سال 1400 هم تمام شد اینجا در «گالری میرداماد» اتفاقات مختلف آن را با هم مرور می‌کنیم

چند فریم خاطره از یک سال پرماجرا (+گزارش تصویری)

زندگی طلبگی برای خودش ماجراهایی دارد و امروز بخشی از آن را روایت می‌کنیم

چشم تو را مباحثه می‌کردیم (گزارش تصویری)

تصمیم عجیبی است. تصمیم به طلبه‌شدن را می‌گویم. این‌که با خودت کنار بیایی و بروی سمت دین بخوانی و بعد از چندسال لباس نمایندگی رسمی دین را بپوشی و لباست بیرقی باشد گویای این گزاره که ‌ای مردم، چهارده تا معصوم داشتیم و همه را شهید کرده‌اند، یکی‌شان باقی مانده که غایب است.
کد خبر: ۱۳۵۳۴۲۴

با لباست بگویی آی مردم من رفته‌ام حرف‌هایشان را خوانده و یادگرفته‌ام و سر قصه آخرت‌تان اگر کاری داشته باشید در خدمتم.

خیلی جگر می‌خواهد که غسل و کفن و دفن و عقد ازدواج و حساب و کتاب خمس و زکات مردم را یاد بگیری و آمادگی این را داشته باشی که هرجای شهر، هرجای زندگی‌ات با هر شرایط روحی و جسمی و فکری بعد از ببخشید حاج آقای هر کسی لبخند واقعی به لبت بکاری و با آرامش بگویی جانم.

راستش من خودم شش سال این فضا را تجربه کرده و در حجره و حوزه زیسته‌ام. لحظه‌لحظه‌اش را با جان مکیده‌ام و به جرات می‌گویم هرچه در نوشتن و فکر ‌کردن دارم، از همان خلوت و سکوت و سلوک(نه به معنای عرفانی‌اش ) در حجره شماره 9 مدرسه ابراهیمیه کرمان دارم.

گاهی به یاد خاطراتش بغض می‌کنم و گاهی آه می‌کشم که کاش ادامه داده بودم و بیشتر آن فضا را تجربه می‌کردم.

سال‌های اول طلبگی سالهای تجرد و حجره‌ نشینی است، سال‌های پاکی و خلوت و رنج مومنانه‌ای که می‌‌سوزاند و زلال می‌کند، هفته‌های قبل راجع به زیست دانشجویی حرف زدیم و این شنبه هم باشد برای زیست یا همان زی‌طلبگی، حجره به حجره با من باشید.

 

چشم تو را مباحثه می‌کردیم (گزارش تصویری)

سادگی اگر تصویر بود. موکت ساده، یک سفره پلاستیکی. پیازهای گوشه حجره و گاز پیک‌نیکی. یک بشقاب کره و یک بشقاب پنیر. نور روشن اتاق می‌گوید صبح است ساقیا. هیچ دو لیوانشان شبیه هم نیست. به روزهای طلبگی و سادگی آن روزهایم که فکر می‌کنم می‌گویم کاش همان روزها را تافت می‌زدیم. کاش این برادران، همین سادگی را تا همیشه حفظ کنند.

 

چشم تو را مباحثه می‌کردیم (گزارش تصویری)

شاید طفل را ببینید و نقطه کانونی‌اش چشم‌های او باشد، ولی برای من زنی است که به دوربین پشت کرده. زن طلبه‌شدن یعنی یک جهاد به تمام معنا، یعنی گذشتن از معمولی‌ترین چیزهایی که اصلا فکر نمی‌کنی بشود دغدغه کسی باشد. دم همه جهادگرانی که مومنانه و شریف در کنار همسرشان در راه دین محمدی اذیت می‌شوند گرم.

 

چشم تو را مباحثه می‌کردیم (گزارش تصویری)

عمامه پارچه بسیار نازک و لطیفی است به نام وال که مرغوبش تولید هند است، شش تا هشت متر طول دارد و پیچیدنش آداب و اصول دارد، توی گعده‌های شبانه و جمع‌های مذکر سالم،‌پیچیدنش را یاد می‌گیری. ولی معمولا توی هر مدرسه‌ای یکی دو نفر هستند که اصطلاحا «دست» دارند و همه می‌دهند آنها عمامه‌شان را بپیچند.

 

چشم تو را مباحثه می‌کردیم (گزارش تصویری)

بعد از شسته‌شدن و خشک‌شدن، اولین مرحله عمامه پیچیدن این است که باید عمامه را وقتی خیس است طوری پهن کنی که پارچه‌اش کمترین چروک را داشته باشد. بعد به این صورت بکشی و تاهای عمودی‌اش را بزنی و بعد یک کلاف کنی و بعد برود برای پیچیده‌شدن. یادش به‌خیر استادمان می‌گفت شما باید بیشتر به مرگ فکر کنید. هر وقت فکر گناه به سرتان افتاد به این فکر کنید کفن‌مان شسته و مرتب روی سرمان است.

 

چشم تو را مباحثه می‌کردیم (گزارش تصویری)

این هم رسم بامزه و حال‌خوب‌کنی است توی حوزه‌ها، این‌که دم اذان بعضی‌ها دست می‌گذارند بیخ گوششان و یا علی از تو مدد. چندتا کارکرد خوب دارد؛ یکی این‌که لحن و تلاوتشان به مرور خوب می‌شود و تمرین صوت و لحن است، دوم این‌که شرمشان می‌ریزد و فردا روی منبر و روضه به کارشان می‌آید، سوم این‌که برکت و نور اذان زنده و پرواز کرده از حنجره و نماز بعدش لطف دیگری دارد.

 

چشم تو را مباحثه می‌کردیم (گزارش تصویری)

مباحثه در دروس حوزوی مبحث مهمی است، چه شکلی است؟ این‌جوری که وقتی درسی را رفتی سر کلاس باید خیلی خوب گوش کنی و همان جا سوالهایت را بپرسی و بعد با هم‌مباحثه‌ای‌ات همان درس را درس بدهی و او اشکال بگیرد و از تو سوال کند.

 

چشم تو را مباحثه می‌کردیم (گزارش تصویری)

شهریه طلبگی به خورد و خوراک هم گاهی نمی‌رسد، چه برسد به این‌که همان سال‌های حجره‌نشینی ماشین بخری و رفت و آمد کنی. موتور سیکلت‌سواری روحانیت البته در قم بیشتر عرف و روال است، خداوند همه راکبان بی‌کلاه ایمنی را از جمیع بلایا حفظ بفرماید.

 

چشم تو را مباحثه می‌کردیم (گزارش تصویری)

این صحنه‌ها را ساعت 10 به بعد توی حجره‌ها بیشتر می‌بینی. خواب جز در شبهای امتحان امری است که زود و به وقت اتفاق می‌افتد اما اینجوری اگر توی مدرسه قدمی بزنی، یکی دارد واقعه قبلش را می‌خواند، یکی عاشورا می‌خواند. یکی پیش مطالعه فردا را دارد و یکی روزنامه. یاد آن زمستانی به خیر که عبا بر دوش خشم و هیاهوی ویلیام فاکنر را با همین هیبت می‌خواندم.

 

چشم تو را مباحثه می‌کردیم (گزارش تصویری)

فضای حجره‌نشینی خیلی با فضای خوابگاه دانشجویی متفاوت است. از این صحنه‌ها بیشتر توی حوزه می‌بینی که مثلا کمک باغبان یا نظافتچی یا آشپز مدرسه کنند و سنگی از پیش پایش بردارند. بالاخره از یک جایی باید شروع کرد و شبیه اهل بیت شد در گره‌گشایی و مردم‌داری.

 

چشم تو را مباحثه می‌کردیم (گزارش تصویری)

توی حوزه کلاس نداریم، به اتاقی که استاد می‌آید و می‌نشیند و طلبه‌ها هم دورش حلقه می‌زنند می‌گویند مدرس به فتح میم و سکون دال. عرف و روال این است که اگر هم ملبس نشده‌ای باز یک عبا روی دوشت بیندازی و سر کلاس حاضر شوی.

 

چشم تو را مباحثه می‌کردیم (گزارش تصویری)

حوض، لازمه یک مدرسه علمیه است. عموما هم باید آب داشته باشد. از دم اذان بودن و غسل واجب داشتن و پریدن طلبه‌ای توی حوض آب یخ تا وضو گرفتن در سرمای زمستان و تا انداختن کلید صندوقی که ساعت کوک شده بیدارشدن برای نماز شب در آن بوده. حوض یک شخصیت اصلی است، توی این عکس هم یا دم عید نوروز است یا دم عید غدیر که طلاب حجره‌تکانی دارند.

 

حامد عسکری - شاعر و نویسنده / روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها