بخشد. با همین تفكر آیت الله مطهری و آیت الله مفتح توسط آنها به شهادت رسیدند. مردم معتقد بودند كه گروه فرقان را عناصر خارجی حمایت و هدایت می‌كنند. اسنادی كه در سفارت به دست آمد، درستی گمان مردم را ثابت كرد. این اسناد نشان می‌داد آمریكا از طریق اشخاص ثالث با گروه فرقان تماس گرفته بود.

 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها