به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، هر چقدر هم من اصرار کردم مرا هم ببر، نبرد که نبرد. شب، اما نشست و با آب و تاب پلان به پلان فیلم را برایم تعریف کرد با همه جزئیات و چنان ادای داوود رشیدی را خوب درآورد که وقتی دو سه سال بعد فیلم را در تلویزیون دیدم، تنها کسی که شبیه تصوراتم بود، داوود رشیدی، پدر خانواده بود. گلهای داوودی را که در تلویزیون دیدم پا به پای مادرم در برخی صحنه هایش گریه و دیالوگهایش را از بر کردم. گلهای داوودی مادرم را با سینمای بعد از انقلاب آشتی داد و مرا که عشق فیلم بودم، شیفته سینما کرد. راستش را بخواهید گلهای داوودی بود که مشتاقم کرد درس سینما بخوانم، هرچند هیچوقت وارد سینمای حرفهای نشدم، اما سینما شد بخشی جداناپذیر از زندگیام. امروز زادروز رسول صدرعاملی است. هم او که مرا با گلهای داوودی وصل کرد به سینمایی که دوستش داشتم. قصهگو و پر از فراز و نشیب. با حمیدرضا مدقق، پژوهشگر، منتقد سینما و مجری برنامه شهرفرنگ که پنجشنبهها از شبکه خبر روی آنتن میرود همصحبت شدم تا با او مروری داشته باشم به سینمای صدرعاملی و تاثیر او بر روند سینمای ایران.
معیار سینمای بعد از پیروزی انقلاب
صدرعاملی قبل از این که فیلمساز شود، روزنامهنگار بوده و با روزنامه اطلاعات همکاری میکرده. یکی از خبرنگاران این روزنامه بوده که برای تهیه گزارش از محل زندگی امام خمینی (ره) و مصاحبه با ایشان به نوفللوشاتو میرود و بعدها هم مستندی درباره نوفللوشاتو میسازد. وقتی به سینما میآید تجربه خبرنگاری و دید ژورنالیستی به مسائل در سال ۶۱ او را به سمت ساخت فیلم «رهایی» میبرد که تم و موضوع آن به جنگ مربوط است. صدرعاملی قبل از کارگردانی رهایی در سال ۵۹ فیلم «خونبارش» با موضوع انقلاب را برای امیر قویدل تهیه کرده بود و تقریبا با زیر و بم سینمای بعد از انقلاب آشنا شده بود. رهایی، فیلمی خوشساخت بود که مخاطب خوبی را هم به سینما کشاند. اما گلهای داوودی، یکی از مهمترین اتفاقات سینمای ایران در بعد از پیروزی انقلاب بود و به نوعی استانداردهای سینمای بدنه را تعریف و تثبیت کرد. فیلمی که هم داستان داشت و درام و هم گیشهاش چنان داغ شد که نشان داد میتوان با معیارهای اسلامی هم فیلم پرفروش ساخت. مدقق درباره گلهای داوودی میگوید: این فیلم که با نگاه ژورنالیستی صدرعاملی به مسائل ساخته شده بود در جذب تماشاچی موفق شد و تکلیف خیلی چیزها را در سینما روشن کرد که از میان آنها میتوان به رابطه زن و مرد اشاره کرد.
در این فیلم داوود رشیدی، جمشید مشایخی و پروانه معصومی نقشهای اصلی را بازی میکردند که در سینمای قبل از انقلاب هم فعالیت داشتند و با گلهای داوودی در سینمای بعد از انقلاب تثبیت شدند. بعد از موفقیت گلهای داوودی، آقای صدرعاملی فیلمهایی مانند قربانی، پاییزان و سمفونی تهران را ساخت که هر کدام از آنها در زمان خود موفق بودند و امتیازاتی داشتند.
نوجوانانی با کفشهای کتانی
مدقق درباره فیلم دختری با کفشهای کتانی میگوید: صدرعاملی در این فیلم به نوجوانان از زاویهای تازه نگاه کرد. تا قبل از این فیلم، سینمای ایران به صورت جدی به مسائلی مانند ازدواج و روابط عاطفی جوانان میپرداخت و بازیگرانی که به جوان اول معروف بودند در این فیلمها بازی میکردند، سمفونی تهران و عروس در این گروه از فیلمها جای میگیرند. صدرعاملی در دختری با کفشهای کتانی به مسائلی پرداخت که نوجوانان در خانواده با آنها درگیرند. این کارگردان همچنین به موضوع فرار نوجوانان به خصوص دختران از خانه توجه کرد که موضوعی داغ و ملتهب بود و تا آن زمان در سینما به آن توجه نشده بود. در دختری با کفشهای کتانی بازیگری مثل پگاه آهنگرانی به سینمای حرفهای وارد شد که در آن زمان نوجوان بود و توانست در سینما دوام بیاورد و به بازیگر حرفهای تبدیل شود. با حضور همین بازیگران بود که سینمای ایران در حوزه بازیگری نفس تازه کرد و از این بابت هم میتوان آقای صدرعاملی را در سینمای ایران موثر دانست.
ترانهای برای زنان قوی
فیلم «من ترانه ۱۵ سال دارم» یکی از بهترین فیلمهای سینمای ایران است؛ فیلمی که میتوان چند بار آن را دید و هر بار به نکتهای تازه پی برد و از تماشای این فیلم خسته نشد. صدرعاملی با همین فیلم بود که ترانه علیدوستی را به سینمای ایران معرفی کرد. بازیگری متفاوت که فیلمهای خوبی را در کارنامه خود ثبت کرده است. مدقق درباره این فیلم میگوید: در فیلم من ترانه ۱۵سال دارم، آقای صدرعاملی روی مسائل زنان متمرکز میشود. تا پیش از این در سینمای ما زنان شخصیتی مستقل نداشتند و همیشه باید در کنارشان مردی بود که از آنها حمایت کرده یا کاملشان میکرد، اما در من ترانه ۱۵ سال دارم، زن جوانی به تصویر کشیده شد که تلاش میکرد هویت خود را مستقل از مرد تثبیت کند. او همه تلاشش را کرد نشان دهد برای نجات از مشکلات حتما نباید یک مرد در کنارش باشد. ترانه شخصیتی محکم، قوی و سالم داشت که در برابر ناملایمات با اعتماد به نفس میایستاد و با بردباری آنها را حل میکرد. ترانه ۱۵ سال داشت، اما تبدیل شد به تصویر زنی قوی و مقاوم و در سینمای ایران ماندگار شد. معرفی ترانه علیدوستی به سینمای ایران یکی از اتفاقات خوب این فیلم بود. در سینمای ایران برخی از کارگردانان، بازیگران خوبی به دنیای بازیگری معرفی میکنند. مثل آقای کیمیایی که با ساخت برخی از فیلمهایش، بازیگران توانمندی را به سینمای ایران معرفی کرده. آقای صدرعاملی نیز در چند فیلمش چنین کاری را کردهاست.
جسور مثل شنای پروانه
رسول صدرعاملی کار در سینمای حرفهای را با تهیهکنندگی شروع و بعد کارگردانی را تجربه کرد. او بیشتر فیلمهای خودش را هم تهیه کرده است. با مروری بر کارنامه تهیهکنندگی او میتوان به این نکته پی برد که صدرعاملی فقط یک سرمایهگذار که پولی را وارد سینما کند و سودی ببرد، نیست. او مغز متفکر فیلم است و در کنار کارگردان به بهتر شدن فیلم کمک میکند. این را میتوان در فیلم «شنای پروانه» به کارگردانی محمد کارت دید. فیلمی جسور و خوشساخت که هم داستانی متفاوت داشت و هم ساختاری متفاوت و قابل قبول و هم گیشه خوبی. کارت، جوان خلاقی است و حتما حمایت فکری و مالی صدرعاملی از او توانسته فیلم شنای پروانه را به تاریخ سینمای ایران اضافه کند.