به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، ما در حالی هنوز میان این حجم از نادانستهها سرگردانیم که مدتی است با یک پدیده جدید نیز روبهرو شدهایم که نامش نخبهپرانی است. چیزی شبیه آدمپرانی، ولی نه با مشقاتی که آدمهای قاچاق شده به خارج کشور تحمل میکنند بلکه پریدنی در ظاهر عزتمند و آبرومندانه.
باب ورود به بحث نخبهپرانی را رهبر معظم انقلاب در دیدار آبان ماهی با نخبههای جوان و استعدادهای برترعلمی کشور باز کردند، زمانی که ابراز داشتند «عناصری در برخی دانشگاهها، جوان نخبه را از آینده مأیوس و او را به ترک میهن تشویق میکنند.»
ایشان نام این عمل را خیانت به کشور گذاشتند، خیانتی که ما برای پی بردن به زیر و بم آن، روزها تلاش کردیم و حرفهای ضد و نقیض فراوانی شنیدیم که برخی از آنها نخبهپرانی در دانشگاهها را تایید و برخی آن را تکذیب میکرد. ما از زبان برخی استادان شنیدیم که عدهای از سر دلسوزی، دانشجوی ممتاز را به رفتن از کشور تشویق میکنند و از زبان عدهای نیز شنیدیم که یک جریان نفوذ در برخی دانشگاهها وجود دارد که مغزهای ایرانی را به سمت مهاجرت ترغیب میکند.
در این میان این نکته نیز به ما گوشزد شد همه دانشجویانی که از کشور میروند ولو در دانشگاههای درجه یک کشور درس خوانده باشند، نخبه نیستند و رفتنشان از کشور مصداق مهاجرت مغزها نیست. با این حال هرچند حرفهای ضد و نقیض در این باره فراوان است و موضعگیریها نسبت به پدیده بحثبرانگیز نخبهپرانی یکسان نیست، ولی میل رو به افزایش دانشجویان برای مهاجرت به کشورهای خارجی انکار نشدنیاست. میلی که از اغلب این افراد مهاجرانی بیبازگشت میسازد.
عطش دانشجوها برای گرفتن توصیهنامه
در پیگیری ماجرای نخبهپرانی، ما به ماجرای نوشتن توصیهنامه به دانشگاههای خارجی توسط استادان دانشگاه رسیدیم، مدرکی که در آن یک استاد، ویژگیها، تواناییها و ظرفیتهای علمی یک دانشجو را برای تحصیل در یک رشته خاص گواهی میکند و به دانشگاه مقصد نشان میدهد دانشجویی که درخواست پذیرش داده لایق دریافت موقعیت موردنظر است.
این توصیهنامهها، اما یکی از استادان جوان یکی از برترین دانشگاههای کشور را متاسف کرده است. او ناراحت و دلگیر از این که درخواستهای مکرر برای نوشتن توصیهنامه دارد یک استوری گذاشت و با مردم درددل کرد. او نوشت روزی نیست که عدهای از دانشجویانش برنامهشان برای پذیرش گرفتن از دانشگاههای خارجی را با وی در میان نگذارند و از او یک توصیهنامه پر و پیمان نخواهند و بعد هم به او مرتب پیام ندهند که «استاد کاملا در خدمتیم و هر امری که باشد انجام میدهیم.»
ما با این استاد تماس گرفتیم و از دغدغههایش پرسیدیم، استادی که میخواست هویتش محفوظ بماند تا راحت حرف بزند.
او گفت: اغلب دانشجوها از شرایط کاری و تحصیلی در کشور راضی نیستند و میدانند اگر بمانند بهخصوص از نظر مالی شرایط مطلوبی نخواهند داشت. همچنین دانشجوها وقتی میبینند استادانی که در خارج تحصیل کردهاند پس از بازگشت به کشور چه ارج و قربی دارند و وضعیت مالیشان چقدر مطلوب است، به رفتن ترغیب میشوند، تازه اگر بعد از مهاجرت نظرشان تغییر نکند و همانجا نمانند.
این استاد همچنین میگوید وقتی دانشجویان میبینند برای قبولشدن در دوره کارشناسی ارشد یا دکتری باید چقدر زحمت بکشند و چه راه دشوار و رقابت سنگینی را پشت سر بگذارند، حاضر میشوند نصف این انرژی را برای گرفتن پذیرش از دانشگاههای خارجی صرف کنند و برای تقویت زبان، انجام پژوهش و نوشتن مقاله وقت بگذارند.
او با ذکر این مقدمه نتیجه میگیرد نمیشود به دانشجویانی که قصد رفتن دارند خرده گرفت، بهخصوص این که خودمان در داخل طوری با تحصیلکردههای خارجی رفتار کردهایم که گویی از استادانی که در کشور مانده و در دانشگاههای غربی تحصیل نکردهاند یک سر و گردن بالاترند.
وی البته به ما میگوید او تا بتواند دانشجویان را از رفتن منصرف میکند و اگر هم حاضر به نوشتن توصیهنامه برای آنها شود مدام تاکید میکند «بچهها برگردید» ولی با این حال اطمینان دارد تعداد زیادی از این افراد وقتی رفاه و آسایش در کشورهای مقصد را ببینند قید برگشت را خواهند زد.
خرده فرهنگی به نام مهاجرت
پدیده نخبهپرانی طبق یافتههای ما در حالی در وضعیتی از دلسوزی و خیرخواهی تا نفوذ و غرض ورزی در نوسان است که یک تحلیل سوم نیز دربارهاش وجود دارد که تهمتن برومند، پژوهشگر ارشد مؤسسه پژوهشها و برنامهریزی آموزش عالی دربارهاش حرف میزند. او در گفتگو با ما ابتدا تاکید کرد نباید همه دانشجویانی را که از دانشگاههای خارجی پذیرش میگیرند، نخبه بدانیم همانطور که دانشگاههای مقصد نیز همه دانشجویان پذیرفته شده را نخبه نمیدانند.
برومند توضیح داد: «نخبه کسی است که علم را جلو میبرد و دستاوردی به علوم اضافه میکند درحالیکه میان موجی که از کشور مهاجرت میکنند تعداد بسیار کمی اینگونه هستند. در نتیجه بسیاری از کسانی که حتی در دانشگاههای درجه اول کشور درس میخوانند و عدهایشان به خارج از کشور میروند، تکنیسین محسوب میشوند یعنی کسانی که علوم تولیدشده را به کار میبرند.»
او در پاسخ به اینکه آیا استادان دانشگاه نقشی در نخبهپرانی دارند یا خیر نیز گفت: «استادان دانشگاه چند طیف هستند ازجمله کسانی که مهاجرت تحصیلی و مخصوصا بازنگشتن به وطن را نهی میکنند، استادانی که درباره این موضوع سکوت میکنند و کسانی که اعتقاد به رفتن دارند که این گروه در کلاسهای درس راجعبه این مساله حرف نمیزنند و احتمالا در فضاهای خصوصی و دوستانه اشاراتی میکنند. بااینحال باید قبول کنیم که در دانشگاههای ما استادان بهاندازهای در دانشجویان نفوذ ندارند که بخواهند بر تصمیمهای آنها اثر بگذارند.»
این جامعهشناس آموزشی و پژوهشگر ارشد در موسسه پژوهشها و برنامهریزی آموزش عالی به این ترتیب نتیجه میگیرد که مهاجرت بخش زیادی از دانشجویان به خارج کشور بیش از هر چیز یک خردهفرهنگ است بهطوریکه ما گرفتار یک امر فرهنگی هستیم. او توضیح میدهد: «در این خردهفرهنگ گفته میشود همانطور که افراد بعد از دیپلم باید کنکور بدهند، بعد از گرفتن لیسانس نیز برای دوره ارشد و دکتری باید از دانشگاههای خارجی پذیرش بگیرند.»
البته برومند در حالی ماجرای مهاجرت دانشجویان را از دانشگاههای برتر کشور اینگونه تحلیل میکند که استاد دانشگاه شریف که نخواست نامش ذکر شود، موضوع را پیچیدهتر از این میداند و به مهاجرت استادان نیز اشاره میکند. او به ما میگوید علاوهبر دانشجویانی که از کشور رفتند، استادان زیادی نیز به کشورهای غربی میروند که برخیشان به اسم مسافرت تفریحی و برخیها با مرخصیهای یکساله از کشور خارج میشوند درحالیکه هرگز به ایران بازنمیگردند.
استادها نخبهپرانی میکنند؟
نخبهپرانی یعنی این که عدهای در دانشگاهها طوری حرف بزنند و رفتار کنند و شرایط کشور را آنچنان بغرنج نشان دهند که دانشجویان ممتاز و برتر حس کنند هیچ آیندهای در داخل ندارند و باید هرچه زودتر خودشان را از مخمصهای به نام وطنِ قدرنشناس، نجات دهند. برای فهمیدن این که آیا واقعا چنین افرادی در دانشگاههای کشور وجود دارند و اگر هستند به چه طریق عمل میکنند با دو استاد در دو دانشگاه صنعتی تهران گفتگو کردیم که یکی از آنها مایل به ذکر نامش در گزارش نبود و دیگری آنقدر از گفته هایش مطمئن بود که با درج نامش و حتی نوشتن تندترین جملاتش مشکلی نداشت.
استادی که به افشای نامش تمایلی نداشت، استاد دانشگاه صنعتی شریف است که به ما گفت نخبهپرانی در دانشگاه به معنی رفتاری سازمان یافته، وجود ندارد و نباید تصور شود استادان دانشگاه همه دانشجویان را به خروج از کشور ترغیب میکنند. او با این حال از یک مدل نخبهپرانی حرف زد که خودش نیز آن را در دوره دانشجویی تجربه کرده است: «اعضای هیات علمی دانشگاهها مرتب تحت نظارت و ارزیابی قرار میگیرند، بنابراین آنها نمیتوانند در کلاسهای درس بهصورت علنی دانشجویان را تشویق به مهاجرت کنند، اما برخی از آنها وقتی در کلاسهای درس از امکانات تحصیلی در دانشگاههای غربی میگویند یا به زندگی مرفهی که افراد میتوانند در آن کشورها تجربه کنند، اشاره میکنند ناخودآگاه ذهن دانشجویان را به سمت مهاجرت سوق میدهند. البته برخی استادان نیز از سر دلسوزی این کار را انجام میدهند و حیفشان میآید بچههای نخبه در وضعیتی بمانند که قدرشان دانسته نمیشود و به جایگاهی که باید نمیرسند.
من در دوره کارشناسی ارشد، استاد راهنمایی داشتم که میگفت تو شرایط بسیار خوبی داری و چرا تا به حال نرفتی و میپرسید آیا مطمئنم دکتری را در ایران خواهم خواند؟ مطمئنم هرکسی غیر از من بود، تحت تأثیر این حرفها قرار میگرفت و مهاجرت میکرد، ولی من نه علاقهای به رفتن داشتم و نه میتوانستم از خانوادهام صرفنظر کنم.»
از او پرسیدیم آیا همه استادانی که مستقیم وغیرمستقیم، مهاجرت از کشور را تبلیغ میکنند، از سر دلسوزی چنین میکنند که وی پاسخ داد: «قطعا همه دلسوزانه حرف نمیزنند و عدهای دنبال اهدافی هستند. مثلا استادی که به دانشجویی توصیه نامه داده و به مهاجرت او کمک کرده، بعدها میتواند از کمکهای علمی این دانشجو استفاده کند.
مثلا آن دانشجو برای استاد مقاله بنویسد یا کمک کند مقالههای او در نشریات معتبر جهانی منتشر شوند، چرا که به دلیل تحریمهای علمی، چاپ مقاله برای ایرانیها سخت شده و مطمئنا وقتی این مقالات از کشوری غیر از ایران ارسال شود، راحتتر چاپ میشود.»
البته وقتی نظر سعید ستایشی، عضو هیات علمی دانشگاه صنعتی امیرکبیر را که تحصیلکرده کاناداست دراین باره جویا شدیم، او حرفهای متفاوتی زد که حکایت از وجود یک خطر داشت. او گفت: «بههیچ وجه نباید تصور شود استادان دانشگاه نخبهپرانی میکنند، چون این نظام مدیریتی کشور است که نخبهها را فراری میدهد و تا زمانی که مدیریت دست آدمهای کوتاه قد باشد، نخبهها خودشان را با دیگران قیاس میکنند و ترجیح میدهند از کشور بروند. با این حال در دانشگاهها برخی افراد که به ظاهر استاد، ولی در باطن نفوذیاند، نیروهای نخبه را تشویق به مهاجرت میکنند.»
ما از او نیز پرسیدیم نفوذیها ازخروج نخبهها ازکشورمان چه سودی میبرند که وی پاسخ داد: «اینها میخواهند با غیرقابل تحمل جلوه دادن شرایط داخل و آرمانی نشان دادن اوضاع خارج، نخبهها را تحت فشار بگذارند تا فرد نخبه مثل یک فنر متراکم شده وقتی جهش کرد، سر از آن سوی آب در بیاورد. شک نکنید این نیروهای نفوذی بابت این کار دستمزد میگیرند، ضمن این که بهتدریج نیز کشورمان را از نیروهای ارزشمند خالی میکنند و ضربات خود را از این ناحیه وارد میآورند.»
ما از این استاد دانشگاه امیرکبیر سوال کردیم چطور میشود جلوی ورود نفوذیها را به دانشگاهها گرفت که وی گفت: «نفوذیها همانطور که در برهههای مختلف در دولتها و وزارتخانهها وارد شدهاند در دانشگاهها نیز ورود میکنند و تا زمانی که هیاتهای جذب در دانشگاهها در دست عناصر سیاسی باشد، نمیتوان انتظار داشت فقط دانشمندان جذب دانشگاهها شوند.»
اتاق فکری برای جلوگیری از خروج نخبهها
در مورد میزان خروج نخبهها از کشور و میزان بازگشت آنها به کشور معمولا آمار روشنی وجود ندارد یا اگر آماری هست بهراحتی در اختیار رسانهها قرار نمیگیرد. اکنون ما آماری متعلق به سال ۹۹ داریم به نقل از نایبرئیس کمیسیون آموزش مجلس که از مهاجرت روزانه ۲۰ نخبه علمی از کشور خبر داده است. همچنین آماری به نقل از رئیس بنیاد ملی نخبگان که شهریور ۹۹ از بازگشت ۱۸۰۰ نفر از ۲۰۰ دانشگاه برتر دنیا به کشور خبر داده بود.
در این میان آماری نیز از سازمان بینالمللی مهاجرت متعلق به سال ۲۰۱۸ در دسترس است که تعداد دانشجویان مهاجر ایرانی در آن سال را ۱۲هزار و ۷۰۰ نفر و رتبه کشورمان را به لحاظ مهاجرفرستی دوازدهم جهان اعلام کرد. همه اینها ثابت میکند که دافعه آموزشعالی کشور از جاذبههای آن نزد بخش خاصی از دانشجویان بیشتر است.
البته به گفته تهمتن برومند، از آنجا که سیستم رصد برای دانستن سرنوشت دانشجویان مهاجر در کشور وجود ندارد، نمیتوانیم قضاوت کنیم که این مهاجرتها تا چهاندازه به ضرر کشورمان تمام میشود، ولی بااینحال بدیهی است که نباید دست روی دست گذاشت.
برای دانستن اینکه برنامههای وزارت علوم در دولت جدید در حوزه نخبگان چیست و این وزارتخانه چه واکنشی به پدیده نخبهپرانی دارد ما با میثم یاری، مشاور وزیر در امور نخبگان و جوانان تماس گرفتیم که وی به سوالات ما پاسخی مکتوب داد که حاوی کلیگوییهای محتاطانه بود.
یاری توضیح داد: «در شرایط کنونی بحث مهاجرت از کشور بسیار حائز اهمیت است و بهنوعی باید زنگ هشدار در همه دستگاهها و سازمانها که درگیر مساله مهاجرت از کشور هستند به صدا درآید. مسلما در کشوری که عوامل دافعهای وجود دارد نخبگان در هر قشری فشار بیشتری را تحمل میکنند و سریعتر و راحتتر تصمیم به مهاجرت میگیرند.»
وی ادامه داد: «نخبهپرانی هم اصطلاح جدیدی است که در بحث مهاجرت وجود دارد. به این معنا که یک نهاد یا یک فرد بهصورت عامدانه به دفع نخبگان جامعه کمک میکند و از آنجا که رقابت شدیدی در جذب نخبگان وجود دارد و کشورها از هر ابزاری برای تضعیف دیگران استفاده میکنند یکی از راهکارهای آنها تطمیع افرادی در داخل کشورهاست تا علیه ملت و جامعه خود فعالیت کنند که این پدیده ممکن است در هر جامعه وجود داشته باشد.»
یاری با تاکید بر اینکه سازمانها و نهادهای مختلف باید نسبت به این مساله حساس باشند و با افزایش جاذبههای مادی و معنوی از خروج نخبگان از کشور جلوگیری کنند، به برنامههای وزارت متبوعش در این حوزه اشاره کرد وگفت: «در وزارت علوم اتاقفکر جوانان و نخبگان تشکیل شده که یکی از ماموریتهای آن بررسی همین موضوع و ارائه پیشنهادهای مناسب و عملیاتی برای جلوگیری از خروج جامعه جوان و نخبگان از کشور است.» البته از این اتاقهایفکر تابهحال در کشورمان زیاد تشکیل شده و پیشنهادهای زیادی از آنها خارج گردیده. پس آنچه که مهم است نه بررسی مشکل بلکه یافتن و اجرای راهحلهای عملی است.
کارهایی از قبیل درگیر کردن نخبهها با فرآیند توسعه کشور، پیوند زدن دانشگاه صنعت، استفاده از تخصص و مهارت آنها و توجه به نیازهای مالی نخبهها.