شاید مهمترین نکته در میان این صله رحم سینمایی، کیفیت چهرهها و تصاویری باشد که سالها زنگار بستهبود و در میل تماشای دوباره، مقاومت ایجاد میکرد. اکران نسخههای مرمت شده بیش از ۳۰ فیلم مهم و محبوب و خاطرهانگیز سینمای ایران در قالب طرح «سینما نوستالژی»، همانقدر که علاقهمندان سینما را به گذشته میبرد، حاوی نکتههای متنی و فرامتنی دیگری هم است و به گفته سجاد نوروزی دلایل دیگری چون نبود فیلم خوب برای اکران و مقابله با شیوههای معیوب نمایش فیلم در سینمای ایران هم دارد.
طرح سینما نوستالژی اولین بار سال قبل اجرا شد. آیا اقبال به آن در حدی بود که امسال و در این مقطع زمانی هم سراغ آن رفتید؟سال قبل فقط مناسبتی بود و این طرح را تنها در ماه محرم اجرا کردیم و دو فیلم «پرواز در شب» و «روز واقعه» به نمایش درآمد اما امسال برنامه خیلی وسیعتری با بنیاد سینمایی فارابی داریم و فیلمها صرفا شمولیت مناسبتها را دربرنمیگیرد. طرح گستردهای است که کل ایام سال اجرا میشود و بین ۳۰ تا ۴۰ فیلم را شامل میشود.
مبنا و معیار انتخاب این فیلمها چیست؟
ماندگاری، خاطرهساز بودن و مخاطبان بالایی که زمان اکران داشتند، از مهمترین معیارهای انتخاب این فیلمهاست. همه این فیلمها جزو آثار شاخص سینمای ایران محسوب میشوند.
به احتمال فراوان مخاطبان خاص و عام سینما همان زمان اکران و سالهای بعد، همه این فیلمها را دیدهاند. آن چیزی که میتواند در این شرایط کرونایی، تماشاگران را به دیدن این فیلمها ترغیب کند، چیست؟
اولین جذابیت میتواند نسخه باکیفیت و مرمت شده این آثار باشد. همه نسخههایی که در این طرح به نمایش درمیآیند، اسکن و اصلاح رنگ شدهاند و کیفیت بصری آنها تقریبا مثل فیلمهایی است که در این سالها تولید میشوند. یعنی مردم دیگر آن نسخههای باکیفیت پایینی که از این فیلمها در تلویزیون و شبکه نمایش خانگی وجود دارد را نخواهند دید. دومین جذابیت هم به خاطراتی برمیگردد که ما از این فیلمها داریم. شاید مخاطب دوست داشتهباشد فیلمی را که در دوران کودکی، نوجوانی و جوانی دیدهاست، دوباره با کیفیت خیلی بهتری روی پرده سینما ببیند. بالاخره فیلم دیدن هم بخشی از اوقات فراغت است و مخاطبان میتوانند این زمان را با دیدن فیلمهای محبوب و خاطرهانگیزشان در سینما سپری کنند.
در واقع آن عنوان سینما نوستالژی اینجا به کار میآید.
دقیقا نوستالژی است. سینما باید در دوران پساکرونا یک سبد متنوع را برای مخاطبانش درنظر بگیرد. طرح سینما نوستالژی میتواند بخش کوچکی از این سبد باشد. چون شما دیگر نمیتوانید بعد از کرونا با شیوههای کلاسیک و شیوههای معیوب اکران طی این ۴۰ سال گذشته، سبد محتوایی را به مردم ارائه کنید و توقع داشته باشید آنها با سینما همراهی کنند.
این نسخههای مرمت شده کار کارشناسان فیلمخانه ملی است؟
بخشی از این مرمت در لابراتوارهای صدا و سیما انجام شدهاست و بخشی را هم در استودیوهای دیگر انجام دادند. اما این کار مشابه همان کار فیلمخانه ملی در مرمت نسخههای قدیمی فیلمهای سینمای ایران است.
احیانا علاقهمندان سینما میتوانند بعد از اکران این فیلمها، آنها را خریداری کنند و در آرشیو شخصی داشتهباشند؟
به نظرم منطقی این است که ما یک دوره اکران دیگر برای این آثار بگذاریم و بعدا این فیلمهای مرمت شده در وی او دیها جایگزین نسخههای قبلی شوند.
اکران این فیلمها در یک سبد متنوع به نوعی سلیقه سینمایی و بصری مخاطبان را هم ارتقا میدهد.
هم این است و هم اینکه ما در این شرایط فیلمی برای اکران نداریم. یعنی من به عنوان یک سینمادار حاضر هستم فیلمی مثل «تنگسیر» را نمایش دهم اما درعوض یک سری فیلمهای نازل و پوچ و مهمل را اکران نکنم. آثاری که متاسفانه فقط نام فیلم را یدک میکشند و در این شرایط کرونا هم دست از سر مخاطب نگونبخت برنمیدارند. نمیدانم این فیلمها با چه ذهنیتی ساخته شده و چرا سازندگان آنها فکر میکنند مردم میآیند این آثار درجه ۴ و ۵ از حیث فنی و فیلمنامه را میبینند. همین نوع فیلمها در دهه اخیر این سینما را به نابودی کشاندند و مخاطبان را از سینما فراری دادند. هنوز هم دست بردار نیستند. ما در سینما آزادی به این راهبرد رسیدیم که اگر قرار باشد فیلمی را به نمایش دربیاوریم، به جای آثار درجه چندم، سئانسها را یا به فیلمهای نوستالژیک اختصاص دهیم یا سراغ فیلمهای گروه هنر و تجربه برویم که حداقل یک کار فرهنگی انجام دادهباشیم. با اکران بعضی از فیلمها، هم مرتکب کار ضد فرهنگی میشویم و هم کار ضدسینمایی. بخشی از این وضعیتی که ما در سینما شاهد آن هستیم، فقط معلول کرونا نیست؛ معلول یک سری آثار است که مردم را از سینما منزجر کردند و سازندگان آنها هنوز هم با پولهای بادآورده به فیلمسازی ادامه میدهند. هیچکدام هم که دست داخل جیبشان نمیکنند که فروش و نفروختن فیلمها برایشان مهم باشد. این افراد با پولهای بادآورده دولتی و غیردولتی فیلم میسازند و این جسد را روی دوش سالنهای سینما میاندازند و همیشه هم طلبکار هستند. یعنی اگر مصاحبههای آنها را هم ببینید، همیشه ژستهای روشنفکرانه و آوانگارد میگیرند که آدم فکر میکند ژان لوک گدار و اینگمار برگمان هستند. یا طرف طوری صحبت میکند که فکر میکنید با کمپانیهای ریشهدار تولید فیلم روبهرو هستید.
نمایش این فیلمهای خوب و ماندگار انگار یکجور تلنگر و کلاس درس فشرده برای بعضی از همین فیلمسازانی است که به آنها اشاره دارید.
دقیقا. یادآوری یک سری استانداردهای فراموش شده است. شما دکوپاژ کارگردانها و قاببندی فیلمبردارها را در این فیلمها ببینید که چطور با امکانات کم آنموقع فیلمهای خوب میساختند. واقعا قوت فیلمنامه و غنای دیالوگهای آن آثار با سینمای الان قابل مقایسه است؟
البته مرور دوباره آن فیلمهای خوب حسرت بزرگی هم دارد، اینکه خیلی از همان فیلمسازان بزرگ در این سالها دیگر فیلم خوبی نمیسازند. علتش چیست؟
دلیل آن دور شدن از مخاطب است. آن فضای ذهنی که فیلمساز در آن دست به تولید آثار خوبی میزد که ما این روزها آنها را اکران میکنیم، به خاطر حضور و دغدغه اجتماعی و ارتباط با مخاطب بود. هر قدر فیلمساز ما ایزوله و نگاهش محفلیتر شد، فیلمسازی او هم از متن جامعه فاصله گرفت و بالطبع مخاطب هم پیدا نکرد. شما نگاه کنید کلینت ایستوود هنوز در ۹۱ سالگی فیلم میسازد و باوجود برخی نقدهای فنی، همچنان استاندارد فیلمسازیاش را حفظ کردهاست. او اثری مثل «ریچارد جول» را در ۸۹ سالگی ساخت. چرا فیلم خوبی است؟ برای اینکه با متن اجتماعی و تحولات اجتماعی خودش همراه و در تعامل است. فیلمسازی او ربطی به سن و سال ندارد. اگر اینطور بود مارتین اسکورسیزی هم در این سن و سال نمیرفت فیلم دیگری با قصهای در دهه ۱۹۲۰ را کلید بزند. شما تولیدات سینمای آمریکا را ببینید، یا اقتباس است یا براساس ماجرای واقعی اما اقتباس تقریبا در سینمای ایران مرده است. خیلی سراغ رخدادهای واقعی نمیرویم. بیشتر محصولات سینمایی ما یک سری تخیلات ذهنی و ایدههای فانتزی است که هیچ ربطی به زندگی روزمره مردم ندارد. گاهی هم به زور میخواهند با قرائتهایی کج و معوج این ذهنیات را به زندگی مردم ربط دهند. نتیجهاش قهر مخاطب ما با سینماست. حرف هم که میزنیم ناراحت میشوند و میگویند چرا فلانی که سالن سینما دارد، حرف کارشناسی میزند. درحالیکه قطعا آدم باید فهمی از محتوایی که عرضه میکند، داشتهباشد. دلیل ناراحتی آنها از نقد و حرفهای کارشناسانه هم این است که خودشان سالها از یک فضای غیرکارشناسی پول درآوردهاند و مساله اولیه، ثانویه و همیشگی آنها هم پول بوده است و نه هنر.
سئانس نمایش فیلمهای طرح سینما نوستالژی ۱۸ و ۳۰دقیقه است. پایان آن به زمان منع تردد برخورد همزمان نمیشود؟
راستش از منع تردد، جز نامی باقی نمانده است.
اگر خوشبینانه فکر کنیم که کرونا به زودی از بین خواهد رفت یا کمرنگ خواهدشد، با ترافیک بسیار سنگینی در اکران روبهرو خواهیم بود. تکلیف چیست؟
ما ترافیکی در اکران نخواهیمداشت. فیلمی که مخاطب ندارد، اکران نخواهدشد. به همین سادگی. فرمولش همین است. دست کم سیصد، چهارصد فیلم پشت نوبت اکران هستند.
از این تعداد چند فیلم مخاطب دارند؟
شاید ۲۰ فیلم.
جواب خودتان را دادید. فیلمی که مخاطب بالا یا حد مخاطب مشخصی نداشته باشد، شایستگی اکران را ندارد یا حداقل من آن را اکران نمیکنم. سالن سینما و سینما متعلق به مخاطبان است. فیلمی باید در سینما به نمایش درآید که حداقلی از مخاطب را داشته باشد.
فکر نمیکنید بخش مهمی از همین فیلمهای به اصطلاح پرفروش، از همان جنس فیلمهایی باشند که ضدفرهنگی و ضد سینما هستند و میخواهند به هر قیمتی پرفروش باشند؟ همان آثاری که شما به آن نقد دارید.
با حرفتان مخالفم. ابتدای سال ۹۸ را به یاد بیاورید، آیا سه فیلم اول پرفروش یعنی متری شیش و نیم، سرخپوست و شبی که ماه کامل شد، کمدی بودند؟ بهجز این در میان ۹ فیلم پرفروش سال ۹۸ هم که بالای ۱۰میلیارد تومان فروختند، تعداد کمدیها زیاد نبود.
البته لزوما همه کمدیها بد نیستند و سینمای ایران این بدنامی را برای کمدیها به وجود آورده است.
بله، میدانم. منظورم ارزشگذاری اشتباه بعضی از آقایان است که میگویند فقط کمدیهای سخیف در سینمای ایران میفروشد. در حالیکه اصلا چنین چیزی نیست. دیدید که مثالهای متاخری هم در این ارتباط زدم. طرح چنین بحثهایی تحقیر مخاطب است. ما مرتب مخاطبان سینمای ایران را تحقیر میکنیم، یا با فیلم بد یا با عنوان این موضوع که مخاطب سینمای ایران فقط کمدیهای سخیف را میپسندد. هر چند این نکته درستی که شما اشاره میکنید، اتفاقا متعلق به همین دو سه سال اخیر است و مخاطب ما در گیشه نسبت به فیلمهای جدی و فرهنگی هم روی خوش نشان داده اما به هرحال در سالهای قبلتر، کمدیهای سخیف پرمخاطب و رکوردشکن بودند و حتی حالا هم به هرحال در میان پرفروشهای سینمای ایران حضور دارند.
در همه دنیا آثار فان و مفرح و مصرفی ممکن است در ظاهر مخاطب بیشتری داشتهباشد اما از حیث تاثیر مدنی و تاثیر هنری اصلا قابل قیاس با فیلمهای خوب و جدی فرهنگی نیستند.
از میان همین فیلمهای طرح سینما نوستالژی، فیلم محبوب شما چیست؟
من دو فیلم محبوب در این فهرست دارم؛ شیر سنگی و سگ کشی.
چرایی آن را هم بگویید.
هر دو فیلم دارای کیفیت خارقالعاده فرم و محتوا هستند. هم از نظر فرمی بسیار درخشان و تکنیکال هستند و هم از لحاظ محتوا و جهانبینی که فیلم عرضه میکند. همچنین باید از بازیهای بینظیر این دو فیلم یاد کنم.
علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم