به گزارش
جام جم آنلاین به نقل از روزنامه جام جم، اصفهان نمونهای از یک مدل حق اعتراض مسالمت آمیز در دهه ۹۰ است که گرچه مثل مشهد و تهران در دی ۹۶ به حق علیه فشارهای اقتصادی تظاهرات کرده، اما زودتر از آنچه فکرش را بکنید روی خوش اعتراض نرم که به توافقنامه با حاکمیت هم رسیده بود، جای خود را به گلولههای ساچمهای داد و دانههای نقرهای خشن، جای منحنیهای نرم فیروزهای و منبتکاری چشمنواز هفته قبل را گرفت و داستان نصف جهان طور دیگری رقم خورد. برای اینکه گزارش را از پله دوم شروع نکرده باشیم، بد نیست ابتدا به وضعیت زیستی و آبی در استان اصفهان و چرایی بحران آب در این استان نگاهی گذرا بیندازیم و سپس این موضوع را مرور کنیم که چرا ما ایرانیها از هرجا حتی آب، شروع به اعتراض کردیم، یک سر آن به خشونت کشیده شد و مثلا در همین اصفهان با وجود شنیده و دیده شدن مشکل کشاورزان در زاینده رود خشک شده هنوز یک ماه نشده، ما به صحنههای خشونت آمیز در همان رود تفتیده رسیدیم.
اصفهان چه میخواهد؟
آنچه در این روزها خیلی دیده شد، ماجرای خشک شدن و استیصال آبی اصفهان بود و آنچه دیده نشد، اعتراضات مردم سایر استانها به همین مشکل بود. درحالی که مشکل حوزه آبی زاینده رود اساسا موضوعی نیست که یکروزه پدید آمده باشد. اتفاقاتی همچون جانمایی غلط صنایع آببَر مثل ذوب آهن بهعنوان میراث دوران پهلوی یا گسترش کشاورزی در ۵۰سال اخیر در چهارمحال و بختیاری و از سوی دیگر سدسازی پرشتاب در دهه۷۰ توسط دولت هاشمی رفسنجانی و بعد از آن هم انتقال آب به یزد در دوران ریاست جمهوری سید محمد خاتمی، مجموعه اتفاقاتی است که حالا ما را به این نقطه رسانده و چند سالی است خشکی کمسابقه در تمام سرچشمههای زایندهرود بحرانساز شده است. نکته مهم در این وضعیت این است که ما نهتنها نباید اجازه دهیم تنش قومی و بین استانی ایجاد شود بلکه به اعتراض بهحق این استانها یک نگاه ملی و کلان داشته باشیم تا وقتی کشاورز اصفهانی دست به تجمع میزند، یک هفته بعد مشکل او به بحرانی امنیتی تبدیل نشود.
حق اعتراض در ابهام
گرچه از حوالی سال ۹۷ و درست از وقتی سید ابراهیم رئیسی بهعنوان رئیس قوه قضاییه، سازوکار دستگاه عدلیه را به عهده گرفت، تحولی بنیادین در بهرسمیتشناختن عملی حق تجمع، تشکل و اعتراض صورت گرفت، اما این حق طبیعی و حیاتی هنوز در ایران از حالت مبهم خارج نشده و به شکل سلیقهای عمل میکند. یعنی ساختارهای حکمرانی برای پذیرش و هضم اعتراض و رو به رو شدن با آن بدون هراس و برچسب زنی امنیتی به یک خانهتکانی اساسی نیاز دارد البته ساماندهی حق اعتراض و تجمعات هم برای خارج شدن از وضعیت غبارآلود و مبهم نیازمند ورود مجلس یازدهم و تصویب قانون شفاف و روشن درباره آن است. البته بازهم این مساله باقی است که اگر این موضوع تدوین هم بشود باز چه تضمینی هست ما دوباره به شکل خطی از اعتراضات به خشونتها نرسیم؟ این حرف یعنی مشکل جای دیگری است و ما متأسفانه هنوز باید درمورد حقوق اولیه اجتماعی و آزادی اجتماعی و حق اعتراض بنویسیم، اما این بار کمی عمیقتر و با ارائه راهکار.
چه کسی است که نداند بحران آب یک موضوع کاملا اجتماعی است که با موضوعات ایدئولوژیک و سیاسی فاصله معناداری دارد، اما اتفاق عجیب این است که آب هم در کشور ما سیاسی شده و این نشان میدهد باید سراغ نشانه شناسی و مرور فرهنگ سیاسی و انتقادی در کشورمان برویم و کمی ریشهایتر با این موضوع مواجه شویم؛ بنابراین گرچه روی کاغذ، قانوناساسی طبق اصل۲۶ حق تشکل و اجتماع و طبق اصل۱۲۷ حق راهپیمایی و اعتراضات قانونی و مسالمتآمیز را بهرسمیت شناخته، اما در طول سالهای قبل و بهویژه اعتراضات نزدیکتر یعنی دی ۹۶ و آبان ۹۸ در ابعاد حقوقی، سیاسی و بهویژه امنیتی با خوانشی غیر از این قانون مطلق طرف بودیم و در عین حال اعتراضات هم سر از خشونت درآورده است که در ادامه دلایل این قلب ماهیت و تغییر منحنیها به خطهای زاویه دار را بررسی میکنیم.
چرا خط آخر اعتراضات، خشونت است؟
اول موضع خود را روشن کنیم. مردم جز تامین امنیت نیازهای مهم و حیاتی دیگری هم دارند که باید به همه آنها به تناسب وزن داد. مردم همانقدر که نیازمند رفاه اقتصادی هستند، همانقدر هم به آزادیهای اجتماعی نیاز دارند که بتوانند اعتراض کنند و حق استفاده و اعمال آن را هم بهعنوان مهمترین وجه اعتراض داشته باشند، اما ما مردم این زمینه و بستر و ابزار را نداریم و این موضوع دلایل زیادی هم دارد که شاید مهمترین آنها را بتوانیم در ابعاد جامعهشناسی سیاسی و روانشناسی اجتماعی جستوجو کنیم؛ بنابراین شاید بد نباشد یکبار دلایل خشونتطلبی در اعتراضات را با هم مرور کنیم و ببینیم دقیقا کجای تاریخ ایستادهایم. عجالتا میخواهیم از دلایل جامعهشناسی سیاسی شروع کنیم:
با تراکتور اعتراضکن!
وقتی هیچ راهی نداری، به سبک خودت اعتراضکن تا دیده شوی! این شاید خلاصه دکترین حق اعتراض در جمهوری اسلامی باشد که بهصورت غیررسمی از خوزستان تا اصفهان نسخه شده و بدل آن هم در سینما، فیلم «خروج» بود؛ اگر این فیلم را دیده باشید، میدانید دقیقا از چه مشکلی حرف میزنیم. وقتی شرکتسهامی آب، هنگام تخلیه سد آبشور به اشتباه آب را روانه زمینهای کشاورزی کرد باعث خرابی تمام محصولات کشاورزان شد و آنها پس از آنکه از طریق مسؤولان سد، دهیار، بخشدار و حتی امامجمعه موفق به حل مشکلشان نشدند با تراکتور مسیر تهران و ساختمان ریاستجمهوری را در پاستور پیشگرفتند و طولی نکشید خبر اعتراض تراکتوری آنها در تمام رسانهها پخش و بالاخره مشکلشان دیده شد.
پس یکی از دلایل این ضعف در مدل اعتراض، نبودن بستر سیاسی لازم برای بیان حق است؛ بنابراین اعتراض یکی از حقوق مردم است و همانطور که گفتیم تظاهرات بهصراحت در قانوناساسی آمده و تردیدی در این اصل نیست. اگرچه در سالهای گذشته به دلیل هراس مسؤولان ذیربط در دولتهای قبلی همیشه تلاش شده بود تا مجوزی برای تجمعات مسالمتآمیز داده نشود، اما تالی فاسد این تصمیمها فقط به حوزه سیاسی محدود نبوده و اساسا فرهنگ اعتراض و تظاهرات را در میان مردم ما بهشدت تضعیف کرده تا جایی که فرهنگ اعتراض در ایران از رشد کافی برخوردار نیست.
دفرمه کردن اعتراضات توسط مسؤولان محافظهکار
نکته دوم در همین سرفصل، تکرار یک کلیدواژه تکراری و حوصلهسربر یعنی شرایط حساس کنونی است که همواره مانع اعطای حق مجوز راهپیمایی و تظاهرات شده است. البته اگر بخواهیم منصف باشیم باید بگوییم که پس از انقلاب و در ۱۰ سال اول حیات جمهوری اسلامی ما حقیقتا با یک وضعیت اضطراری و جنگزده مواجه بودیم که خیلی انتظاری نمیرفت این موضوعات بهصورت مدون مورد پرداخت قرار گیرد، اما حالا که دهه ۹۰ هم تمام شده ما هنوز در همانجا هستیم که ۴۰ سال پیش بودیم. این جایگاه دیگر قطعا ربط مستقیمی با محافظهکاری دارد.
اگر غیر از این بود ما میتوانستیم حداقل از دهه ۷۰ با اعتراضات مسالمتآمیز آشتی کنیم، اما اینگونه نبود و اعتراضات از همان زمان روی خوش نمیدید. این رویکرد محافظهکاری شبهامنیتی باعث شده ما دچار ضعف در ساختار اعتراضات مسالمتآمیز باشیم و مردم احساس کنند اگر میخواهند صدایشان به جایی برسد باید آن را با شدت بیشتری انجام دهند و خشونت را چاشنی کار کنند؛ بنابراین دلیل دیگر در بحث رشدنیافتگی اعتراض در کشور ما خود مسؤولان هستند که با تصمیمهای ۳۰ ساله خود اعتراض در ایران را دفرمه کردهاند.
البته این، همه نتایج منفی یک تصمیم دستبهعصا نیست. این رویکرد باعث شده که نیروهای امنیتی هم به دلیل حضور کمتر در تجمعات قانونی، کمتر آموزش ببینند و در اینجا باید توجه داشت که مدیریت با برخورد متفاوت است.
مدیریت یعنی کنترل تجمع مبتنی بر دانش و با ابزار لازم درحالیکه برخورد صرفا میتواند سلبی باشد. البته ماجرای اصفهان نشان داد همین تجربه انباشته در بحث تظاهرات و اعتراضات خوزستان و تهران باعث شده که اینبار نیروی انتظامی در اصفهان بلندگو به دست بگیرد و خود را حافظ ناموس مردم معرفی کند و اجازه ندهد تصویرسازیها او را در مقابل مردم نشان دهد.
اتمسفر خلأ احزاب بر اعتراضات
بحث دیگر در زمینه جامعهشناسی سیاسی، قطعا خلأ احزاب در ایران است. وقتی شما نماینده حزبی، صنفی و تشکلی ندارید این موضوع بر اتمسفر اعتراضات هم تاثیر میگذارد و باعث میشود ما با یک اعتراضات بیسروشکل مواجه باشیم که انگار هیچکس نمیخواهد مسؤولیت آن را برعهده بگیرد.
آیا واقعا دانستن این موضوع آنقدر سخت است که عموم کسانی که در همین روزهای اخیر به اعتراضات اصفهان پیوستند نه با دعوتنامه رسمی یک حزب بلکه با مدل شبنامهای و غیررسمی به خیابان آمدند؟ پس فعالان حزبی هم که مدام فقط از لزوم تشکیل دو سه حزب فراگیر حرف میزنند در اینجا مقصرند که سبب این رشدنایافتگی اعتراضی شدهاند؛ هرچند زمین سیاست در ایران برای احزاب خیلی هم حاصلخیز نیست!
البته ماجرای اصفهان کمی متفاوت بود. در شروع اعتراضات آرام، کشاورزان نمایندهای از بین خود به عنوان مسوول نظم تعیین کردند که تا حدودی جای احزاب را پر میکرد، اما بازهم با شرایط ایدهآل فاصله زیادی داشت. با این حال برقراری نظم و جلوگیری از خشونت به عهده آنها بود و حاکمیت میدانست با چه کسی طرف است و حتی امضای توافقنامه هم بین آنها از پیشرفتهای ضمنی این اتفاق است.
در تمام دنیا وقتی قرار است تظاهرات برگزار شود، یک تشکل حقوقی یا صنفی یا حزبی درخواست آن را مطرح میکند و مسوولیت آن تظاهرات را هم به عهده میگیرد تا اگر آن تجمع و اعتراض از حدود خود خارج یا به خشونت کشیده شد، آنها مسوولیت را بپذیرند.
در این صورت همین حزبیها اجازه نمیدهند اعتراضات با ریتم تند به اغتشاش و خشونت تبدیل شود و رونق احزاب به مسوولان همیشه نگران هم کمک میکند بدون هراس از اعتراض، مجوز تجمع بدهند و مشخصا بداند کدام حزب یا تشکل، مسوول برگزاری آن تظاهرات است.
تلاطم اقتصاد و پرخاشگری اجتماعی
اما بررسی روانشناسی اجتماعی اعتراضات در ایران هم نشان میدهد مردم عموما به دلیل فشارهای فزاینده اقتصادی بهویژه از سال ۹۶ به بعد دچار نوعی پرخاشگری اجتماعی شدهاند که کوچکترین جرقهای کافی است این آتش خشم اجتماعی از وضعیت اقتصادی دچار برونریزی شود و بهسرعت اعتراض اصلی را از مدار خارج کند و به نوعی خود را در تقابل با حاکمیت نشان دهد.
نارضایتی بسطیافته اقتصادی همواره از هر روزنهای استفاده میکند و بدون توجه به برچسب یک تظاهرات آبی یا خاکی فقط به دنبال خشمورزی و اعتراض بدون گفتمان است. پس موضوع بنیادین تامین رفاه اقتصادی و گشایش معیشت نکته دیگری است که میتواند فضای اعتراض را سالمسازی کند.
معارضان اعتراض
مساله اعتراضات در ایران از آن فقره موضوعاتی است که کم معارض ندارد و چه در داخل و خارج خیلیها نمیخواهند این حق تثبیت شود. در این نقطه، تفکیک اعتراض از اغتشاش، جرم سیاسی از جرم امنیتی در دورانی که فشارهای خارجی بر افزایش نارضایتی عمومی متمرکز شده، مهم و غیرقابل انکار است. پس در اینجا باید تفکیک قائل شد و عامل نفوذی و مردم کف میدان را از یکدیگر تفکیک کرد. از طرفی، برخی فکر میکنند هر شهروندی که برای اعتراض به خیابان آمد ضد انقلاب است و به همین دلیل معارضان در داخل با نگاه سیاسی و بسته، اجازه تنفس به حق اعتراض را برای حل این مشکل نمیدهند. اما عمده معارضان بیرون از کشور هستند و به دلیل زاویه داشتن با حاکمیت، از بستر هر اعتراضی برای تبدیل آن به شورش و خشونت علیه سیستم استفاده میکنند و ابزار اصلی آنها هم رسانه است.
وضعیت سیاسی کشور ما به گونهای است که دخالت خارجی جای پای خوبی دارد و کم نبوده مواردی که ما در تظاهرات مسالمتآمیز شاهد نفوذ بودیم و این موضوع در ایران خیلی زیاد است و شاید بتوان آن را پاشنه آشیل اعتراضات دانست. مثلا شما تصور کنید هیچ موضوعی در سیاست خارجی رژیمصهیونیستی مهمتر از ایران و در ایالات متحده آمریکا مهمتر از چین و ایران نیست. همین که سرویسهای اطلاعاتی این کشورها میتوانند دانشمندان هستهای ما را در روز روشن و در کف خیابانهای تهران ترور کنند، پس عقل حکم میکند دیگر نفوذ در یک تجمع آرام و مسالمتآمیز و خشونتطلبی در آن برایشان سخت نباشد.
چند روز دیگر مذاکرات بینالمللی ایران آغاز میشود و هیچ چیز برای رسانههای خارجی جذابتر از آشوب در ایران به منظور ارسال پالس بیثباتی به وین نیست؛ اتفاقاتی که در چند روز اخیر در اصفهان رخ داد بازنمایی عجیب و غریبی در رسانههای خارجی داشت و آنها طوری این رویدادها را بازسازی کردند که انگار در تمام شهرهای ایران انقلاب شده و این فقط قدرت یک رسانه است؛ بنابراین مجموع این دلایل و فاکتورها ما را به این جمعبندی میرساند که چرا اعتراض در ایران از تکامل یافتگی برخوردار نیست و ما چگونه میتوانیم کشور را به توسعه مدنی در باب اعتراضات برسانیم؟