قریب فارغ از این اعتبار هنری، بیشتر شم تجاری و اقتصادی داشت و با تسلط در سینمای بدنه میتوانست فیلمهایی بسازد که در گیشه موفق عمل کنند.
به جز آن فیلم مشهوری که در نوروز سال 53 با اقبال خوبی در گیشه مواجه شد، باید به فیلم بگذار زندگی کنم محصول سال 65 اشاره کرد که سال 66 در تهران و شهرستانها روی پرده سینماها رفت و با فروشی حدودا 24 میلیون تومانی، پرفروشترین فیلم سال لقب گرفت.
مطابق آنچه در جلد دوم کتاب تاریخ سینمای ایران نوشته جمال امید آمده، این فیلم در اقدامی کمسابقه قبل از تهران در شهرستانها اکران شد و بعد همان موفقیت در اکران تهران هم ادامه پیدا کرد.
باز از نکتههای جالب درباره این فیلم اینکه مسئولان سینمایی ارشاد در آن زمان فیلم بگذار زندگی کنم را به لحاظ کیفی در گروه ج دستهبندی کرده بودند که از نظر ردهبندی جزو فیلمهای ضعیف محسوب میشد، اما باوجود قرارگرفتن این فیلم در گروه ج و نقدهای منفی منتقدان، بگذار زندگی کنم بهقدری در ارتباط با مخاطبان درخشان عمل کرد که بسیاری از فیلمهای آن سال و حتی قبل و بعد از آن، موفق به تکرار آن نشدند.
یکی از قوانین مرتبط با فیلمهای گروه ج این بود که زمان اکران آنها نباید از سه هفته بیشتر میشد، یعنی اساسا نه مسئولان ارشاد و نه سینماداران ظرفیتی تا این حد برای فیلمهای گروه ج تصور نمیکردند و تجربه هم نشان داده بود فیلمهای این گروه، فارغ از سطح و کیفیت، توان جذب مخاطب هم ندارند، اما استقبال و فروش خیرهکننده بگذار زندگی کنم، خرق عادتی در این زمینه بود و باعث شد فیلم مدتها روی پرده سینما باقی بماند و حتی در سالهای بعد هم در مقاطع مختلفی چند بار دیگر در تهران و شهرستانها اکران شود. و باز از نکتههای قابل اشاره درباره بگذار زندگی کنم، تعداد مخاطبان آن است و بدون محاسبه اکرانهای بعدی، تنها در همان سال 66 ، 5 میلیون و 400 هزارنفر این فیلم را در سینما دیدند.
این تعداد مخاطب که زمستان 66 و تقریبا همزمان با بمباران تهران و در فضای ملتهب و جنگی به تماشای این فیلم رفتند در مقایسه با تعداد مخاطبان پرفروشترین فیلمهای این سالهای سینمای ایران، همهجوره دست بالا را دارد. چرا که پرفروشترین فیلمهای این یکی دو سال از جمله دینامیت که صرفا به لحاظ رقمی، عنوان پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای ایران را دراختیار دارد، در بهترین حالت دو میلیون نفر را به سینما کشانده است.
هوشمندی قریب و علیاکبر عرفانی، تهیهکننده بگذار زندگی کنم این بود که از ترکیب ستارههای دو سریال محبوب تلویزیونی برای نقشهای اصلی یک ملودرام سوزناک خانوادگی استفاده کردند؛ یعنی مهدی هاشمی که بازیگر افسانه سلطان و شبان و افسانه بایگان بازیگر نقش ترکان بانو در سربداران.
محبوبیت این دو چهره به اضافه اسمی که وامدار غم و غصههای فیلمهای هندی بود و قصه عشقی که برای احیا نیاز به سوخت و ساز و طلاقی موقت داشت، با همراهی موسیقی کامبیز روشنروان کار خودش را کرد و بگذار زندگی کنم باوجود قرارگرفتن در گروه ج، به فیلمی سربلند در اکران تبدیل شد و مثل بمب گیشه را ترکاند، آن هم سالها قبل از دینامیت و ترقههای مشابهی چون انفرادی که از قضا مهدی هاشمی عزیز هم یکی از بازیگران آن است.
علی رستگار - گروه فرهنگ و هنر
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد