سید‌عماد حسینی، کارگردان فیلم:

کدام فیلمساز از جایزه حرفه‌ای بدش می‌آید؟

نگاهی به فیلم سینمایی استاد نخستین ساخته سید عماد حسینی

وقتی آشپز چند تا می شود

گلنوش حدادی دانشجوی جوانی است که قصد دارد برای ادامه تحصیل به اتریش برود و درخواست پذیرش از دانشگاهی در اتریش را دارد. او نیاز به توصیه نامه ای از یکی از اساتید مطرح در این زمینه دارد و ارتباط بیشتر او با استاد ادریس سبب بروز ماجراهایی تلخ می شود.
کد خبر: ۱۳۹۶۷۱۷
نویسنده لاله محمودی شرق

به گزارش جام جم آنلاین، استاد برداشت آزادی از نمایشنامه اولئانای دیوید ممت است. اثری که به اعتقاد بسیاری از کارشناسان مهم‌ترین نمایشنامه دیوید ممت تا اواخر دهه نود بوده و دارای مایه‌های شدیدا سیاسی، اجتماعی و اخلاقی است و البته ذکر این نکته نیز ضروری است که ممت در تمامی آثارش (چه در تئاتر و چه در سینما) رویکردی سیاسی و اجتماعی دارد و انحرافات، مشکلات و معضلات جامعه را در قالب زبانی منقطع، کوتاه، تمسخر آمیز، مکث‌های مکرر، تکرار ، نیمه ماندن کلمات و… به خوبی نشان می‌دهد. در واقع موضوع اصلی این داستان، شکست خوردن و عدم دستیابی به رویاها و آرزوهاست که آن را در قالب شکست نظام آموزشی آمریکا بیان کرده و از سوی دیگر به نقد قدرت می پردازد. حال با این تفاسیری که ذکرش رفت در می یابیم نویسندگان فیلمنامه استاد (حامد حسینی و پیام لاریان که از نمایشنامه نویسان مطرح امروز تئاتر ایران است) علاوه بر اینکه ایده اصلی فیلمنامه خود را از ممت گرفته اند صرفا نگاهی انتقادی و سیاسی صرف را در اثر پررنگ کرده و از پرداختن به جنبه های اجتماعی و اخلاقی اثر چشم پوشی یا از آن غفلت کرده اند و همین مساله ظاهرا ساده و بی اهمیت سبب شده تا اثر ممت اثری ماندگار با زبانی جهانی باشد اما حاصل کار لاریان- حسینی اثری سطحی است که حتی از واکاوی و تحلیل چرایی اینگونه ماجراها نیز عاجز است. اگر بخواهم واضح تر این مساله را تشریح کنم باید مشخصا به این نکته بپردازم که محتوای استاد در باد جنبش به اصطلاح "می تو "ی ایرانی خوابیده و اشاراتی مشخص به یکی از چهره های هنری درگیر در ماجرای می تو نیز دارد. و اتفاقا همین نکته از ارزشهای اثر کاسته و بعنوان عاملی محدود کننده نقش خود را ایفا کرده تا نویسندگان فیلمنامه از پرداختن به لایه های اجتماعی و نقد نظام آموزشی و نظایر آن غافل شوند و البته این همه ماجرا نیست و اتفاقا از نیمه داستان به بعد با فضایی کاملا بزن بهادری و فردین وار مواجه می شویم که در دقایقی ما را به یاد فیلمفارسی های قدیم و لاتهای جوانمرد آن دوران در قالب جوان امروزی عاشق پیشه تحصیلکرده می اندازد. و شاید به همین دلیل است که پس از طرح مساله و آشنایی با شخصیتها و وقوع گره اصلی، فیلم به نوعی تمام می شود و مابقی اش انتظار تماشاچی است برای پایان یافتن اثر.

ساختار نیز متاثر از محتوا بسیار بی رمق و کم جان است و گویی فیلمساز ما همه توانش را در ساخت فیلم صرف همان معرفی شخصیتها و ایجاد گره و روایت داستان کرده و بقیه اش الهی به امید تو! از فیلمبرداری و نماهای سردستی و بی سلیقه بگیر تا بازی های بسیار بیرونی که معتقدم هیچکدام کنشمند نیستند و تماشاگر نمی تواند با هیچکدام از شخصیتها همذات پنداری کند تا تدوینی که نتوانسته کشدار و کم رمق بودن نماها را سروسامانی دهد تا موسیقی ای که وصله نچسبی است به فیلم و در یک کلام اجزای تشکیل دهنده ساختار از بازیگری تا کارگردانی تا فیلمبرداری تا موسیقی همه و همه متاثر از فیلمنامه کلیشه ای و شعار زده بوده و نتوانسته اند نسخه ای شفا بخش باشند و از همین رو با اثری متوسط رو به ضعیف مواجه هستیم که نمی تواند مخاطب خود را راضی از سالن نمایش به خارج هدایت کند.

نکته پایانی اینکه دیدن نامهای مطرحی مثل محمد حسین مهدویان و بهروز افخمی و محمدرضا اصلانی در پشت دوربین بعنوان مشاور کارگردان و تهیه کننده و غیره بعد از تماشای استاد این سئوال را به ذهن متبادر می کند که نکند استاد، حاصل کار چندین آشپز بوده که هر کدام با مشورت اثر گذار خود سهمی در شور شدن نخستین ساخته کارگردان جوان سینمای ایران سید عماد حسینی داشته اند؟

لاله محمودی شرق-عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمایی ایران

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها