معنا و مفهومی که امید برای ایران به ارمغان میآورد به چیزی ورای یک پرنده مهاجر تبدیل شده، خصوصا اینکه روایتهای فعالان محیطزیست حاکی است که آرزو، جفت امید احتمالا توسط شکارچیها کشته شده و این سالها را یکه و تنها مهاجرت میکند. سالهای ۱۳۸۸ و ۱۳۹۴ که امید به ایران نیامد، نگرانی زیادی را برای دوستدارانش ایجاد کرد و باعث شد در سالهای بعد بیشتر مورد توجه قرار بگیرد. به باور بسیاری از فعالان محیط زیست، پیش از امید هیچ پرندهای را که تا این حد معروف و محبوب باشد، نداشتهایم و همین باعث شده او برایمان بسیار مهم باشد. اما آیا با پایان زندگی او، نسل درناهای سیبری منقرض خواهد شد؟ اصلا امید چندساله است و تا چه زمانی میتوانیم چشمبهراه آمدنش به ایران باشیم؟ از همه مهمتر اینکه چطور میشود از او حمایت کرد و مراقبش بود؟ اینها سوالاتی است که برای یافتن پاسخشان با دو فعال محیط زیست و پرندهنگر گفتوگو کردهایم.
یکی از سوالات مهم درباره امید این است که آیا با از دست رفتن او، نسل این گونه به طور کلی منقرض خواهد شد؟ رضا علیاصل، پرندهنگر و فعال حوزه اکوتوریسم دراینباره توضیح میدهد: «فهرست سرخگونههای در معرض خطر IUCN بهترین و شناختهشدهترین سامانه ردهبندی و فهرستبرداری وضعیت حفاظت در سراسر جهان است، وضعیت حفاظتی درنای سیبری در این فهرست CR است یعنی در بحران انقراض قرار دارد. واقعیت این است که درناهای سیبری سه جمعیت هستند که جمعیت شرقی آنها به سمت چین و ژاپن میروند و حدودا دو سه هزارتا از این جمعیت هنوز زنده هستند، جمعیت مرکزی در محدوده هند بودند که در حال حاضر به طور کامل منقرض شدهاند و جمعیت غربی که امید تنها بازمانده آنهاست.»
هیچ پرندهای به اندازه امید معروف نشده است
علیاصل در میان توضیحاتی که درباره امید میدهد، تاکید دارد که او با دیگر پرندهها تفاوتی اساسی دارد و علتش را اینطور توصیف میکند: «امید توانست چند کار مهم انجام دهد؛ توجه مردم را به دنیای پرندهها و اهمیت حفاظت تالابها جلب کند. همین که هر سال ما در ایران منتظر آمدن او هستیم و هر وقت که از راه میرسد، حتی سلبریتیها هم در فضای مجازی واکنش نشان میدهند و توریستهای خارجی که به ایران میآیند، میخواهند امید را هم ببینند. درواقع میتوان گفت هیچ پرندهای را نداریم که به صورت فردی تا این حد معروف شود و ما خود آن یک فرد برایمان اهمیت داشته باشد و به تنهایی او را بشناسیم. نه آنکه به صورت گونه و جمعیت. عقابهای طلایی هم پرندههای معروفی در افسانههای باستانی ایرانند، اما هیچکدام از آنها تا این حد شناخته شده نیستند.» او با اشاره به اینکه محبوبیت امید جهانی است، میگوید: «ما گونههای دیگری هم در ایران داشتیم، جالب اینجاست که امید حتی در خارج از ایران هم محبوب و شناختهشده است. در بین پرندهنگرهای خارجی دوستانی داشتم که تمایل داشتند امید را ببینند. این موارد موید این است که امید به قدرتی رسیده که میتواند توجههای زیادی را به سمت خود و زیستگاهش جلب کند.»
شهرت امید راهی برای نجات زیستگاهش
شاید اگر «امید» و جفتش «آرزو» نام دیگری داشتند تا اینحد برایمان خاص و متفاوت نمیشدند، انتخاب این اسامی انگار شخصیت ویژهای به آنها داده است؛ و معنا و مفهومی عمیق برایمان ساخته است، از علیاصل قصه انتخاب این اسامی را جویا میشویم و او میگوید: «از یکی از پرندهشناسهایی که اطلاعات بسیار موثقی دارد، شنیدهام که اسامی امید و آرزو را خانم الن ووسالو که پرندهشناسی فنلاندی بود، مطرح کرد. او سالها در حوزه حفاظت از درنای سیبری کار کرده بود و در فریدونکنار زحمات زیادی برای این پرندهها کشیده بود.»
شناخته شدن امید و نام خاصی که دارد، میتواند زمینهای برای دریافت توجههای بیشتر و اقدامات اثرگذار برای حفظ زیستگاهش باشد. تالاب فریدونکنار، تالابی است که مثل همه تالابهای ایران باید به طور جدی از آن حفاظت شود. علیاصل در اینخصوص میگوید: «استان مازندران محل شکلگیری قدیمیترین معاهده بینالمللی حفاظت از تالابهاست، یعنی همان معاهده رامسر. دنیا برای استفاده خردمندانه از تالابها و حفاظت از تنوع زیستی آنها با کمکهای اسکندر فیروز، نخستین رئیس سازمان حفاظت محیط زیست ایران، این معاهده را پذیرفت. این در حالی است که فریدونکنار جزئی از همان استان است، اما هنوز اقدام خاصی در اینباره رخ نداده است. به طور کلی هیچکدام از تالابهای ایران حالشان خوب نیست، کمآبی و فشار توسعه ناپایدار مثل میانکاله که در معرض احداث پتروشیمی قرار گرفته بود و تالابهای دیگر که خطرات مختلفی تهدیدشان میکند. تالاب فریدونکنار و بخشهایی از جنگلهای هیرکانی که در کنارش باقیمانده، بهواقع زیستگاه جالب و مهمی است و ایکاش میشد دست دامگاهداران را از این منطقه کوتاه کرد.»
وضع امروز پرندهها، وضعیت فردای ما انسانهاست
علیاصل در اینباره که وضعیت امید چقدر نگرانکننده است و آیا خطراتی که زیستگاهش در ایران را تهدید میکند، در سیبری هم وجود دارد، میگوید: «وضعیت CR یعنی در تمام دنیا وضع خوبی ندارد، باید توجه کنیم که این پرنده مهاجر است و مانند پرندهبومی نیست که قوانین شکار و حفاظت از زیستگاهش به یک کشور وابسته باشد. پرنده مهاجر با چند کشور و قوانین مختلف مواجه است. به همین خاطر است که برای پرندههای مهاجر، کنوانسیون جداگانهای وجود دارد و حتی یک روز خاص در تقویم بینالمللی به آنها اختصاص داده شده تا بتوان بیش از همیشه درباره قوانین مختلف موجود در کشورها و چالشهای این پرندهها بحث کرد.» او اضافه میکند: «من همیشه میگویم وضعیت امروز پرندهها وضعیت فردای ما انسانهاست، مثلا اگر پرندهای مثل درنای سیبری جمعیتش در حال کاهش است، عوامل مختلفی مثل شکار و مشکلات زیستگاه باعث آن شده و ما هم در همان زیستگاه زندگی میکنیم، پس این عوامل میتواند در بلندمدت روی زندگی ما هم اثرگذار باشد. یک زمانی دریاچه ارومیه محل زندگی فلامینگوها بود و امروز دیگر این طور نیست، درواقع خشکی این دریاچه در زندگی ما هم تاثیر دارد.»
جای خالی پایش مستمر پرندگان کشور
سن امید یکی از مسائلی است که نمیتوان درباره آن به طور قطعی اظهارنظر کرد. علیرضا هاشمی، فعال محیط زیست و مدیر یک گروه پرندهنگری به جامجم میگوید: «چون تاریخ تولد امید را نمیدانیم، نمیتوانیم به طور دقیق سنش را بگوییم، ولی براساس زمانی که در زیستگاه فریدونکنار دیده میشود، حدود ۲۰ تا ۲۵ سال سن دارد و پرندهای میانسال و در میانه دوم زندگیاش است. عمر این گونه پرنده، حدودا ۳۵ تا ۴۰ سال است که به شرایط زیستگاه و نوع زندگیاش بستگی دارد.» علیاصل با اشاره به اینکه پاسخ برخی از سوالات درباره امید با ابهام همراه است و اطلاعاتمان درباره او و برخی پرندههای دیگر ممکن است خیلی کامل نباشد، میگوید: «پایش مستمر پرندگان در کل ایران وجود ندارد، برای اینکه چنین اتفاقی بیفتد، باید تعداد پرندهشناس در سراسر ایران افزایش پیدا کند و این افراد بتوانند بهخوبی کار کنند، لازمه این اتفاق حمایت دولت است. اگر بشود برای این افراد در قالب پروژه دستمزدی تعریف شود و آنها بتوانند در روزهایی که مهاجرت انجام میشود در مسیرپرندگان قرار بگیرند و سرشماری انجام بدهند، اطلاعات بسیار خوبی به دست میآید. ما هنوز از وضعیت پراکنش ایران اطلاعاتی نداریم و ممکن است پرندهای در جنوب ایران را در مرکز کشور هم ببینیم. این اطلاعات بسیار مهم است. عمده اطلاعاتی که تا به الان داریم، محصول تیمها و به اشتراکگذاری در گروههای مجازی است که تا به امروز فعالیت کردهاند. متاسفانه در ادارهکلهای محیط زیست هم پرندهشناس کم داریم و در نهایت این طور میشود که اطلاعات برای تفسیر دقیق پرندههای ایران و پرندههای مهاجر کم و ناچیزاست.»
نجات گونه در گرو نجات زیستگاه
باتوجه به بحران انقراض درنای سیبری به نظر میرسد باید روشهای مختلفی برای حفظ این گونه از سوی نهادهای متولی در جهان انجام شود. علیرضا هاشمی در اینخصوص میگوید: «نهادهای بینالمللی و سازمان محیط زیست ایران در پروژه حفاظت از درنای سیبری، در این فرآیند چند جوجه درنای سیبری از جمعیت شرقی را به ایران آوردند تا شاید بتوانیم از این جمعیت، تعدادی در طبیعت داشته باشیم، اما از آنجا که تعداد این گونه کم است و جفتگیری مراحلی دارد، این روش موفقیتآمیز نبود و جوجهها از بین رفتند. روش دیگر این است از مجموعهای که در جمعیت شرقی تکثیر میشود در جمعیت غربی هم اضافه شود، اما این کار هم دشواریهای خود را دارد. تکثیر در اسارت برای جمعیت شرقی شاید روش مناسبی باشد، اما یادمان باشد قبل از اضافه کردن جمعیت، باید داشتههای فعلیمان را حفظ و درباره حفظ زیستگاه و امنیت آن اقدام کنیم.»
هاشمی در ادامه تاکید میکند: «حفاظت از هر گونهای بدون حفاظت از زیستگاه و زیستمندان آنجا، غیرممکن است. ما در کشور تالابهای بینالمللی مثل فریدونکنار داریم که به علت حضور پرندههای مهاجری که در معرض خطر هستند، اهمیت ویژهای پیدا کردهاند و اگر به آنها رسیدگی نشود، روز به روز شاهد از بین رفتن امیدهای دیگری خواهیم بود.» او درباره اهمیت مسئولیت شهروندی میگوید: «پیگیری خواستهها از طریق قانون و پرهیز از خرید پرندهها در منطقه، مهمترین کارهایی است که میتوانیم انجام دهیم.»
روزنامه جام جم