
به گزارش
جام جم آنلاین، با او که تماس میگیرم، در حرم امامرضا (ع) است و میگوید: «خیلی خوشحالم در این آزمون سخت شرمنده خانواده دخترکوچولو نشدم و از امام هشتم خواستم نساءکوچولو سلامت در کنار خانوادهاش روزهای شادی را سپری کند.»
چطور متوجه تصادف شدید؟

ساعت ۴ و ۲۰ دقیقه بامداد بود و همراه سربازی در حال گشتزنی در مسیر بودیم. قرار نبود به سمت محلی که تصادف رخ داده بود برویم. کار خدا بود که به آن سمت رفتیم و متوجه برخورد شدید کامیونت با یک تریلر در منطقهای تاریک شدیم. تریلر در کنار جاده و بدون قراردادن تجهیزات هشداری توقف و کامیونت بهشدت با پشت آن تصادف کرده بود. با کمک سربازی که همراهم بود سعی کردیم رانندههای دیگر را از وقوع تصادف باخبر کنیم. پیرمردی که راننده کامیونت بود سمتم آمد و برای نجات اعضای خانوادهاش درخواست کمک کرد. سریع خودم را به کامیونت رساندم. دو زن و یک دختربچه در کابین گرفتار شده بودند. دختربچه که بعد فهمیدم اسمش نساء است، روی داشبورد افتاده بود و وضعیت وخیمی داشت. با کمک سرباز و پیرمرد، او را از داخل کابین خارج کردیم. نفس نمیکشید و ضربانقلبش ضعیف بود. خون روی صورتش را پاک کردم. پیش از این کمکهای اولیه را آموزش دیده بودم و شروع به تنفس مصنوعی کودک کردم. چند بار که قلبش را ماساژ دادم، خون از دهان و بینیاش خارج شد و نفساش برگشت. بدنش سرد بود. او را در میان پتو پیچیدم و راه دهان و بینیاش را پاک کردم. بعد که امدادگران آمدند، متوجه شدم خون در گلویش لخته شده و راه تنفساش را بسته بود.
بعد چه کردید؟
با اورژانس تماس گرفتم و امدادگران خیلی زود خود را به آنجا رساندند و کودک را تحویل گرفتند. بعد هم دو زن دیگر را از میان کابین آزاد کرده و تحویل امدادگران دادیم. امکان تصادف دیگری در آن منطقه وجود داشت. به همین دلیل لاستیکی آتش زده و رانندههای عبوری را باخبر کردیم.
فکر میکردید بتوانید دختربچه را به زندگی برگردانید؟
من دختری همسن نساء دارم که با دیدن او در آن وضعیت یاد دختر خودم افتادم و همه تلاشم را کردم تا او را به زندگی برگردانم. باور کنید با شرایطی که آن دختر داشت، امیدی به بازگشت او به زندگی نداشتم، اما لطف خدا بود که زود به محل برسیم، آموزشهای لازم برای کمک را دیده باشم و امدادگران اورژانس هم سریع خود را به آنجا برسانند.
بعد از این اتفاق، نساء را دوباره دیدید؟
دختربچه بعد از این اتفاق حدود شش روزی در بیمارستان بستری بود که بعد از مرخص شدن همراه پدر و مادرش برای تشکر به پاسگاه آمدند. البته در مدتی که او در بیمارستان بستری بود، تلفنی جویای حالش بودم.
پیش از این هم سابقه کمک به مصدومان را داشتید؟
به این صورت که عملیات احیا انجام دهم نه، اما چند بار به مسافران گرفتار در برف و کولاک همراه همکارانم در پلیسراه و امدادگران کمک کردیم و آنها را به محل امن انتقال دادیم.
منبع: روزنامه جام جم
آدم خوب در همه حال خوبه