عاشقانی که جانماندند

وعده اول صبح بود، وقتی که آفتاب تازه بالا آمده بود و هُرمش هنوز جان نداشت. مردم نماز صبح را که خواندند لباس‌های مشکی را که به تن پوشاندند، سربند‌ها و پرچم‌ها را که آماده کردند و پاشنه کفش‌های پیاده‌روی را که ورکشیدند، زدند به دل راه. دل به راه زدن‌شان، اما یک دنیا دلتنگی داشت، راه بوی کربلا نمی‌داد، عطر خوش بین‌الحرمین را نداشت و حرم عباس (ع) پشت‌سر و حرم حسین (ع) پیش رو نبود، اما نیت، زیارت بود، سلامی از دور و زیارتی از راه خیلی دور.
کد خبر: ۱۳۸۰۶۷۵
اسم‌شان همیشه جاماندگان اربعین بود، ولی امسال نام‌شان را گذاشتند لشکر حسین (ع) و چه اسم با مسمایی. سربازان لشکر حسین (ع) که تک‌تک از خانه‌ها بیرون زدند، حکم قطره‌هایی را داشتند با میل دریا شدن. قطره‌ها راه افتادند کم‌کم جوی شدند و سپس مثل رودی خروشان به دریای عزاداران اربعین حسینی پیوستند که عشق به اهل بیت، مواجش کرده بود. این دریا خروشید و در همه شهر‌ها و روستا‌های ایران موج زد، موجی شگرف، بدیع و غمین. آن‌هایی که هروله می‌کردند به عشق، در خیابان‌های آسفالته و راه‌های خاکی روستاهای‌شان قدم می‌زدند، ولی دل و فکرشان در کربلا بود، کوچ کرده به بیستمین روز ماه صفر سال ۶۱هجری، ۱۳۸۳سال پیش که در اربعین شهادت امام حسین (ع) و یارانش، اسیران واقعه عاشورا در مسیر بازگشت از شام، از شهر ظلم و بیداد، به زیارت مدفن امام عشق در کربلا آمدند.

چشم‌ها دیروز از این رو خیس بود، اشک بدین سبب در چهره‌ها دویده بود و راهپیمایان اینچنین بود که سر از پا نمی‌شناختند و به صورت خستگی، سیلی می‌زدند.

زیارت زیر سایه شیرین امنیت

تیغ آفتاب وسط آسمان آمد، شبیه ظهر عاشورا؛ چه در کربلا و چه در شهر‌های ایران. آفتاب شهریور هنوز در کشورمان هرم داغ دارد مثل عراق عرب، ولی چه باک؟ چه مهم؟ هیچ. آن‌هایی که قدم در راه گذاشتند، آمده بودند تا حال اسیران کربلا را بچشند که دل پر غصه آن‌ها و تن خسته‌شان را تجسم کنند، اما میان ماه من تا ماه گردون...

پیاده‌روی جاماندگان اربعین آن‌قدر آرام و امن بود و آن‌قدر عزت و احترام داشت که ربطی به هروله‌های پرخون جگر اسیران کربلا در چهلمین روز شهادت حسین (ع) و یارانش نداشت. از تهران گرفته تا شهر‌های بزرگ کشور از شهر‌های کوچک گرفته تا روستا‌هایی که نام‌شان به گوش آشنا نبود، فقط امنیت بود و امنیت.

سیل خروشان جمعیت که به سمت امامزادگان و بقاع متبرکه یا مزار شهدای شهر و دیار خویش در حرکت بود به قدری آسودگی خیال داشت که فقط میلیون‌ها مرغ دل را پرواز می‌داد و می‌نشاند در کربلا و در صحن و سرای آن یلان عرب، کربلایی که نطلبیده بود که قسمت نبود که اسبابش امسال جور نشده بود که فقط مجال زیارتی از راه دور دست داده بود.

در مسیر‌های پیاده‌روی اربعین در سرزمین نینوا هم امسال - مثل سال‌های قبل - عطر خوش امنیت پیچیده بود، مثل ایران خودمان که مرغ خیال راهپیمایان را پر می‌داد سمت شهدای مدافع حرم، به سوی فرماندهان دلیری که در سرزمین‌های غربی کشور مثل وطن خودشان جنگیدند و مسیر را امن کردند مچ داعش را مقتدرانه خواباندند و بستر پیاده‌روی امن بیش از ۲۰ میلیون دلداده شیدا در عراق را مهیا کردند.

دیروز شهید حاج‌حمید تقوی‌فر، فرمانده اهوازی ما که شهید حاج‌قاسم سلیمانی حکم فرماندهی‌اش بر محور سامرا را مُهر کرده بود، مثل خود حاج‌قاسم انگار پا به پای راهپیمایان طی طریق می‌کرد. ماموریت حاج‌حمید جلوگیری از پیشروی تکفیری‌های داعش به سمت عتبات عالیات بود؛ مردی که ایده تشکیل حشدالشعبی از آن اوست و معتقد بود هرجا که مردم به میدان بیایند، پیروزی همان‌جاست. میراث شهید تقوی‌فر امروز راه امن زیارت کربلا و شهر‌های مقدس عراق است، راهی پر از دلدادگی و عشق که به مراسم باشکوه و امن اربعین ختم می‌شود. دیروز حاج‌حمید پیش ما بود، شهیدی زنده و جاوید که پیاده‌نظام لشکرحسین (ع) به دوستی ۳۰ ساله‌اش با شیوخ عشایر عراق از شیعه گرفته تا اهل سنت و برنامه مشترکش با آن‌ها می‌اندیشید که زمینه‌ساز تامین امنیت زائران شد و نقشه‌های داعش برای ضربه زدن به پیاده‌روی میلیونی اربعین را نقش بر آب کرد.

آموزش میراث حسین (ع)

تشعشع زرد و نارنجی خورشید رسیده بود به پشت‌بام ساختمان‌ها و در حال آخرین تقلا برای ماندن در آسمان ایران بود. جاماندگان ساعت‌ها بود که به مقصد رسیده بودند، خسته و کوفته با پا‌های تاول‌زده و لب‌های همچنان جنبان به ذکر. پیاده‌روی اربعین ۱۴۰۱ هم با غروب آفتاب تمام شد تا سال دیگر چه کسانی باشند و نباشند و چه جاماندگانی که سال بعد زائر شوند و چه زائرانی که جامانده شوند، اما در مسیر عشق حسین جاماندگی بی‌معنی است؛ همان بهتر که بگوییم لشکر حسین (ع) که حتی اگر پا از موطن خویش بیرون نگذارد، زائر است. پیاده‌نظام حسین (ع) راستی چه قدر کودک دارد، بچه‌های کوچکی که دست در دست بزرگ‌تر‌ها - با تنهای نحیف و خسته، اما دل‌هایی تپنده- از صدای بلندگوی موکب‌ها و ایستگاه برنامه‌های زنده، با حسین و خاندانش و آنچه بر آن‌ها رفت در قالب دکلمه، مداحی و سرود آشنا شدند. این بچه‌ها راهپیمایان امروز و زائران فردایند. این جوی‌هایی که چند سالی است با سرود اتحاد به‌هم پیوسته و دریا شده با وجود این کودکان محال است از حرکت بایستد.
 
روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها