به گزارش جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم ، این کمیته در ادامه ممنوعیت حضور ورزشکاران روسیه و بلاروس در مسابقات ورزشی را به تمامی فدراسیونهای جهانی عضو خود ابلاغ کرد و در اقدامی دیگر خواستار عدم اهتزاز پرچمهای دو کشور روسیه و بلاروس و پخش نشدن سرود آنها در تمامی رویدادهای ورزشی شد.
یوفا و فیفا هم تمامی باشگاههای روسی و تیم ملی فوتبال این کشور را تعلیق کردند و میزبانی لیگ قهرمانان اروپا که قرار بود در شهر سنت پترزبورگ برگزار شود هم از این کشور گرفته شد. در اتفاقی دیگر باشگاه منچستریونایتد بلافاصله به قرارداد حمایت مالی ۴۰ میلیون یورویی هواپیمایی آئروفلوت (بزرگترین شرکت هواپیمایی روسیه) پایان داد و باشگاه شالکه هم بلافاصله نشان «گازپروم» (از شرکتهای نفتی روسیه) را از روی لباسهای خود حذف کرد.
«سباستین فتل» راننده آلمانی، رقابت های جایزه بزرگ فورمول وان روسیه را تحریم کرد و در ادامه این اقدام، برگزارکنندگان مسابقات فرمول ۱ هم میزبانی این مسابقات در روسیه را لغو کردند. فدراسیونهای جهانی دیگر هم بدون واکنش نبودند؛ فدراسیون والیبال میزبانی لیگ ملتهای والیبال را از روسیه گرفت و فدراسیون جهانی جودو هم عنوان ریاست افتخاری فدراسیون جهانی جودو که به پوتین اعطا شده بود را لغو کرد. فدراسیون شطرنج هم میزبانی بزرگترین مسابقات شطرنج جهان را که قرار بود در روسیه برگزار شود، لغو کرد.
و اینک یک سوال بزرگ
اینها بخش کوچکی از واکنشهای گسترده نهادهای بینالمللی ورزش نسبت به اتفاقات پنج روز گذشته در اوکراین است؛ اقداماتی که به نظر میرسد وارد فازهای تهاجمی تری هم خواهد شد. اکنون سوال اصلی این است که آیا واکنش های این چنینی با ادعا و رویکردهای قبلی این نهادهای بین المللی و به ظاهر غیرسیاسی همخوان است؟
قبول داریم که زمانه تغییر کرده و احساسات ضد جنگ به امری فراگیر در سراسر جهان تبدیل شده است، ولی بیایید بپذیریم که نوعی نژادپرستی، تبعیض پنهان و انتخاب گزینشی در مواجهه با اتفاقات این چنینی وجود دارد. گویی تعریف خشونت و تجاوز در اوکراین با تعریف تجاوز و خشونت در یمن، افغانستان و کشورهای مشابه متفاوت است. همین چند سال پیش بود که کمیته بین المللی المپیک در واکنش به کشتار مسلمانان میانمار سکوت کرد و در پاسخ به منتقدان تأکید کرد که این کمیته علاقه ای به ورود و دخالت در مسائل سیاسی ندارد. مشابه همین واکنش را میتوان در ماجرای یمن هم مشاهده کرد.
افسانه «جدایی ورزش از سیاست» دیگر تمام شدهاست؛ نه ورزش میتواند سیاسی نباشد و نه این هواداران میتوانند بی تفاوت باشند. واکنش های آنان ناشی از زیست در یک سپهر فرهنگی سیاستزده ای است که متن ورزش در گفتمان سیاسی غالب هضم شده است. طبیعی است که چیزهایی در این جهان برایشان مهمتر است، همانطور که چیزهایی برای ما مهمند که اصلا برای آنها مهم نیست. به قول «دیوید بکام» در واکنش به خیل عظیم اشک ها و ناراحتی هوادارانش پس از آسیب دیدگی، «چیزهای زیادی در گوشه و کنار عالم در حال رخ دادن است که بسیار مهمتر از پای چپ من هستند.»
بپذیریم که ادعای نهادهای بین المللی ورزش مبنی بر «جدایی ورزش از سیاست» شعار توخالی و پوچی بیش نبود. بپذیریم که حمله روسیه به اوكراین، پشت صحنه سازمان های بین المللی ورزشی را آشكار كرد. مصادیق بارز و تام و تمام ورزش سیاسی و دخالت سیاست در ورزش در همان روز اول جنگ به نمایش درآمد و واقعیت و ماهیت شعارهای توخالی مقامات نهادهای بینالمللی ورزشی كاملا عیان شد.
دوگانگی جهان در قبال ورزش روسیه
کیومرث هاشمی - کارشناس ورزش
هیچ تفاوتی نمیکند که جنگ در کدام نقطه از کره زمین روی دهد، چه قاره اروپا، چه آسیا و چه هر نقطه دیگری از جهان. به هر حال این رویداد بسیار ناخوشایند است. چند روزی است که آتش جنگ بین روسیه و اوکراین روشن شده و به دنبال این جنگ، لنز دوربینها و احساسات بشردوستانه به سمت اوکراین چرخیده است. در این چند روز که از جنگ میگذرد اتخاد مواضع مختلف علیه ورزش روسیه حائز اهمیت است. از قطع همکاری باشگاههای ورزشی با اسپانسرهای روس گرفته تا لغو تمامی رقابتها و میزبانی مسابقات ورزشی در این کشور و تحریم ورزش روسیه گوشهای از مقابله با شروع کننده جنگ بوده است. اما مهمترین موضعگیری در این خصوص از سوی کمیته بینالمللی المپیک بود. این نهاد از مسؤولان و نهادهای ورزشی خواسته است پرچم و سرود روسیه را از رقابتهای ورزشی حذف کنند. همین چند سال پیش بود که در مقام رئیس کمیته ملی المپیک جمهوری اسلامی ایران نامهای خطاب به توماس باخ رئیس کمیته بینالمللی المپیک ارسال کردم تا در برابر کشتار مسلمانان میانمار موضعگیری و این اتفاق را محکوم کنند. اما کمیته بینالمللی المپیک در پاسخ به آن درخواست اظهار داشت که مسائل سیاسی بین دولتها در حوزه عملکرد کمیته بینالمللی المپیک نمیگنجد. همچنین در برابر جنگ یمن و یورش و کشتار سعودیها در این کشور نیز این کمیته هیچ اظهارنظری نداشته است. واضح به نظر میرسد عالیترین نهاد ورزشی در دنیا رفتار و برخوردی سیاستمدارانه با ورزش کشورها دارد. سکوت نهادهای بینالمللی ورزشی در برابر کشتار مسلمانان در میانمار و یمن پذیرفتنی نیست و گویی جنگ در آسیا به سود سکوتکنندگان است. در هر صورت هر جنگی محکوم و به ضرر مردم و ملتهاست و ورزش باید روزی در جایگاه اصلی خود و به دور از سیاست و تصمیمات دوگانه باشد.
واکنشهای شدید فیفا و یوفا
یکی از شدیدترین واکنشهای دنیای ورزش به اتفاقات و درگیریها در اوکراین توسط نهادی گرفته شد که همواره ادعا کرده دنیای فوتبال باید از مسائل و موضوعات سیاسی جدا باشد.
با شدت گرفتن ناآرامیها در اوکراین، تیمهای ملی فوتبال چند کشور از جمله لهستان، سوئد و جمهوری چک اعلام کردند که حاضر نیستند در مسابقات رسمی فوتبال مقابل تیمملی روسیه بازی کنند. اینها تیمهایی هستند که در مرحله پلیآف جام جهانی ۲۰۲۲ قطر باید مقابل روسیه بازی کنند. تنها بعد از چند ساعت از اعلام این خبر، فیفا خیلی زود به این مساله ورود و اعلام کرد که بازی تیمها در مرحله پلیآف باید در خارج از خاک روسیه برگزار شود و علاوه بر این روسها حق ندارند زیر پرچم کشورشان بازی کنند و باید با نام اتحادیه روسیه در بازیها
حاضر شوند.
