جامعهشناسان عمدتا پنج نسل اصلی را در یک بافت مدرن شناسایی میکنند که عبارتند از: سنتگرایان یا نسل خاموش (متولدین بین ۱۹۴۵ــ۱۹۰۰)، B (متولدین بین ۱۹۶۴ــ۱۹۴۶)، نسل X (متولد بین ۱۹۸۰ــ۱۹۶۵)، هزاره یا نسل Y (۲۰۰۰ــ ۱۹۸۱) و نسل Z (متولد پس از ۲۰۰۰). هر نسلی عقاید، نگرشها، طرز تفکر، اخلاق کاری و ترجیحات خاص خود را دارد. در نتیجه، هر نسل به گونهای متفاوت با زمینههای اجتماعی، اقتصادی، محیطی، سیاسی و فناوری برخورد میکند و این به نوبه خود بر نحوه یادگیری آنها تأثیر میگذارد. بهطور فزایندهای در این عصر مدرن، تفاوت در رویکرد و استفاده از فناوری و محصولات ارتباطی مبتنی بر فناوری برای یادگیری و تنوع فرهنگی و اعتقادی نیز، شکاف نسلی را از جمله در زمینه آموزش تعریف میکند.
شکاف نسلی در کلاسهای درس، بین معلمان و دانشآموزان، اغلب منعکسکننده نبود تطابق بین ارزشها و باورها، سبکهای تدریس و سبکهای یادگیری است تا تفاوتهای سنی. یادگیرندگان جوان اغلب با ذهنهای پرسشگر خود بهدنبال کسب حقیقت به غیر از مبادی مدرسهای هستند و به پذیرش چارچوبهای تعیینشده اهتمامی ندارند. آنان بومی زندگی دیجیتال و سریع با فناوریهای جدید سازگار میشوند. از سوی دیگر، نسلهای قدیمیتر معمولا پیروی از چارچوبها را سرلوحه داشتند و سازگاری کمتری با فناوری دارند و بهطور غریزی با استفاده از فناوری برای مقاصد آموزشی راحت نیستند. این نبود تطابق اغلب با ایجاد ناامیدی باعث شکاف اولیه بین معلمان و دانشآموزان میشود. پرداختن به این شکاف مستلزم آن است که معلمان آگاهانه از این فرض که یادگیرندگان فعلی طبیعتا از همان سبکهای یادگیری، اهداف و علایق نسل خود لذت میبرند یا آن را میپذیرند، خودداری کنند. چنین رویکرد تجویزی، در صورت استفاده، به طور بالقوه میتواند دانشآموزان را تدافعی کند تا تمایلی به یادگیری نداشتهباشد.
نسل B کمتر بهراحتی از رسانههای اجتماعی برای یادگیری استفاده میکنند یا بهدنبال بازخورد منظم هستند. این در تضاد شدید با نسلهای X و Y است که از فناوری و رسانههای دوستانهتر برخوردارند. از سوی دیگر، کسانی که از نسل X هستند، بیشتر از توسعه ساختاریافته، بازخورد منظم و راهنمایی پیروی میکنند، این در حالی است، آنهایی که از نسل Y هستند در دنیایی از ارتباطات و فناوری دائمی زندگی میکنند و انتظار بازخورد منظم در مورد نحوه عملکردشان دارند. بنابراین، درک عواملی که هر نسل را در ساختار ارتباطات شکل میدهند، مهم است. همچنین هوشیار بودن به منظور یافتن فرصتهایی برای هر نسل با هدف به اشتراک گذاشتن تجربیات یادگیری خود بسیار ارزشمند است. مربیان باید همیشه از تنوع دیدگاههای نسلی مختلف، این که شامل چه مواردی میشود، آگاه باشند و فعالانه تلاش کنند تا بفهمند گروههای سنی مختلف چگونه ترجیحات و دیدگاههای خود را ارائه میدهند. این به ایجاد تجربیات یادگیری غنیتر و متنوعتر کمک میکند. چنین رویکردی ضمن ایجاد سازمانی مولدتر، فضایی را برای درک بهتر بین نسلها فراهم میکند.
اما آنچه امروز در برخی از مدارس و سطح جامعه مشاهده میشود صرفا شکاف نسلی دیجیتال نیست و اگر دیدی از زاویه آموزشی به مسائل اخیر صورت بگیرد (دقت: فقط نگاه آموزشی... مسائل اخیر زوایای مختلفی داشت)، موارد دیگری، چون نبود یا کمبود برنامههای آموزشی و مهارتی گفتگو محور در مدارس، زمینهسازی خلاقیت و نوآوری دانشآموزی، شایستگیها و مهارتهای لازم در برخی از معلمان و کرسیهای هماندیشی که به پرورش تفکر انتقادی دانشآموزان منجر شود و از طرف دیگر تخصیص بخش اعظم ساعات درسی در مدرسه به آموزش صرف و حافظهمحوری، معطوفشدن دوران نوجوانی به قبولی در کنکور ورودی دانشگاهها و حجم اضافی مطالب درسی که کارآمدی در دانایی و توانایی کودکان و نوجوانان ندارد، از مؤلفههای دیگر چالشهای اخیر خواهد بود. مادامی که مدرسه نتواند وظایف آموزشی و بالاخص پرورشی خود را نمایان سازد، نتواند مکانی مترقی، با نشاط، دلخواه و متناسب با اقتضائات سنی برای دانشآموزان باشد، همین خواهد بود که تغییرات نسلی زودتر از برنامهریزی و مدیریت آموزشی خود را نشان دهد. اگر مدرسه در باورهای دانشآموزان به مکانی پر امید، انگیزهبخش و سرشار از یادگیریهای نوین و بهروز تبدیل شود، آنوقت است که جامعه سالم خواهد ماند و دانشآموز میداند چه میخواهد و مملکت چه نیازی به فردایی دارد که با دستان او ساخته میشود.
اگر در گذشته نهچندان دور با عبور دههای از گذر زمان ویژگیها و مؤلفههای سبک زندگی نسلها تغییر میکرد، باید پذیرفت که امروزه با توجه بهسرعت تغییرات و تحولات جهانی، این تغییر سبک در بین متولدین سالهای مختلف به شکلی محسوس شده که شاید در یک دهه، تغییرات نسلی بیش از دو بار آشکار شود. برای نسلی که گفتگو کردن را لذتبخش میداند، راستی و ناراستی را قبل از هر توجیه و تبیینی از بستر مجازی دریافت میکند، تفریح و هیجانات متفاوتی دارد و پرسشگری را میپسندد، اجبار به پذیرش و تزریق یکطرفه دادهها مسیر اشتباهی است که هرچه زودتر باید از آن روبرگرداند. در همین کلاسهای درس مدرسه و فعالیتهای آن است که باید به غیر از آموزش دانش یاد داد؛ عزت نفس، هویت ملی، راست گفتاری، کردار نیکو، شهروند خوب بودن، احترام به عقیده مخالف، تعهد و در یک کلمه انسان خوب بودن چگونه است.
روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد