اگر در تاریخ تئاتر، تئاتر آزمایشگاهی را منتسب به گروتفسکی میدانند بیشک باید سند تئاتر موشآزمایشگاهی را به نام مدیران تئاتر در ایران ثبت کرد.
اصولا در ایران و اداره کل هنرهای نمایشی کشور چیزی به نام استفاده از تجربیات گذشته وجود ندارد و تنها هر مدیر تازهبهمسندرسیده با ادعای شکافتن سقف و انداختن طرحی نو همه تلاشش را میکند تا هر دستاوردی از گذشته را تغییر دهد و بهعنوان مدیر خلاق و با نوآوری شگرف مطرح شود. در این میان بیچارهتر از همه تئاتر استانها و شهرستانها هستند که سالهاست با مجموعهای به نام اداره کل هنرهای نمایشی پایتخت و حومه مواجهند و اولین اصل عدالت و شعار تئاتر برای همه، هرگز برای ایشان محقق نشده است.
جشنوارههای تئاتر استانی بهعنوان محلی برای حضور گروههای نمایشی هر استان سیوچندمین دوره خود را تجربه میکنند و در هر دوره شاهد تغییرات مختلفی بودهاند که هرکدام با خونجگر و تحمل رنج بسیار به دست آمده است. سالها هنرمندان تئاتر تلاش کردند مبحث اجراهای عمومی و ارتباط مستقیم تئاتر با مردم بهعنوان رکن اصلی جشنواره قرار بگیرد تا هر نمایش به شرط اجرای عموم بتواند در این رویداد حضور پیدا کند. شرطی که پس از سالها به یکباره و پس از پنج ماه از اعلام شیوهنامهای همانند سایر دورهها با شرط اجرای عمومی از سوی دبیرخانه جشنواره فجر تغییر میکند و تأکید بر عدم اجرای عموم میشود. ناباورانهتر اینکه ایده این تغییر از نگاهی کالامحور نشات میگیرد که فجر میزبان آثاری باشد که پیش از این به روی صحنه نرفتهاند. گویی قرار است مدلی تازه از یک ماشین رونمایی شود تا دل حاضران بیشتر غنج برود. در تازهترین اتفاق، جشنوارههای استانی قرار است مجددا مدلی دیگر از آزمونوخطا را تجربه کنند که این شیوه از همان ابتدا با مخالفت هنرمندان استانها روبهرو شد، ولی متاسفانه مدیران جشنواره فجر و اداره هنرهای نمایشی به این اعتراضات توجهی نکردند.
تغییر شیوهنامه برگزاری جشنوارههای استانی تنها منوط به بحث اجراهای عمومی نشد و دوپاره کردن شورای سیاستگذاری جشنواره و تغییر به دو شورای سیاستگذاری و اجرایی و تقسیم برخی مسئولیتها و کمرنگتر کردن نقش هنرمندان و انجمن هنرهای نمایشی از آن جمله است.
در شیوهنامه سابق، شورای سیاستگذاری متشکل است از: مدیرکل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان، معاون هنری، کارشناس تئاتر، و رئیس گروه هنری و رئیس انجمن هنرهای نمایشی استان بهاضافه دو نفر از اعضای هیاتمدیره استان و سه هنرمند از هنرمندان پیشکسوت و باسابقه که این افراد شورایی را تشکیل میدادند که در جلسه نخست، میزبان نماینده یا مدیر حوزه هنری، نماینده شورای شهر، نماینده سازمان فرهنگی و اجتماعی شهرداری جهت مشورت و استفاده از حمایتهای این سازمانها بود.
در جلسات بعدی، اما انتخاب دبیر، هیات انتخاب، هیات داوری، زمانبندی، تفاهمنامه مالی و تشکیل کمیتههای اجرایی با حضور اعضای اصلی صورت میگرفت و در نهایت هم انجمن هنرهای نمایشی متولی برگزاری و اجرا با همکاری ادارهکل بود، اما آنچه اینبار از آستین اداره هنرهای نمایشی در آمده است آنچنان بیپایه و تنها از سر اعلام نوآوری و خلاقیت است که عملا همه سازوکارها را بههمریخته و حتی باعث بیبرنامگی شده است. در آییننامه جدید انتخاب دبیر به شورای سیاستگذاری سپرده شده است که بهجز مدیرکل فرهنگ و ارشاد و رئیس انجمن عملا باقی اعضا نسبت و آشنایی با تئاتر ندارند. شورای سیاستگذاری متشکل از نماینده سیاسی و امنیتی استانداری، یکی از نمایندگان مجلس، رئیس شورای شهر، معاون فرهنگی شهردار و در نهایت یک هنرمند به پیشنهاد مدیرکل است. در این سیستم آزمونوخطای بدون کارشناسی اصولا فراموش شده است. دبیر جشنواره اصلیترین عنصر تصمیمگیری جشنواره است و بدیهی است وقتی دبیر جشنواره بهعنوان راس هرم تصمیمگیری و برگزاری جشنواره با چنین سازوکاری منصوب شود در ادامه نمیتوان به جشنوارهای قدرتمند امیدوار بود. آنچه وضعیت فعلی تئاتر کشور را تهدید میکند همین نگاههای غیرکارشناسی و هیجانی است که برای آنکه عنوان تغییر نوآورانه را به خود اختصاص دهد سرمایههای مادی و معنوی و روح و عمر تئاتر و هنرمندانش را دستمایه قرار میدهد درحالیکه پس از گذر چندی مدیران دیگری این سمت را بر عهده میگیرند و باز همه چیز از صفر شروع میشود و باید به همان شیوههای اصولی و آزمودهشده بازگردیم. در این میان فرصتهایی که میتوانست صرف ارتقای کمی و کیفی هنرهای نمایشی شود در آشفتهبازار تصمیمگیریهای بیپشتوانه هدر میرود. شاید اصلیترین چیزی که مدیران هنری ما فراموش کردهاند این است که طی سالیان و دورهها این هنرمندان هستند که صاحبخانههای واقعی فرهنگ و هنر بوده و هستند و مدیران و کارکنان این بخشها مهمانان دورهها و سالها.
روزنامه جام جم