عاشقانه‌های خان‌زاده و میرشکار

کد خبر: ۱۳۸۵۴۸۸
نویسنده شیدا اسلامی - کارشناس رسانه
«گیل‌دخت» از آن دست سریال‌هاست که کشش داستانش باعث می‌شود اگر کامل قسمت‌هایش را داشته باشید، بی‌وقفه به تماشایش بنشینید تا انتها؛ هرچند که تصمیم شبکه یک سیما برای قراردادن این سریال تولیدشده در معاونت برون‌مرزی صداوسیما، در جدول پخش روز‌های آخر هفته هم خالی از لطف نیست و سنگ محک دیگری برای جذابیت این سریال است که از قرائن داستان و تولید آن می‌شود گفت که به‌احتمال زیاد موفق هم ظاهر خواهد شد.

دلایل این پیش‌بینی را زنجیره مضامین و ویژگی‌های گیل‌دخت روشن می‌کند:‌ای عشق همه بهانه از توست: تقی‌خان، پدر «گلنار»، سال‌ها در دربار قاجار کیاوبیایی داشته و منصب‌و‌مسندی. در روزگار که بر پاشنه نامرادی چرخیده و تقی‌خان به‌سبب ناسازگاری با فعل‌و‌امر ناصواب درباریان مغضوب شده، خان‌ومان را برداشته و به ولایت گیلان آمده. این میان، غبار غم نشسته بر آینه دل دختر نازدانه یکی‌یکدانه تقی‌خان و احترام‌سادات و تاب فضای روستا به‌جای تجملات زندگی در دارالحکومه تهران را باری گران کرده بر دوشش که مرهمش فقط عشق اسماعیل، میرشکار خان‌باباست که او هم بار سفر به گیلان بسته، اما امان از عشق که آسان می‌کند اول، «ولی افتاد مشکل‌ها» ....

زن؛ هم چراغ خانه، هم روشنای جامعه: گره که می‌افتد به کار تقی‌خان، این گلنار است که گیل‌دخت می‌شود: دختر دلیر، دخت گیلان که از عالم دخترانه‌های شاد و بی‌خیالش عبور می‌کند و از دریای آتش می‌گذرد. نه او، که مادرش احترام‌سادات؛ دایه‌اش، خانم‌گل؛ خواهرخوانده‌اش، فیروزه و... دیگر شیرزنانی نیز به همین سبقه‌و‌سیاق با موت‌و‌حیات‌شان، می‌کوشند تا رخت و‌بخت ظلم‌وظالم را به باد دهند.

وطن، وطن، وطن: نه درد و نه داغ و نه فراق، هیچ‌کدام را یارای آن نیست که بایستد و نگذارد پور وطن و دخت میهن بساط بیگانه و متجاوز به خانه را برچینند. دست تعرض که به سوی خانه‌ات دراز شود، توفان دلدادگی و تعلق به خاک و سرزمین از آن رقم آشوب‌ها می‌شود که جز با درآغوش‌گرفتن مام وطن به ساحل آرامش نمی‌رسد....

یک فنجان تاریخ با طعم قجری: گیل‌دخت عاشقانه‌ای است در دل تاریخ، هم‌عصر ناصرالدین‌شاه، سلطان صاحبقران و با همان رنگ‌وبوی زیست مردمان آن عهد‌و‌زمانه. خوی و گذران زندگی‌شان را که در صفحات تاریخ بنگری، بر همین احوال است که گیل‌دخت می‌نمایاند، جز آن‌که نگارنده، نقش آدم‌ها و نگار قصه‌هایی در این بستر تاریخی و اجتماعی نشانده که ردی از واقعیت ندارند. در تاریخ نه گلناری هست و نه آصفی و نه طاووسی، اما متن اجتماع ایران در دوران سردمداری شاهان قاجار به‌وضوح در آن منطبق بر مستندات تاریخی ا‌ست. روایت عشق و میهن در هر ظرف زمانی و مکانی جاذبه‌های خودش را دارد؛ اما بازگوکردنش در بستر تاریخی و سلطنت قاجار، برگ برنده‌ای است که گیل‌دخت را برای مخاطب امروز که انس‌وعلقه دارد با سریال‌های تاریخ ایران، خاطره‌انگیز و خواستنی‌تر می‌کند.

ساده و زیبا: با آن‌که شرح دلباختگی خان‌زاده و میرشکار در پیچ‌وخم داستانی از تزویر درباریان قاجار حکایت می‌شود، نشانی از ورود دوربین به فضا‌های متجمل کاخ و دربار و... نمی‌بینی. سادگی و زیبایی مناظر گیلان و مکان‌های عمارت اربابی و مطبخ و جنگل و امامزاده و کلبه ایرج زغالی و خانه خانم‌گل... آن‌چنان غرقت می‌کنند که بی نشانی از سرسرا‌های آینه‌کاری و ارسی‌های رنگ‌رنگ و کوشک و عمارت شاهی و آمدوشد ندیمه و خواجه و خدم‌وحشم همایونی، رد تاریخ را می‌گیری و می‌رسی به جایی در دالان زمانه‌ای که داستان گلنار و اسماعیلش، تنها حلقه‌ای است از زلف شکن‌درشکن یک تاریخ عشق و غرور و پایمردی برای حفظ خانه و میهن.

روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها