تلخ ماجرا این است که این اتفاق تازهای نیست، محدود به تهران هم نیست و آنقدر در این سالها زیاد بوده که از فرط تکرار معمولی به نظر میرسد. اما چرا کسی به فکر ابنیه تاریخی شهرها نیست؟ چرا کسی باور ندارد که در کنار همه ارزشهای تاریخی این سازهها - که برای نگاهداشت آن کافی است ـ میتوان از این بناهای تاریخی درآمدزایی کرد.
میتوان به این هنر ناب معماری گذشتگان تفاخر کرد، حالا جای آن معماری قاجاری شگفت در گوشه میدان قیام خیلی زود ساختمان بدقوارهای - احتمالا با یک معماری نامتناسب و بدقواره رومی - بالا میرود، دلالان پرپولتر میشوند و بخشی از گوشه تاریخی این شهر پاک میشود. تنها در ۱۵سال گذشته ۸۰۰ خانه تاریخی در تهران تخریب شده است.
آوازه این رکورد منفی محدود به دوستداران تاریخ این سرزمین نمانده است، یک استاد تاریخ هنر دانشگاه وین درباره تخریب خانههای تاریخی در ایران مینویسد: «بزرگترین و مهمترین تهدیدها علیه میراث فرهنگی در ایران و سایر کشورها، دیگر زلزله، توفان یا جنگ نیست؛ بلکه تحولات اجتماعی و اقتصادی خارج از کنترلی است که همچون سیل مرگبار همه چیز را از جا برمیکند و هیچ اثری از آنچه بوده را برجا نمیگذارد.» پروفسور ریتر در اینباره مینویسد: «شهرسازی مدرن بدون در نظرگرفتن ویژگیهای هویت و اصالت شهری و شاخصههای حیات پایدار آن، یکی از مهمترین این تهدیدها علیه میراث تاریخی است.
این گونه از شهرسازی حتی اگر کنترلشده و با برنامه هم باشد، باز ممکن است منجر به تخریب ناگهانی و وسیع میراث تاریخی شود، زیرا هر آنچه در نگاه اول کهنه و فرسوده و بلااستفاده به نظر میرسد را با بولدوزر نابود کرده و از میان بردارد؛ بدون توجه به این موضوع که میراث تاریخی هر منطقه پیونددهنده ما با گذشته است.» حالا که ساختمان کفش ملی تهران خاک شده بسیاری از چرایی این ماجرا گفتهاند. هر چند دلایل عنوانشده به گوش دوستداران تاریخ این شهر آشنا و تکراری به نظر میرسد؛ «سودجویی دلالان»، «حضور همیشه بساز و بفروشها»، «تعرض قانونی مالکان با سازمانهایی همچون میراث» و البته «ضعف قانون». این آخری را نیما نیازمند، مدیر بافت و بناهای تاریخی شهر تهران در واکنش به اتفاق اخیر عنوان کرده است.
او گفته: « خلاءهای قانونی مثل نداشتن اختیار صاحب سرقفلی در مرمت بنا یا نبود نهاد متولی مجری برای مرمت باعث تخریب ساختمان قدیمیترین شعبه فروشگاه کفش ملی تهران شد.» از این دست اظهارنظرها در میان مسئولان حفظ آثار میراث فرهنگی بسیار دیده میشود، اما آنچه در برابر این تکرار گفتهها خودنمایی میکند روند پرشتاب تخریبهاست. تنها با نگاهی به چند سال گذشته میتوان سیاهه مطولی از فهرست خانههایی را ردیف کرد که جایشان همچون یک زخم خودنمایی میکند.
در اردیبهشت سال گذشته خانه مهدی ملکزاده در منطقه۱۱ تهران که دارای ارزش تاریخی و فرهنگی بود تخریب شد. معاون وقت شهرسازی این منطقه گفت: « از آنجا که مالک تقاضای تخریب بنا را داشت و تصمیمگیرنده این مساله میراث فرهنگی بود، پرونده به میراث فرهنگی منتقل شد و این سازمان هم با حفظ سردر بیرونی اجازه تخریب بنای داخلی و ساخت بنای جدید را صادر کرد.» تخریب خانه تاریخی سبزواری که زمانی محل زندگی حمید سبزواری شاعر انقلاب بود در همان سال، تخریب خانه پرویز مشکاتیان در خرداد۹۹ در نیشابور، تخریب خانه ۴۰۰ساله شیبانی در تابستان۹۷ در کاشان، خاکشدن خانه قاجاری تیمو در شهریور۹۹ در کرمان، تخریب کلیسای ادونیستهای تهران در سال گذشته و بالاخره تخریب خانه زند نوابی در حاشیه میدان فلسطین، فقط نمونههای دمدستی از این فهرست سیاه است. فهرستی که هر سال در سایه بیتوجهی محض مسئولان طولانیتر میشود.
روزنامه جام جم
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
دانشیار حقوق بینالملل دانشگاه تهران در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
یک پژوهشگر روابط بینالملل در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتوگو با امین شفیعی، دبیر جشنواره «امضای کری تضمین است» بررسی شد