البته این پایان سیاسی کاری فیفا نبود زیرا فدراسیون جهانی فوتبال (فیفا) و اتحادیه فوتبال اروپا (یوفا) رسما تیمهای ملی فوتبال مردان و زنان روسیه را تا اطلاع ثانوی از تمامی مسابقات کنار گذاشتند.
بر این اساس تیم ملی مردان روسیه از رقابتهای پلی آف جامجهانی ۲۰۲۲ قطر و تیمملی فوتبال زنان روسیه از مسابقات یورو ۲۰۲۲ حذف خواهند شد. از طرف دیگر، اتحادیه فوتبال اروپا اعلام کرد پس از کنار گذاشته شدن تمامی تیمهای ملی و باشگاهی روسیه از رقابتهای بینالمللی تحت پوشش، قرارداد خود با «گازپروم» یکی از حامیان مالی خود را قطع کرد.
«گازپروم» شرکت روسی است که از حامیان مالی اصلی بازیهای فوتبال در اروپا به شمار میرود. گفته میشود قرارداد این شرکت ۴۰ میلیون یورو ارزش دارد. در واکنش به این اتفاقات، فدراسیون فوتبال روسیه روز گذشته با انتشار بیانیهای به این تصمیمات
اعتراض کرد.
در این بیانیه آمده است: «ما بر این باوریم که این تصمیم به همان اندازه که مغایر با تمام استانداردها و اصول حاکم بر رقابتهای بینالمللی است، برخلاف اخلاق ورزشی و بازی جوانمردانه است. این صراحتا تبعیضآمیز است و بر تعداد زیادی از ورزشکاران و مربیان، مسؤولان باشگاهها و تیمهای ملی و مهمتر از آن میلیونها هوادار روسی و بینالمللی تأثیر میگذارد که مطمئنا منافع آنها باید در اولویت همه سازمانهای ورزشی بین المللی باشد.
ورزش و قواعد یک بازی کثیف
ورزش آلوده به سیاست است یا جدا از سیاست؟ اگر ملاک را برخوردهای تند نهادهای ورزشی با ورزش روسیه و البته دهها شاهد و مثال قبلی در این زمینه قراردهیم، باید بپذیریم که ورزش هیچگاه جدا از سیاست نبوده که در اینصورت فشارهای بینالمللی برای تحریم و تعلیق ورزش ایران یا دیگر کشورهایی که در این سالها از رویارویی با ورزشکاران رژیم اشغالگر قدس خودداری کردند، معنایی نخواهد داشت جز استفاده ابزاری از این شعار که ورزش جدا از سیاست است. در واقع به نظر میرسد زمین بازی را یک عده معدودی از کشورهای غربی مشخص میکنند و قواعد این بازی هم هر زمان که منافع آنها به خطر میافتد دستخوش تغییر میشود.
رضا پورعالی - گروه ورزش
با آغاز جنگ جهانی اول در جولای سال ۱۹۱۴، ششمین دوره بازیهای المپیک که قرار بود به میزبانی برلین برگزار شود به تعطیلی کشیده شد. میزبانی برلین در سیزدهمین نشست IOC در سال ۱۹۱۲ به تصویب رسیده بود. در همان نشست، بلژیک هم درخواست میزبانی المپیک ۱۹۲۰ را مطرح کرد که مورد موافقت قرار گرفت. با این حال جنگ جهانی اول، المپیک ۱۹۱۶ برلین را به تعطیلی کشاند تا به فاصله دو سال پس از اتمام جنگ جهانی اول، در حالی که کشورهای مسبب جنگ از جمله مجارستان، آلمان ، اتریش ، بلغارستان و ترکیه از حضور در این بازیها منع شدند، شهر آنتورپ بلژیک از ششمین دوره بازیهای المپیک در سال ۱۹۲۰ میزبانی کرد.
قبل از آغاز جنگ جهانی دوم، توکیو در رقابت با شهرهای بارسلونا، رم و هلسینکی پیروز شد و به عنوان میزبان المپیک ۱۹۴۰ معرفی گردید. اما جنگ دوم چین و ژاپن در ژوئن ۱۹۳۷ باعث سلب میزبانی از توکیو شد. به این ترتیب کمیته بینالمللی المپیک شهر هلسینکی فنلاند را برای میزبانی از المپیک ۱۹۴۰ جایگزین توکیو کرد. المپیکی که بعدها به خاطر جنگ جهانی دوم هرگز برگزار نشد!
در سی و هشتمین نشست IOC در ماه ژوئن سال ۱۹۳۹، لندن به عنوان میزبان المپیک ۱۹۴۴ معرفی شد، اما با آغاز جنگ جهانی دوم، دنیا برای ۶ سال رنگ خون و آتش به خود گرفت تا به این ترتیب برای نخستینبار از سال ۱۸۹۶، المپیک برای دو دوره متوالی برگزار نشود. اتفاقی که بعد از آن هرگز تکرار نشد.
جنگ جهانی دوم، مرگبارترین نبرد تاریخ بشریت با نسلکشی، بمباران استراتژیک، درگذشتگان قحطی و بیماریها و کشتهشدگان جنگافزارهای هستهای در سپتامبر ۱۹۴۵ به پایان رسید تا بار دیگر نوید انجام بازیهای المپیک به گوش برسد. جنبش المپیک که در پی فرصتی برای شروع دوباره و کاهش اثرات روانی جنگ در جهان بود، در همین سال، تصمیم به احیای ورزش گرفت. در ماه نوامبر ۱۹۴۵، زمانی که لندن و سراسر بریتانیا هنوز در حال بازسازی آثار به جا مانده از جنگ بودند، لرد برگلی، رئیس شورای المپیک این کشور به استکهلم سفر کرد و در ملاقاتی با رئیس کمیته بینالمللی، پیشنهاد میزبانی لندن از بازیهای المپیک را ارائه داد و این شهر در ماه مارس ۱۹۴۶، میزبانی المپیاد چهاردهم را رسما بر عهده گرفت. عجیب آنکه آن زمان دولت بریتانیا از ارسال دعوتنامه برای آلمان و ژاپن که از مسببان جنگ جهانی دوم بودند امتناع کرد که این موضعگیری با انتقاد شدید رئیس کمیته بینالمللی المپیک روبهرو شد. زیگفرید ادستروم در نامهای خطاب به لرد برگلی نوشت: «من تعجب میکنم که ۳ سال پس از پایان جنگ شما چنین نگرشی دارید. رسالت اصلی ما در ورزش این است که راه درست را به سیاستمداران نشان دهیم، نه اینکه ورزش را با تصمیمات این چنینی سیاسی کنیم. » با این حال کمیته برگزاری بازیهای المپیک لندن درباره کشورهای آلمان و ژاپن تصمیمش را گرفته بود.
به دلیل حمله نظامی شوروی به خاک افغانستان در ماه دسامبر ۱۹۷۹ ، بسیاری از کشورهای بلوک غرب و اسلامی (بیش از ۶۰ کشور) در محکومیت این اقدام شوروی، المپیک ۱۹۸۰ مسکو را تحریم کردند که یکی از این کشورها ایران بود. در آن برهه، فدراسیونهای بینالمللی رشتههای مختلف به فشارهای ایالات متحده و برخی دیگر از کشورها برای تحریم بازیها اعتراض کردند و آن را وسیله نادرستی برای رسیدن به اهداف سیاسی خواندند که قربانیان اول آن ورزشکاران خواهند بود.
تحریم بازیهای المپیک تابستانی ۱۹۸۴ به ابتکار اتحاد جماهیر شوروی و برخی دیگر از کشورهای بلوک شرق در پاسخ به تحریم بازیهای المپیک تابستانی مسکو توسط آمریکا و متحدانش صورت گرفت. دلیل این تصمیم در بیانیه آن مشترک آن کشورها اینچنین قید شد: «دلایل امنیتی، احساسات شدید وطنپرستی افراطی و هیستری ضدشوروی موجود در ایالات متحده». ایران هم که آن روزها درگیر جنگ با عراق بود، این بار به دلیل آنچه «سیاستهای تجاوزکارانه آمریکا» عنوان شد المپیک لسآنجلس را تحریم کرد. ایران و آلبانی تنها کشورهایی بودند که هم بازیهای ۱۹۸۰ مسکو و هم بازیهای ۱۹۸۴ لسآنجلس را تحریم کردند.