در مروری با عنوان «همین بود واقعا؟» که بعد از تماشای «دشت خاموش» در جشنواره جهانی فیلم فجر نوشتیم از جملات خود احمد بهرامی، نویسنده و کارگردان فیلم در افتتاحیه وام گرفتیم که با اشاره به سلیقه بالای مخاطبان جدی سینما در ایران در مقایسه با همتایانشان در خارج از کشور و موفقیت فیلم در جشنواره فیلم ونیز سعی در پایینآوردن توقع تماشاگران در مواجهه با دشتخاموش داشت. باوجود برخی نقد و نظرها بر فیلم که بخشی از آن را در همان نوشته مطرح کردیم، حالا که از اولین رویارویی با فیلم فاصله گرفتهایم، بهتر میتوانیم به نکتههای مثبت و قابلتامل اثر فکر کنیم. به جز بازیهای خوب علی باقری، مهدیه نساج و فرخ نعمتی در نقشهای اصلی، پرداختن به فضای کارگری و دشواریهای حاشیهنشینی را باید از ویژگیهای مهم و قابل اشاره فیلم دانست.
فیلمبرداری سیاه و سفید مسعود امینی تیرانی بهجز اینکه متاثر از علایق سینمایی کارگردان است و به ویژه با آن اسب و گاری، «اسب تورین» بلا تار را به یاد میآورد با فضای تیره و تار و غمگنانه اثر سنخیت دارد.
موتیف و تکرار صحنهها بهویژه آن سخنرانی آقاخان (فرخ نعمتی) که کارفرما و رئیس آن آجرپزی و کورهپزخانه است، گرچه از زاویهای انگار دستاورد خاصی ندارد و تغییر زاویههای دوربین، اطلاعات تازهای به مخاطب نمیدهد اما از زاویه مثبت دیگر آن تکرار و ملال و روزمرگی چنین محیطهایی را بهخوبی به تماشاگر منتقل میکند و در کانسپت و ساختار کلی اثر جایگاه درستی دارد.
نقد قدرت و نظام سرمایهداری که در کلیت به قربانیشدن کارگر و کارفرما – یکی زودتر و یکی دیرتر- میانجامد هم از دیگر نکات قابل اشاره دشتخاموش است. اوضاع آشفته اقتصادی کشور در سالهای اخیر و در قالب سینمای رئالیستی و اجتماعی به وفور نمود داشته و فیلمسازان با کیفیتها و قصههای گوناگون سعی در طرح آن دارند. فیلمهای جریان متفاوت سینما و موسوم به آثار هنر و تجربهای معمولا فاقد چنین نگاه دغدغهمند اجتماعی و اقتصادی هستند اما در این میان بهرامی به عنوان نویسنده و کارگردان دشتخاموش و سعید بشیری به عنوان تهیهکننده اثر سعی کردهاند مضامین آشنا و مسائل مردم و جامعه را در فرم و فضایی متفاوت به کار گیرند.
علی رستگار / روزنامه جام جم