در طول دو شب آینده و شاید چند شب بعد از آن، در تالار وحدت این اپرا برپاست، اما این بار با یک تفاوت مهم. بعد از ۱۴سال که از اولین اجرای «اپرای عروسکی عاشورا» میگذرد، این بار بازیدهندگان گاهی در کنار عروسکها و همراه با آنها روی صحنه رویت میشوند. در این گاه، همچنان که اشکهای شبیه شمر برای امام حسین (ع) در آیین تعزیه به شمای تماشاگر یادآوری میکند در حال تماشای یک نمایش شبیهخوانی هستید، حضور بازیگردانها سایههای شکوهمندی است که بر حقیقت میافتد و یادآوری میکند: آنچه روی صحنه اتفاق میافتد یک نمایش است؛ یک اپرا با نام «اپرای عروسکی عاشورا».
تعزیه به عنوان یکی از تاثیرگذارترین و ماندگارترین جلوههای نمایش ایرانی، بیشتر از یک دهه قبل در سیر تاریخیاش به یک بزنگاه رسید؛ به جایی که بهروز غریبپور آن را اپرای ملی، در نظر گرفت و با این نگاه یعنی مبتنی بر مختصات مشترک بین تعزیه و اپرا، متنی نوشت به نام اپرای عاشورا و آن را با عروسکها به صحنه برد.
اپرای عروسکی از سنتهای نمایشی برخی کشورهای دنیا از جمله چین است و تعزیه سنت نمایشی ایرانیهاست که از تلاقی این دو با، اما و اگرهای بسیار، بالاخره ۱۴سال پیش اپرای عروسکی عاشورا در تالار فردوسی به صحنه رفت. بعدها در لهستان و فرانسه و برخی دیگر از کشورهای دنیا هم علاقهمندان نمایشهای سنتی و آئینی تماشاگر این اپرا بودند و نیز در برخی شهرهای ایران هم این اپرا به صحنه رفت تا اینکه قرار شد امسال در ایام محرم بهروز غریبپور آن را به صحنه ببرد. این بار تالار وحدت برای اجرا در اختیار گروه نمایشی آران قرار گرفت؛ تالاری که برای اپرا ساخته شدهبود و میتوانست همچنان میزبان همان اجرای همیشگی اپرای عروسکی عاشورا باشد، اما غریبپور درصدد برآمد طرحی تازه دراندازد و همان متن و موسیقی را با تغییراتی در شیوه اجرا به نمایش بگذارد؛ تغییراتی مبتنی بر تکنیک فاصلهگذاری در نمایش که در تعزیه به عنوان خاستگاه اپرای عاشورا سابقه دارد.
بهروز غریبپور درباره این تغییر به جامجم میگوید: تفاوت ماهوی اجرای اپرای عاشورا که یک اپرای قدسی و آئینی است در تالار وحدت با اجرایی که در تالار فردوسی داشتیم این است که بازیدهندگان در حین اجرای اثر در لحظاتی دیده میشوند و به تماشاگر این برداشت را میدهند که در یک مراسم آئینی و قدسی مشارکت کردهاند. در عین حال این حضور، زیباییشناسی صحنه را متفاوت کردهاست، چون در تالار فردوسی نتیجه اعمال بازیدهندگان را فقط در عروسکها میدیدیم، اما حالا کل گروه در لحظاتی به صورت سیلوئت دیده میشوند. این در سنت دیرین ما یعنی تعزیه وجود داشته است. این اپرای عروسکی با تمام هنرمندانی که در تولیدش سهم دارند، به دلیل برنامههای تالار وحدت فقط سهشب فرصت حضور روی صحنه را داشته، اما استقبال مخاطبان میتواند شرایط را کمی تعییر دهد. غریبپور به عنوان نویسنده، طراح و کارگردان این اپرا میگوید: اپرای عاشورا بارها به صحنه رفته، اما این اولین بار است که گروه بازیدهندگان ماریونت یا عروسک نخی حین اجرا دیده میشوند. اگر استقبال شود، تمدید خواهدشد.
آدمها و عروسکها
تعزیه را چند سال متوالی بازیگران اجرا کردهاند، اپرا هم از حضور بازیگران بهرهمند بودهاست؛ چرا اپرای عاشورا باید عروسکی باشد؟ بهروز غریبپور برای این سؤال جوابهایی دارد که او را روی لبه تیغ قرار داده و مسیری پر افت و خیز پیش پایش قرار دادهاست: دلایل فراوان برای تولید اپرای عروسکی داشته و دارم. جز این راهی نبودهاست؛ تئاتر عروسکی مترادف خیال، خیالپردازی و فانتزی است و توان ایجاد تصاویر ماورایی را دارد. وقتی به من پیشنهاد شد، رستم و سهراب را کارگردانی کنم، اصرار بر این بود که اجرای زنده داشتهباشم، اما گفتم امکان ندارد، چون بهترین و تربیتشدهترین اسب دنیا هرگز نمیتواند روی صحنه تئاتر و در محدوده سن، یک کاراکتر جاویدان به نام رخش را نمایش بدهد که همه ایرانیها آن را میشناسند.
غریبپور معتقد بود روایت رستم و سهراب بدون رخش اشتباه است و توضیحاتش سفارشدهندگان اجرای زنده اپرای رستم و سهراب را قانع کرد. او توضیح میدهد: آن زمان یعنی سال ۱۳۸۲ با اینکه من به عنوان مدیر مرکز تئاتر عروسکی به عنوان پژوهشگر تئاتر عروسک سنتی ایران (خیمه شب بازی) با پدیده ساخت عروسک نخی کاملا آشنا بودم، اما عروسکسازان ما این تجربه را نداشتند. برای همین من با گروه ماریونتن تئاتر اتریش وارد مذاکره شدم که عروسکهای رستم و سهراب را بسازند و بعد از آن دیگر عروسکهای هیچ کدام از اپراهایم را در خارح از کشور نساختم.
غریبپور تاکید دارد که در این همکاری صرفا یک سفارشدهنده نبوده و میگوید: بهعنوان مدیر کارگاه حضور داشتم و بسیاری از تجارب خودم را به گروه اتریشی منتقل کردم ازجمله اینکه میتوانند برخلاف رویه همیشه سر عروسکها را بهجای چوب از خمیر مجسمه و به روش قالبگیری و ریختهگری بسازند که هم ماندگار است و هم سرعت ساخت عروسکها را بیشتر میکند و نیازی به چند سال زمان برای ساخت عروسکها نیست. تجربه دیگری که من به این گروه منتقل کردم، ساخت یک اسب پرقدرت و پرامکانات بهعنوان رخش بود که بتوانیم از او بهخوبی بازی بگیریم. آنها قبلا چنین تجربهای نداشتند، اما در این سعی و خطا تجربه ساخت اسب در اپرا را پیدا کردند.
دلیل دیگری که غریبپور برای اجرای اپرای عاشورا بهصورت عروسکی ارائه میکند از این قرار است: زمانی که با تئاتر یا اپرا روبهرو میشوید، خواهناخواه شخصیت بازیگر را بیرون از نمایش یا در نقشهای قبلی به خاطر میآورید. بازیگر و نقشهای او گاهی به ذهن تماشاگر میآید، گاهی مقایسه و گاهی ارزیابی جدیدی صورتی میگیرد. درحالیکه عروسکها همیشه همان شخصیت بوده و خواهند بود و دیگر از قیاس خبری نیست.
عروسکهای اپرای عاشورا
عروسکهای اپرای عاشورا در ایران ساخته شدهاند. غریبپور نهتنها ساخت عروسکها که حتی آموزش ساخت عروسک و بازیگردانها را در برنامههایش گنجانده بود و کمی آنسوتر از اجرای یک اپرای عروسکی روی صحنه تئاتر ایران یا حتی جهان را در ذهن داشت. او میخواست اپرای ملی ایران را با اپرای عاشورا خلق کند.
او دراینباره میگوید: ضمن ارتقای تکنولوژی ساخت عروسکهای نخی و ضمن اینکه عروسکهای جدید به جهان نمایشهای عروسکی اضافه کرده بودم، در ایران هم گروههایی را آماده کردم که این تجربه را داشته باشند و حالا دستیاران عزیز من علی پاکدست، مریم اقبالی، علی ابوالخیریان و قاسم رحمتی بر ساخت عروسک مسلط هستند و نیز در کسوت استادی قرار گرفتهاند و میتوانند شاگرد تربیت کنند. در ادامه مکتب آران را تاسیس کردم و دهها نفر از این مکتب فارغالتحصیل شدهاند.
چنگنوازی بازیدهندگان
محتشم شوریده، شمر هراسان و دیگر عروسکهای «اپرای عاشورا» که این شبها تالار وحدت را تسخیر کردهاند، طوری راه میروند، میچرخند، اسب سوار میشوند یا میجنگند که گویی چیزی بیشتر از نخ و پارچه و خمیر در وجودشان هست. عروسکهایی که گروه بهروز غریبپور در آران برای اپرا ازجمله برای اپرای عاشورا ساختهاند از ۲۰۰ قطعه زیر و درشت تشکیل شدهاند. غریبپور میگوید: این عروسکها باید تمام مختصات نوروفیدبک و بایوفیدبک را داشته باشند. یعنی هم واکنش عصبی و هم قدرت واکنش موجودات زنده در آنها دیده شود. هر عروسک ۱۱ نخ دارد و اگر قرار باشد فعالیت ویژهای انجام دهد تعداد نخها بیشتر هم میشود. زمانی که عروسک سوار بر اسب میشود، دو یا سه بازیدهنده باید تعداد بیشمار نخ را بازی بدهند. باید مثل نوازنده هارپ نخها را بنوازند. به اعتقاد غریبپور، حاصل کار گروه تئاتر عروسکی آران، وسعتبخشیدن به فضای حرفهای ساخت، بازیدهندگی و اجرای یک اپرای عروسکی است کاملا متفاوت با آنچه در سالزبورگ، پراگ و چین وجود داشته است.
بازتالیف برای تاریخ
عروسکها در نقشهای مختلف به صحنه میآیند و پردهبهپرده ماجرای عاشورا را به آواز در همراهی ارکسترسمفونیک روایت میکنند. سراسر این روایتهای آوازی برای هرکسی که در این سرزمین زیسته، حتی اگر کیش و آیینی جز مسلمانی داشته باشد، آشناست چراکه اپرای عروسکی عاشورا برآمده از مطالعات بهروز غریبپور و بازخوانی نسخ تعزیه، مقتلها و نوحهها و سایر متون دینی مرتبط با عاشوراست.
شاید در سالزبورگ، پراگ، چین یا هر جای دیگری که سنت اپرای عروسکی از سالیان دور وجود داشته، اپرا مثل تعزیه نسلبهنسل، سینهبهسینه منتقل شده باشد، اما اپرای عروسکی عاشورا یک بازآفرینی است یا به گفته بهروز غریبپور تالیف است؛ تالیفی که به خلق اثری منجر میشود که در تاریخ نبوده و کسی از آن سابقه ذهنی ندارد. او در همین زمینه ادامه میدهد: تمام مشخصات اپرا در تغزیه وجود دارد. متن منظوم است، موسیقی در درون و برون کار وجود دارد و خواننده بازیگران یا به تعبیر من آواگران، بازیگری و خوانندگی میکنند. این مختصات اپرا در تمام دنیاست و با این مختصات و این تعریف، تعزیه اپرای ملی ماست.
او پیش از اینها گفته بود که راه اپرای ملی ما مبتنی بر تجارب تعزیه خواهد بود و به همین مقصود اپرای عاشورا را نوشت. غریبپور درباره متن این اپرا میگوید: میبایست ابتدا من یک اثر پالایششده و به دور از خرافات و اضافات را روی صحنه میآوردم، ارزشهای نهفته تعزیه را آشکار میکردم و خوانندگی یا آواگری دراماتیک ایرانی را به نمایش میگذاشتم. انتخاب بهزاد عبدی برای آهنگسازی، انتخاب خوانندگان و تعلیم آنها برای اینکه از خوانندگی متداول فاصله بگیرند و نقش ایفا کنند همه در همین مسیر بود و مستلزم اینکه من یک لیبرتو یا متن اپرایی مبتنی بر پژوهشهای چندین دهه از عمرم را خلق کنم. برای این کار نسخ مختلف نواحی مختلف ایران با عنوان تعزیه سیدالشهدا (ع) را مورد مطالعه و بررسی مجدد قرار دادم و متنی که امروز شنیده و دیده میشود، برگرفته از آن نسخ تنقیحشده تعزیههای دیرین، از مقتلنویسی و از مداحیها با ترکیب مدرنی از مرثیه محتشم کاشانی است.
باز این چه شورش است
اپرای عروسکی عاشورا، روایت سفری به نینواست همراه با محتشم کاشانی که انتخابی است منطقی برای یک اثر منظوم. غریبپور درباره روایت کردن عاشورا از نگاه محتشم توضیح میدهد: درباره او روایتی وجود دارد که اگر دقیق نباشد، فوقالعاده ارزشمند است؛ نقل شده که مرثیه معروف او برای سیدالشهدا (ع) به صورت شهودی خلق شده است. روایت است که محتشم فرزندش را از دست میدهد و قصد داشته مرثیهای بنویسد. پیامبر (ص) به خوابش میآید و میگوید تو برای فرزندت مرثیه خلق میکنی، اما برای فرزند من حسین (ع) چیزی نمینویسی؛ چرا برای این مرگ جانگداز و این شهادت سرخ و به خاک و خون کشیدن خاندان آن الفاظ زیبا و توانمند را به نظم نمیکشی. با نگاهی به همین روایت و برای نشان دادن عشق محتشم به خاندان پیامبر (ص)، در اپرای عروسکی عاشورا او را از قرن دهم هجری، در تونل زمان به گذشته و به نینوا رساندنم تا در مقابل شمر سینه سپر کند.
در مسیر تاریخ
آنچه بهروز غریبپور درباره خلق اپرای ملی و اجرای اپرای عروسکی عاشورا انجام داده تلاشی است مبتنی بر سنت ۴۰۰ ساله تعزیه و مراسم سوگواری و مناسک آیینی شیعی که به گفته غریبپور در میانه زندگی مردم جا دارد.
او میگوید: قصدم به هیچ عنوان تفنن نبود یا افزودن یک عنوان به کارنامهام. باید در این تلاش بزرگ، برای تماشاخانه دائمی اپرا مخاطبسازی بکنم، اجراهایم را تکرار کنم و بر اثر همین تکرارها نیروهای جدید را به این عرصه دعوت بکنم و امروز که شمار مخاطبان ما در سراسر جهان به چندین ۱۰هزار نفر رسیده، همه را نتیجه این اندیشه میدانم که اپرای ملی ما مبتنی بر تعزیه است.
غریبپور روایتی از گذشتههای دور به دست میدهد؛ وقتی احمد مسجدجامعی، وزیر وقت فرهنگ و ارشاد و با مهدی مسعودشاهی، مدیرعامل وقت بنیاد فرهنگی رودکی برای داشتن یک تماشاخانه دائمی گفتگو کرده بود. از این گفتگو تا تخصیص کارگاه نمایش بنیاد رودکی به گروه تئاتر عروسکی آران به غریبپور از این قرار است: آقای مسعودشاهی میگفت سه ماه تالار وحدت در اختیار شما باشد یا طبقه هفتم پلاتو را آماده میکنیم که شما تمرین کنید، اما من پافشاری کردم باید جایی باشد حتی اگر خرابه باشد. نمیخواهم مزاحم خانواده تئاتر بشوم، مزاحم برنامههای کسی نمیشوم. میخواستم گوشهای در مجموعه فرهنگی سعدآباد یا گوشهای در یک متروکه یا حتی یک سوله در اختیارم باشد که من تماشاخانه دائمی اپرای عروسکی را تاسیس کنم. با مسعودشاهی همه جای بنیاد رودکی را گشتیم و رسیدیم به کارگاه دکور که دیگر دکوری در آن ساخته نمیشد، چون دیگر اپرایی نداشتیم، دکور اپرا ساخته و لباس برای اپرا دوخته نمیشد.
وقتی این مکان در اختیار غریبپور قرار گرفت، سخت مورد غضب قرار گرفت و انتقادها از این سو و آن سو بسیار شنیده شد، اما پاسخ غریبپور همین دستاوردی است که درباره اپرای عروسکی داشته از اپرای رستم و سهراب تا مولوی و خیام و... البته فیلم مستند به نام «قلب من پر از عروسک» که از گذشته کارگاه نمایش حکایت دارد.
غریبپور حالا مفتخر است که یک تماشاخانه دائمی برای اپرا در تهران وجود دارد و توانسته نیروهای متخصصی در زمینه ساخت و بازیدادن عروسک تربیت کند. او میگوید: برای ساخت اپرای عاشورا روی لبه تیغ حرکت میکردم، چون اگر مضمون و محتوایی مثل عاشورا را به شیوه عروسکی درست اجرا نمیکردم هم باعث سرنگونی اثر میشد و هم سرنگونی خودم. اهل تشیع هرگز به هیچ چیزی به اندازه عاشورا غیرت نداشته است.
حالا بعد از این اپراها که به صحنه برده، به خودش اجازه میدهد بگوید: عزیزانی که علیه من هستید، با تمام قلبم و قناعتم در این راه اگر جانفشانی نکرده باشم، جاننثاری کردهام و این اصلا بر اساس سفارش یا برای خودنمایی نبوده و نیست. نمیخواهم جای دیگری را بگیرم. چرا هورا نمیکشید در کشوری هستید که بزرگترین اپرای عروسکی را دارد و من افتخار میکنم که بار این تهمتها را به جان کشیدهام.
مدیون شیخ حسین انصاریان
از سالهای شروع پروژه «اپرای عروسکی عاشورا» و مسیر دشواری که در این گروه در پیش داشته، روایتی از غریبپور نقل شده است: اپرای عاشورا باید مجوز کارشناس ارزشمند تاریخ تشیع را اخذ میکرد. شیخ حسین انصاریان را دعوت کردند. لحظه خطیر این بود که ایشان رگ حیات این اثر را در دست داشت و احتمالا پیش از آن تماشاگر تئاتر نبوده. به چشم دیدم که بعد از ۱۰ دقیقه عمامه را گذاشتند روی صندلی جلو و به من گفتند: شما من آخوند را گریاندید. مجوز صادر شد و من تا ابد مدیون این عبارت بزرگمنشانه و این ارزیابی بزرگوارانه و شجاعانه آشیخ حسین انصاریان هستم. اپرای عاشورا برخلاف تصور کسانی که اصلا از ذهنیت، اعتقادات و باورهای من خبر ندارند، سفارشی نیست. سفارش قلب و ذهن من است و حاصل پژوهش من در زمینه نمایش ایرانی همچنان که خودم را وقف احیای خیمهشببازی نموده و نام مبارک را جهانی کردم، نام این اثر را هم جهانی کردم.
عوامل
پژوهشگر، نویسنده، طراح و کارگردان: بهروز غریبپور
آهنگساز: بهزاد عبدی
رهبر ارکستر: ولادیمیر سیرنکو
اجرای موسیقی: گروه کر و ارکستر ناسیونال اوکراین
با همکاری اعضای کر ارکستر سمفونیک تهران
آواگران
مصطفی محمودی به جای محتشم کاشانی
بهار موحد: همسر شمر و همخوان جبرئیل
مهدی جاور: یزید
فرشاد فولادوند: عمربن سعد
اسبها و آدمها
اسبها در اپرای عروسکی عاشورا حیرتانگیزند. حضورشان روی صحنه با آن همه محدودیتهای اجرایی عروسکهای نخی یک دستاورد محسوب میشود. غریبپور در استفاده از اسبها روی صحنه اصرار داشت همچنان که در اپرای رستم و سهراب، رخش برایش اهمیت داشت. در اپرای عاشورا هم نمیتوانست از ذوالجناح بگذرد. خودش میگوید: حرب یا جنگ یکی از مهمترین بخشهای تعزیه است. آرتور دو گوبینو روایت کرده که در میدان نقش جهان تعزیهای دیده که قریب ۲۰۰۰ نفر در حال حرب بودند و بعد از پایان کار، خون از بینی کسی نیامده بود. چگونه میشود از عاشورا روایت کرد و چنین تصویری ارائه نداد. در اپرای عروسکی عاشورا اسب و تاخت و تاز و حرب میبینید. او خاطرهای از لهستانیها روایت میکند که گروه نمایش «اپرای عروسکی عاشورا» را گروه اسبها مینامیدند بس که در اپرا اسب کمتر حضور داشته است. غریبپور میگوید: اسبهامان در تئاتر عروسکی جهان یگانه بود و هست.
منبع: روزنامه جام جم