روزگار جوانی برای جوانهای امروزی
سری اول روزگار جوانی در آن سالها به نوعی تابوشکنی کردهبود و پیش از این سریال در هیچ سریال تلویزیونی اینگونه به جوانها پرداخته نشدهبود. بعد از این همه سال که میخواستید بار دیگر به این موضوع بپردازید، نگران مقایسه شدن و همچنین افت مخاطب نبودید؟
سولماز حصاری، بازیگر نیلوفر تیموری: ما نگران بودیم.
اصغر توسلی، کارگردان: من هیچ نگرانی نداشتم. چون قرار نبود همان روزگار جوانی را بسازم. این مقطع از بودن آدمها یعنی سن بین ۲۰ تا ۳۰ سال که ما به آن جوانی میگوییم، در تمام دوران وجود داشته است. یعنی ۵۰ سال پیش همین سن، سن جوانی پدران ما بوده، ۲۰ سال پیش سن جوانی من بوده و الان هم دوران جوانی این بچههاست. بنابراین ما آن روزگار جوانی را نساختیم و آن را ادامه ندادیم. بچههای آن سریال الان هر کدامشان ۵۰ یا ۶۰ ساله هستند. ما جوانی بچههای امروز را ساختیم. ۲۰ سال دیگر احتمالا کسی دیگر باز جوانی بچههای ۳۰ ــ ۲۰ ساله را میسازد. بنابراین مجموعهها اصلا قابل مقایسه با هم نیستند و نباید اینگونه مقایسه شوند. نکته بعد اینکه آن سریال زمانی ساخته شد که ما عملا پنج شبکه داشتیم که سهتا از آنها دیدنی بود و مردم هیچچیزی جز تلویزیون برای دیدن نداشتند. با این حال در آن زمان روزگار جوانی اتفاق بدیع و تازهای بود. در این سری هم ما روزگار جوانی جوانهای امروز را میسازیم. من نظرات مخاطبان را که در صفحههای شخصی این بچهها میخواندم متوجه شدم آنهایی که در آن دوران جوان بودند با آن سریال بیشتر ارتباط گرفتهبودند ولی جوانهای امروز از شوخیهای این بچهها لذت میبرند.
پس چرا نخ تسبیح سریال را عباس آقا قرار دادید؟
توسلی: به غیر از عباسآقا ما در سریهای قبل راوی داشتیم که نریشن سریال را میگفت. نخ تسبیح در آنجا نریشن بود که میگفت: انگار همین دیروز بود اما در نریشن این سری ما این جمله را نمیگوییم و قصههای امروز را میگوییم. البته من خیلی موافق حضور عباسآقا در این سری نبودم.
چرا؟
توسلی: لزومی نمیدیدم که خیلی بیدلیل این شخصیت را به قصه بچسبانیم و این تصور ایجاد شود که این سریال دنباله همان سری است. چون در طرحی که من ارائه دادهبودم صاحبخانهای وجود نداشت که عباسآقا باشد اما شبکه دوست داشت این اتفاق بیفتد و ما هم انجامش دادیم.
البته حضور عباسآقا هم در قصه کمرنگ است؟
توسلی: سری قبل هم اینگونهبود. چون قصه، قصه این بچههاست، نه عباسآقا و افراد دیگر. البته در سری قبل هم بهدلیل اینکه یکی از جوانها داماد عباسآقا شد حضور پررنگتری داشت.
رقابت نابرابر رسانهای
وقتی قرار شد در این سریال بازی کنید، با توجه به اینکه مخاطب سری قبل هم بودید، در طول کار چقدر به کارگردان ایده میدادید و در کار بداهه داشتید؟
حصاری: آقای توسلی دستمان را در کار خیلی برای ایده دادن باز گذاشتهبود. البته بازیگران دیگر بیشتر حضور داشتند.
سینا کرمی، بازیگر نقش حامد: هر اثری جهان آن کارگردان است اما آقای توسلی اجازه میداد ما ایدههایی را مطرح کنیم. طبیعی است که اگر در جهت بهبود کار بود میپذیرفت و اگر به فضای کار نمیخورد نمیپذیرفت.
نگران نبودید بازیها و در کل این مجموعه با آن سریال از جانب مخاطبان مقایسه شود؟
حصاری: من پیش از اینکه بازیگران را ببینم، نگران بودم اما وقتی آمدم و بچهها را دیدم، اطمینان داشتم که خروجی خوبی خواهد داشت. چون هرکدام یک شخصیت داشتند.
سعید زارعی، بازیگر نقش مسعود: من فکر میکنم بهمراتب خیلی از آنها بهتر بودیم. چون هرکدام از ما تحصیلکرده تئاتر هستیم و کلی سابقه و تجربه تئاتری داریم و در جنگ نابرابری میجنگیم اما آن عزیزان به اصطلاح در کوچه خودشان فوتبال بازی میکردند. من اصلا درباره کیفیت بازیها نظر نمیدهم. به لحاظ فضای کار و رقابت، کار آنها راحتتر بود. چون زیاد سریال ساخته نمیشد که با هم رقابت کنند یا ماهواره و اینترنت و شبکه نمایش خانگی نبود.
امیر مسعود واعظ تهرانی، بازیگر نقش آرمان: رقابت ما خیلی نابرابر است. ولی بهمراتب من فکر میکنم بازی ما بهتر است.
فکر میکنید در این رقابت چند چند هستید؟
حصاری: اصلا نمیشود مقایسه کرد. من فکر میکنم تلویزیون باید کمی فضا را برای افرادی که در این رسانه کار میکنند بازتر کند. البته میدانم مخاطب تلویزیون گستردهتر از هر رسانه دیگری است و باید همه سلیقهها و قشرها را در نظر گرفت. چون همه به آن دسترسی دارند و مثل سینما و نمایش خانگی نیست که افراد به خواسته و میل خودشان مخاطب آن باشند. همین فضایی که در تلویزیون ایجاد شده باعث شده در این رقابت نابرابر قرار بگیرد. ما باید کاری کنیم که سرمایهگذار خصوصی هم وارد تلویزیون شود. چرا باید بازیگری که اصولا شهرتش را مدیون تلویزیون است، فکر کند وقتی میگوید من از تلویزیون خداحافظی میکنم برایش پرستیژ میآورد، در صورتی که اصلا اینطور نیست.
آریا توسلی، بازیگر نقش روزبه: از آنجا که پدر من بعد از مدتها میخواست این سریال را کار کند و در آن زمان هم که من کودک بودم «روزگار جوانی» ساخته شدهبود، بنابراین هر دو را به یک اندازه دوست دارم و هیچوقت هم نخواستم این دو را با هم مقایسه کنم. یعنی قرار نبود ما پایمان را در کفش قبلیها کنیم که این سریال را بازی کردند و مردم هنوز هم با آن شخصیتها خاطره دارند. با احترام به آن بازیگران، ما قرار هم نبود مسیری را که آنها رفتند، برویم. به نظرم اتفاقا چقدر قشنگتر هم میشود که ۲۰سال دیگر هم بازیگران دیگری در روزگار جوانی حضور پیدا کنند. اتفاقی که درباره عباسآقا افتاد به نظرم خیلی هوشمندانه و بانمک بود. چون وقتی حرفی از روزگار جوانی به میان میآمد، همه میپرسیدند همان بازیگران میآیند یا اینکه بچههایشان هستند و چقدر هم خوب بود که راوی قصه هنوز هم بود و میتوانست بار دیگر برای ما خاطرهساز شود. یعنی اتفاق مشترک راوی قصهها بود و امیدوارم پدر سالها زندهباشد و این اتفاق را ۲۰سال دیگر با جوانهای همان دوران رقم بزند.
کرمی: من اصلا مفهوم مقایسه را دوست ندارم. چرا باید اصلا مقایسه کرد؟ آنها پیشکسوتهای ما و بازیگران درجه یکی هستند. من معتقدم ما وارد جهان آقای توسلی شدیم و به خاطر اعتمادی که به من کرد، تمام تلاشم را میکنم بهترین خودم را ارائه کنم. بنابراین قیاس من با خودم است که بتوانم خودم پیشرفتی داشتهباشم. به نظر من در زندگی اصولا مقایسه چیز غلطی است، چه برسد به یک کار هنری.
توسلی: اصلا در آن زمان، ماجرا به گونهای دیگر بود و الان شرایط به گونهای دیگر است. از همه مهمتر اینکه رابطه مخاطب با تلویزیون بسیار متفاوت بود. ما در زمانهای کار میکنیم که تلویزیون عضوی از خانواده است. در آن دوران هم که ما روزگار جوانی را کار کردیم، تلویزیون یکی از اعضای محترم خانواده بود و ما از تماشای سریالهای خوبش لذت میبردیم و حرفهایش را گوش و مسابقه آقای نوذری را تماشا میکردیم. ولی الان شرایط مقداری تغییر کردهاست.
اگر تصور شما از تلویزیون و مخاطبانش اینگونه است پس چرا برای آن سریال میسازید؟
توسلی: این دو موضوع را نباید با هم تلفیق کرد. من خودم مخاطب تلویزیون هستم اما دلیل نمیشود بگویم همه برنامهها و سریالهای تلویزیون خوب است که من بهعنوان مخاطب تماشا میکنم.
انتخاب بازیگر را خوب بلدم
درباره انتخاب بازیگران این مجموعه توضیح دهید چگونه به این افراد رسیدید؟
توسلی: به نظر من این بچهها از بهترینهای این رشته در سالهای اخیر هستند. ما برای این سریال فراخوان دادیم که از بین ۱۸۴نفر که همه بچههای تئاتر بودند و از همگی تست گرفتیم، ما سه گروه پنج نفره انتخاب کردیم و با این سه گروه دهها جلسه تمرین کردیم و همین افراد را در گروهها جابهجا میکردیم و گروه جدید شکل میدادیم. تا اینکه درنهایت به این پنج نفر رسیدیم. به نظرم این بچهها به لحاظ آکادمیک بسیار توانا هستند. من مدعی هستم اتفاقا این کار را خیلی خوب بلدم. یعنی گزینش درست را بلدم. آن بچهها هم که حدود ۲۵سال پیش در آن سریال بازی کردند را هم درست گزینش کردم. چون در آن زمان خیلی شناخته شده نبودند و من آنها را گزینش کردم. نه فقط در آن سریال بلکه در تمام سریالهایی که ساختم اغلب بازیگران تجربه اولشان بود و درست انتخاب شدند. تازه من در آن زمان با این دقت بازیگر انتخاب نمیکردم. یعنی از بین ۲۰نفر انتخاب میکردم، نه حدود ۲۰۰نفر. البته شاید در شهرستانهای دور، بازیگرانی به مراتب بهتر باشند اما من دسترسی به آنها نداشتم. به همین دلیل از بچهها خواستم هر آنچه توانایی دارند به من در تست نشان بدهند.
آریا توسلی: بحث انتخاب بازیگر کمی جدیتر از نکتهای بود که پدر عنوان کرد. یعنی بیشتر از اینکه فراخوان باشد، از بین بازیگران، انتخاب کردیم. نمیدانم چقدر خوب شد و مردم راضی بودند اما میتوانم این ادعا را از طرف پدر هم کنم که شاید بهترین و سالمترین گروه را انتخاب کردیم. یعنی بدون هیچ رفاقتی و سفارشی این بازیگران انتخاب شدند. درباره خودم هم باید بگویم من به خاطر اینکه فرزند آقای توسلی بودم انتخاب نشدم. بلکه هشت نه سال است کار میکنم که اتفاقا از وقتی به ایران برگشتم از تدارکات تئاتر شروع و بعد تئاتر کار کردم و دورههای مختلف را گذراندم. حتی مصاحبههای کاری که میرفتم و ناامید برمیگشتم را به خاطر دارم. در این کار هم چون کنار پدر بودم، فارغ از اینکه برای نقش روزبه انتخاب شدم، برای هر کدام از افرادی که برای تست آمدهبودند نیم ساعت وقت میگذاشتیم و از آنها فیلم میگرفتیم. بعد از بین آنها افرادی که بهتر و با تجربهتر بودند، انتخاب میشدند و این پروسه خیلی فرسایشی و خستهکننده بود. در نهایت همانطور که پدر گفت ۱۵نفر از بچههای قوی تئاتر انتخاب شدند که باز هم از بین آنها ما پنج نفر انتخاب شدیم.
از ابتدا هم برای همین نقشها انتخاب شدند و یا آنها را جابجا کردید؟
توسلی: اتفاقا جای همدیگر تست دادند و بازی کردند تا به این ترکیب و نقشها رسیدیم. یعنی اینکه هر کدام از نقشها مناسب کدام بازیگر است را در تمرین و تست پیدا کردیم.
عیسی حسینی، بازیگر نقش مرتضی: واقعا همین طور است. آقای توسلی هیچ کدام از ما را نمیشناخت اما به قدری دقت ایشان درباره هر کدام از ما زیاد بود که از بین آن همه متقاضی ما درست مثل پازل سر جای درستمان قرار گرفتیم. نمیخواهم بگویم که هر کدام از ما مثل شخصیتهایمان هستیم اما برای نقشها درست انتخاب شدیم. مثلا من نمیتوانستم حامد یا مسعود یا روزبه و آرمان باشم یا دوستان هم جای درستی قرار گرفتند که نشان از تبحر و تجربه آقای توسلی است که ما را به این نقشها نزدیکتر دید.
حصاری: همین که کارگردان درست انتخاب میکند، کار را برای بازیگر هم راحتتر میکند. البته پیشتولید بسیار سختی این سریال داشت و من شاهد بودم چقدر زحمت کشید.
چالش بازیگران با نقش
مواجهه هر کدام از شما با نقشها چطور بود و چقدر اصولا نقشها از خودتان دور بود و چه چالشهایی با این نقشها داشتید؟
واعظ تهرانی: نقش آرمان خیلی از من دور و با من متفاوت بود. اصولا آرمان آدم بهتری از من است.(میخندد)
آریا توسلی: آرمان گیاهخوار است اما تو استیک میخوری(همه میخندند).
واعظ تهرانی: راست میگوید اما یادم هست اولین چالشی که من با این نقش داشتم دیالوگ عجیبی بود که آرمان داشت. یعنی صبح میگفت تلویزیون کجاست؟ من باید اخبار صبحگاهی را گوش کنم(میخندد). برایم عجیب بود. چون در دنیای امروز میتوان با گوشی هم همه چیز را چک کرد اما آرمان باید حتما از طریق تلویزیون اخبار را دنبال میکرد. خاطرم هست زمانی که برای تست آمدم، آقای توسلی من را دید و گفت اینکه پیرمرده(همه میخندند). فکر میکرد من بالای ۳۰ سال هستم.
آریا توسلی: اتفاقا اولین بازیگری که مشخص شد در کار حضور دارد امیرمسعود بود. یعنی پدر خیلی زود به این اطمینان رسید که امیرمسعود به درد نقش آرمان میخورد و چقدر هم خوب این نقش را بازی کرد.
حصاری: وقتی شنیدم آقای توسلی قرار است «روزگار جوانی» را بسازد با اشتیاق به دفتر آمدم و خیلی هیجانزده بودم. البته من سالها پیش با ایشان در سریال «با من حرف بزن» همکاری کردهبودم که جزو کارهای اول من بود. به همین دلیل از ایشان و سبک کاریاش شناخت داشتم و خودم هم آن سریال را دیدهبودم و با آن خاطره داشتم. البته من هم با همان طرز فکر و همان سوالاتی که دیگران داشتند، یعنی اینکه قرار است همان بازیگران باشند یا نه مواجه شدم. بعد که فیلمنامه را خواندم فهمیدم موضوع چیست و متوجه شدم که این «روزگار جوانی» پنج جوان دیگر است.
حسینی: من ۱۰ سال داشتم که این سریال را دیدم و قسمتهایی از آن را کاملا به خاطر دارم. حتی به یاد دارم که در مدرسه خودمان را به جای این شخصیتها میگذاشتیم. در این سریال هم که هر کدام از ما ایده میدادیم اگر متناسب با نقش و برای کاراکتر مفید بود آقای توسلی میپذیرفت. در غیر این صورت نمیپذیرفت. چون اصلا امضای ایشان پای کار است و شناختی که از این قصهها و کاراکترها داشت خیلی در کار به ما کمک میکرد.
توسلی: عیسی زیاد پیشنهاد میداد(میخندد). مرتضی اما جزو کاراکترهایی است که جاافتاده و مخاطب دوستش دارد و من از انتخابش خیلی خوشحالم. ضمن اینکه بچهها الان در پخش خیلی یکدست و به اندازه دیده میشوند که به نظرم خیلی خوب است.
یعنی برای چنین شخصیتی مابهازا نداشتید؟
واعظ تهرانی: نه نداشتم اما باید کاراکتر را به گونهای میساختم که این ویژگیاش برای مخاطب باورپذیر باشد. برای من هر قدر کاراکتر از شخصیت خودم دورتر باشد جذابتر و بهتر است. اتفاقا من فکر میکنم چالش اساسی زمانی است که آن نقش به بازیگر نزدیک باشد اما در نهایت هر بازیگری نظر خاصی در این باره دارد.
آریا توسلی: من نکتهای را میخواهم بگویم. اینکه عدهای تصور میکنند که اگر همان بازیگران در این مجموعه هم حضور داشتند اتفاق بهتری میافتد. در صورتی که اصلا این گونه نیست و چه بسا خاطره خوشی را که مخاطب از آنها دارد خدشهدار هم میشد. آن سریال مربوط به جوانی آن بازیگران بود و این سریال مربوط به دوران ماست و اگر ۲۰ سال دیگر هم ساخته شود، مربوط به دغدغههای همان جوانهاست اما درباره نقش خودم باید بگویم که من روزبه را دوست داشتم و سعی کردم این کاراکتر را آن طور که باید بازی کنم. اینکه تا چه حد موفق بودم را مردم باید نظر بدهند. البته نکتهای را درباره این سریال باید بگویم که در ابتدا خبر ساخت این مجموعه را پیش از اینکه پدر تصمیم به ساخت آن بگیرد ما در رسانهها دیدیم و من خیلی نگران بودم ببینم چه کسی قرار است آن را بسازد؛ ولی خب پدر میگفت امیدوارم هر کسی میسازد موفق باشد ولی من بهشخصه خیلی روی آن تعصب داشتم.
توسلی: من توضیحی در این باره باید بدهم. اینکه در ابتدا طرحی که تصویب شده بود قصه دیگری داشت. وقتی قرار شد من بسازم با این شرط رفتم که نویسندهها عوض شوند و قصهها هم تغییر کند و این اتفاق کاملا افتاد. خوشبختانه تلویزیون هم این اجازه را به ما داد که این اتفاق بیفتد و قصهها تغییر کند.
کرمی: زمانی که ما برای تست میرفتیم رفقایمان را میدیدیم. یعنی همه از بچههای تئاتری بودند. خاطرم هست همه حدود دو ماه با استرس میرفتیم و میآمدیم که آیا انتخاب میشویم یا نه. چون هنوز مشخص نبود و این ترکیب مدام تغییر میکرد ولی همه نقشها را خوانده و اتود زده و بازیشان کرده بودیم اما همان موقع که فیلمنامه را میخواندم حامد را خیلی دوست داشتم. چون برایم شیرینیای داشت که خیلی بامزه بود. آدم خوبی بود که انتخابهای غلطی داشت. از آقای توسلی تشکر میکنم که به من و همه بچهها اعتماد کرد. چون خیلی از کارگردانها در انتخاب بازیگر سراغ ترکیبهایی میروند که جواب داده. به همین خاطر اغلب چهرهها در سریالها تکراری هستند. البته برای من اتفاق بزرگی است و فکر میکنم برای بچهها همین طور باشد که آقای توسلی به پنج جوان و چهره جدید اعتماد کرد و چنین شخصیتهایی را به آنها سپرد. من هم با بچهها موافقم و فکر میکنم همه بازیگران سر جای خودشان قرار گرفتند.
تعریف رفاقتهای امروزی
در مجموعه قبلی شما برای هر کدام از نقشها روابط عاطفی تعریف کرده بودید اما چرا این اتفاق برای شخصیتهای این مجموعه نیفتاد؟
توسلی: البته در ادامه پیدا خواهند کرد اما به سرانجام نخواهد رسید. چون قرار بود این مجموعه ادامه پیدا کند و به همین دلیل ما قصهها را تمام نکردیم. البته ماجرایی که گفتید کاملا درست است و ما در قصههای آن زمان در کنار روابط عاطفی که برایشان تعریف کردهبودیم، جنس رفاقتهایشان هم با جنس رفاقت این بچهها خیلی متفاوت بود. ما اگر همان رفاقت را برای این بچهها تعریف میکردیم این حس به مخاطب القا میشد که دارند ادا در میآوردند. چون در واقعیت آدمها و جنس رفاقتهایشان بسیار متفاوت از آن دوران است. بنابراین از این نظر هم باید همه چیز در حد معمول باشد و تبدیل به ادا نشود که مخاطب بتواند ما به ازای واقعی آن را در اطرافش پیدا کند. یعنی آدمها و جنس رفاقتهایشان امروزی باشد تا مخاطب بتواند با آنها همذات پنداری کند. با این حال تلاش کردیم برخی خصوصیات که مردم کمی از آنها دور شدند و فراموش کردند و اینکه لازم است در دنیای امروز داشته باشیم مثل معرفت و رفاقت و شجاعت و صبوری را گوشزد کنیم.
اتفاق خوبی که در سریال شما افتاد این بود که کاراکترها را دانشجوهای کاملا مثبت نشان ندادید و در موقعیتهای مختلف رگههایی از شیطنت و بدجنسی در رفتارشان دیده میشود. چطور شد که با این دیدگاه پیش رفتید و همه را مثبت مطلق ندیدید؟ میخواستید کاراکترها برای مخاطب باورپذیر باشند؟
توسلی: اصولا در زمان نوشتن قصه این اتفاق افتاد. اگر به کارهای من دقت کنید متوجه میشوید اغلب سریالهایی که من ساختم اجتماعی و آدمهایش شبیه آدمهای اجتماع است. در این کار هم باید کاراکترها شبیه به آدمهای واقعی باشند. چون در واقعیت هم دانشجوهای ما بدون غلط و بدون نگرانی نیستند. این بچهها هم شبیه به دانشجوها در واقعیت هستند. طبیعتا برای اینکه مورد قبول آدمها واقع شوند و مخاطبان هم سن آنها با آنها همذات پنداری کنند، باید ویژگیهای آنها را داشته باشند ولی یکسری چیزها را که زیاد پسندیده نبود را پاک کردیم.
منظورتان بحث اعتیاد است که در قصه این جوانها مطرح نشد؟ به خاطر اینکه درگیر ممیزی نشوید این گونه مسائل را در سریال مطرح نکردید؟
توسلی: دوست نداشتم اتفاقات تلخ را وارد سریال کنم. البته تلخی و شیرینها و دعواها و رفاقتهای این بچهها را در سریال میبینیم اما من معتقدم نشان دادن چیزهای خیلی بد را که همه میدانیم فایدهای ندارد. من با سریالهایی که اعتیاد جوانها و نحوه استفاده از مواد مخدر را نشان میدهند موافق نیستم. این چیزها را همه در خیابان میبینیم. دوباره نشان دادن این چیزهای بد و سیاه و تلخ در سریالها و خراب کردن حال مردم را نمیپسندم. من هم میدانم که تعدادی از جوانهای دانشجوی ما درگیر این مساله هستند اما ما که نمیتوانیم به آنها راهکار نشان بدهیم.
کرمی: با توجه به صحبتهای آقای توسلی من یاد مسالهای افتادم. ما در این سریال شخصیت آشپزی داریم که داشتیم همفکری میکردیم این کاراکتر در کیفی که همراهش هست چه چیزهایی میتواند داشته باشد؟ خاطرم هست پیشنهاد دادیم چاقو داشته باشد اما آقای توسلی گفت نه آدمها چاقو با خودشان نباید حمل کنند. بهتر است به جای چاقو و اینکه تصویر خشنی از یک آشپز نشان بدهیم، میتواند چاشنی و ادویه و دمنوش حمل کند. یعنی چیزی که گرمایی به همراه داشته یا یک زندگی در آن جریان داشته باشد و این نکته برای من خیلی مهم بود.
البته با وجود کاراکتر رسول نجفیان و قصهای که داشت خواستید تلنگری به مسؤولان هم در داستان بزنید؟
توسلی: در تمام قسمتها این اتفاق افتاد و سعی کردیم به اندازه یکسری حرفها را بزنیم. مثلا در یکی از قسمتها که روزبه برای تست بازیگری رفته بود، آن آدمها واقعی بودند و دردها و قصه زندگیشان هم واقعی بود که میگفتند. آن خانم جوان واقعا زندگی اش به خاطر علاقه اش به بازیگری نابود شده بود. ما در قسمت آخر سریال هم سکانسی داریم که بچهها کنار هم روی پشتبام خوابیدهاند و آرزوهایشان را میگویند.
واکنشهای کاربران فضای مجازی
در فضای مجازی سریال «روزگار جوانی» چه بازتابی داشت؟ با واکنش خاصی مواجه شدید؟
واعظ تهرانی: بعضی از کامنتها که خیلی جالب و بامزه است. هنوز سریال پخش نشدهبود، یک نفر نوشتهبود: ولی روزگار جوانی قبلی خیلی بهتر بود (همه میخندند).
حسینی: خب طبیعی بود. به هر حال همه با آن قبلی خاطره دارند اما چند قسمت که پخش شد نظرات بهتر بود.
کامنتهای منفی شما را نگران نمیکرد؟
کرمی: به هیچ وجه.
واعظ تهرانی: ما در تئاتر از این چالشها زیاد تجربه کردهبودیم. مثلا یادم میآید در یکی از اجراهایی که داشتیم، شبهای اول خیلی از تماشاچشها از سالن میرفتند بیرون و برای ما خیلی وحشتناک بود. چون بازیگر حین اجرا میبیند که مردم در حال رفتن از سالن هستند، ولی باید همچنان به بازیاش ادامه بدهد. حتی گاهی افرادی که در صندلیهای جلویی نشسته اند زیر لب ناسزا میگویند و از سالن خارج میشوند. البته در شبهای بعد اجرا جان گرفت و مخاطب خودش را پیدا کرد. البته شبهای اول اجرا خیلی سخت است و از این نظر ما به این واکنشها عادت داریم. اینکه ممکن است در قسمتهای اول سریال هم مخاطب تو را پس بزند اما همین که سریال جان میگیرد و چند قسمت پخش میشود، مخاطب خودش را پیدا میکند.
توسلی: در سه چهار قسمت اول کمی این اتفاق افتاد اما به هر حال طبیعی بود. چون سریال قبلی ۵۲ قسمت بود و بارها از شبکههای مختلف هم بازپخش و دیده شد ولی این سریال تعداد قسمتهای کمتری دارد و با بچههای امروزی که شاید آن قبلی را ندیدند شروع شد. به همین خاطر شاید مقایسه کردنش اشتباه بود و به همین خاطر قسمتهای اول چندان موفق نبود. خوشبختانه واکنشها تغییر کرد و الان سریال را دوست دارند.
وقتی میخواستید این سریال را بسازید، برای اینکه با جوان امروزی بتوانید برخورد کنید به خوابگاههای دانشجویی هم سری زدید؟ به هر حال دانشجوها در هر دورهای با دوره قبل متفاوت هستند.
آریا توسلی: اگر بخواهید بدانید چقدر با جوانهای امروز در ارتباط بودیم باید بگویم یکی از شاخصههای پدر این است که دل بسیار جوانی دارد و برخی دوستانش حتی از من جوانتر هستند. بنابراین خیلی با جوانها در ارتباط است و کاملا با روحیه آنها آشناست. این خودش خیلی در کار کمک میکرد. نویسندههایی هم که انتخاب شدند اغلب جوان بودند و با دغدغههای جوانهای امروزی به نوعی آشنایی داشتند. هر کدام از ما پنج نفر هم ایدههایی را که در این باره به ذهنمان میرسید، با پدر در میان میگذاشتیم.
واعظ تهرانی: اگر منظورتان این است که مثل نوید محمدزاده که برای نقش معتاد در بین معتادها زندگی کرد، ما هم در بین جوانها زندگی کردیم.(میخندد)
حضور بازیگران روزگار جوانی دهه ۷۰
برای اینکه خاطره سریال قبلی را در ذهن مخاطب تداعی کنید، در قصه جایی برای حضور یک یا دو نفر از بازیگران قدیمی «روزگار جوانی» نبود؟ اینکه مخاطب بداند آنها در حال حاضر در چه شرایطی زندگی میکنند؟
توسلی: اگر قرار بود بازیگری از آن دوران به این سریال ورود کند باید با همان شخصیت وارد میشد که به نظر من اصلا قشنگ نبود. چون توجیهی برای آن وجود نداشت و باید قصهای برای ورود آنها پیدا میکردیم. اجازه بدهید مثالی بزنم. من فیلمی از خانم فریماه فرجامی دیدم که اصلا وضعیت ظاهری خوبی نداشت که به نظرم اشتباه است. چون بازیگر نباید خاطره خوبی را که در ذهن مخاطب ایجاد کرده با این مسائل خراب کند. اتفاقی که برای رضا رویگری هم افتاده. بنابراین من نباید خاطرات خوب آن شخصیتها و بازیگران را در ذهن مردم خراب کنم. این کارها غلط است. مگر اینکه ضرورت داشتهباشد. که من ضرورتی در این کار ندیدم.
حصاری: به نظر من اگر آقای توسلی این کار را میکرد، دست همه را برای مقایسه این دو سریال باز میکرد. در صورتی که ما میدانیم دیدگاه آقای توسلی این بود که این دو مجموعه کاملا متفاوت هستند.
بازی با گویشهای مختلف
چرا فقط مسعود در این سریال با گویش اصفهانی صحبت میکند و سایر شخصیتها بدون لهجه هستند؟
توسلی: هر کدام از این بچهها از یک شهر آمدهبودند اما مسعود در تهران با خانوادهاش زندگی میکرد. معمولا جوانها وقتی به تهران میآیند خیلی دوست ندارند با لهجه صحبت کنند. مسعود اما به خاطر اینکه با خانوادهاش زندگی میکرد، طبیعی است لهجه داشتهباشد. از طرفی اصفهانی تنها گویشی است که آهنگ آن را نمیتوان پنهان کرد.
کرمی: شما وقتی به شهرهای دیگر هم سفر میکنید با کمتر جوانی مواجه میشوید که گویش خاصی داشتهباشد. همه سعی میکنند بدون لهجه صحبت کنند.
گویش لاله صبوری و سیاوش چراغیپور به عنوان والدین مسعود کمی اغراقآمیز بود. نظر شما چیست؟
توسلی: البته مشاور لهجه داشتند اما خب نظرها متفاوت است.
کلاهگیس پدر مسعود چطور؛ عمدی بود یا اینکه میخواستید گریم این بازیگر متفاوت باشد؟
توسلی: آن که عمدی بود. چون پدر مسعود بیمو بود و مثل خیلی از افراد مشابه که در خیابان میبینید فکر میکرد با کلاهگیس زیباتر و جوانتر است. اتفاقا در یکی از قسمتها دیدید که به خانه بچهها میآید و مثل آنها شیطنت میکند. اتفاقا در یکی از قسمتها بچهها با کلاهگیس او شوخی میکنند.
فست فود سیار
حتی از فولکس سریال قبلی هم در این سریال استفاده نکردید و فقط در حیاط خانه پارک شدهبود؟
توسلی: به خاطر کرونا و خیلی از مسائل فعلا تصمیمی برای ادامه آن نیست اما ما داستانی داریم که در آن یک آشپز وارد قصه میشود و همراه بچهها با این فولکس یک فست فود سیار راه میاندازند و به شهرهای مختلف سفر میکنند.
پس قصد دارید فصل بعدی این مجموعه را هم بسازید؟
توسلی: در حال حاضر تصمیم قطعی برای این کار ندارم. باید منتظر بازخوردها بمانیم. ضمن اینکه ما در این سری مشکلات فراوانی داشتیم که از این نظر باید به این موضوع هم فکر کنیم. از طرفی روزی ۱۲ تا ۱۴ ساعت کار میکردیم و من فکر میکنم در سری بعد این عجله نباید در کار اتفاق بیفتد. ما تلاش کردیم این عجله در کار به سریال لطمه وارد نکند. تا چه حد موفق بودیم را نمیدانم.
اصلا به قصههای فصل بعد فکر کردهاید؟
توسلی: قصهها طراحی شده اما هیچ چیزی نوشته نشده است.
نقدی به برخی قصههای شما وارد است. مثلا قصه اهدای کلیه مسعود به عباس آقا یادآور قصه ارسطو در «پایتخت» بود یا بهانه سربازی مسعود که منجر به طلاق والدینش میشد هم سوژه تکراری بود. فکر نمیکنید تکراریبودن سوژهها به کلیت کار لطمه وارد میکند؟
توسلی: به نظر من در تمام سریالهای اجتماعی که ساخته شده و به خصوص در سالهای اخیر ما۵۰- ۴۰ قصه بیشتر نداریم. اصلا قصد جسارت به نویسندههای بزرگ را ندارم که از سالهای دور برای ما خاطره سازی کردهاند. در کل ۴۰قصه هست که هر کدام از نگاه خودش به آن موضوع نگاه کرده و داستان نوشته. اعتیاد، اعتیاد است. طلاق، طلاق است. فقط نویسندهها و قصهها تغییر میکنند.
زینب علیپور طهرانی - رسانه / روزنامه جامجم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد