گفتگو با دکتر محمد بقایی درباره آیین‌ های پاییزی

خزان عارف‌ترین فصل‌هاست

اگر اردیبهشت را بهترین ماه فصل بهار بدانیم که با بارش‌هایش کشاورزان، باغداران و دامداران را خوشحال می‌کند، شاعران را به وجد می‌آورد و جوان‌ها را عاشق می‌کند. برای آبان‌ماه هم باید همین‌ها را بنویسیم و اضافه کنیم که اوج زیبایی پاییز در آبان جلوه می‌کند.
کد خبر: ۱۳۴۶۳۹۹

درختان هنوز برگ دارند و آنها را با گرم‌ترین رنگ‌های طبیعت آراسته‌اند از قرمز بگیر تا نارنجی، زرد و قهوه‌ای. بادی می‌وزد و برگ‌ها در هوا به رقص درمی‌آیند و به زمین می‌افتند و زمین تبدیل می‌شود به تابلویی نقاشی و آن‌قدر قشنگ است که نفست‌ بند می‌آید.

آبان زیباترین ماه سال است و این دلربایی زمانی بی‌قرارت می‌کند که باران هم ببارد و آبان تبدیل شود به عاشقانه‌ ترین ماه سال و همین‌جاست که دیگر عموم مردم می‌گویند «هوا دو نفره است» و سهراب سپهری می‌گوید: «با همه مردم شهر زیر باران باید رفت».

چند روز گذشته در بیشتر شهرهای کشورمان باران بارید، نیمه آبان امسال یکی از زیباترین و با برکت‌ترین روزهای سال را تجربه کردیم و به ما ثابت کرد چرا ایرانیان قدیم آبان را بسیار دوست داشتند و این عشق را با برگزاری جشن‌های ویژه نشان می‌دادند، انگار می‌خواستند آبان همچنان ادامه یابد.

ماهی که نامش ریشه در «آب» دارد. ایرانیان که شغل اصلی‌شان کشاورزی و دامداری بود، پاییز را گرامی می‌داشتند، چون می‌دانستند هرقدر بارش‌های پاییزی بیشتر باشد، محصول سال آینده آنها بیشتر و باکیفیت‌تر خواهد بود.

آبان است و با همه تهدیدهای خشکسالی و تغییر اقلیم، زیبایی پاییز در اوج است. همه اینها‌ سبب شد با دکتر محمد بقایی(ماکان)، نویسنده، مترجم و پژوهشگر هم‌صحبت شوم تا برایمان از پاییز و اهمیت آن در ایران باستان و ایران امروز بگوید.

پاییز در ادبیات عرفانی ایران

دکتر بقایی می‌گوید: اگر به ادبیات کهن ایران مراجعه کنیم، رد تفکرات عرفانی را در آن پیدا می‌کنیم. بعد معنوی روح انسان با پاییز قرابت و نزدیکی دارد. پاییز فصلی است که اندک‌اندک طبیعت برهنه شده، ذات و اصلیت خود را به نمایش می‌گذارد و همین موضوع انسان را به فکر وامی‌دارد. شاعران فارسی‌زبان همیشه به پاییز و خزان توجه ویژه داشته‌اند که مهم‌ترین آنها خزانیه منوچهری دامغانی است و آن شعر معروف که می‌گوید: «خیزید و خزآرید که هنگام خزان است / باد خنک از جانب خوارزم وزان است/ آن برگ رزان بین که بر آن شاخ رزان است / گویی به‌مثل پیرهن رنگ رزان است» این شعر مانند تابلویی بسیار زیبا و هوشمند، پاییز را به تصویر می‌کشد. همان‌گونه که هاتف اصفهانی و سعدی نیز اشعار بسیار دل‌انگیزی درباره پاییز دارند. در ادبیات معاصر هم بیژن ترقی، ترانه زیبایی در وصف پاییز دارد؛ «به رهی دیدم برگ خزان / پژمرده ز بیداد زمان / کز شاخه جدا بود / چو ز گلشن رو کرده نهان». این اشعار همچنین نشان می‌دهد ایران چقدر سرزمین زیبا و پهناوری بوده و هست که در پاییز هر گوشه‌اش شبیه تابلویی بی‌نظیر می‌شود و شاعر را به وجد می‌آورد. همه اینها‌ سبب شده تا اشعار ایرانی درباره پاییز خیلی بیشتر از اشعار دیگر سرزمین‌ها باشد. پیش از ورود اسلام نیز ایرانیان انسان‌هایی عارف‌مسلک و مؤمن بوده‌اند که نشانه‌های آن را در «ارداویرافنامه» می‌بینیم که اولین معراج‌نامه جهان است و می‌گویند دانته، کمدی الهی را از روی آن کپی کرده است.

جشن‌هایی برای شکرگزاری

بهار فصل رویش است و پاییز فصل برداشت آنچه در بهار کاشته شده. این دو فصل مهم‌ترین فصل‌های سال هستند و ایرانیان از قدیم دو جشن بزرگ و مهم برای این دو فصل داشته و دارند، اولی نوروز است که اول بهار برگزار می‌شود و دومی مهرگان است که نیمه مهر برگزار می‌شد و به‌مرور کمرنگ شد و الان دیگر در ایران کمتر به آن می‌پردازند اما در برخی کشورهای فارسی‌زبان آن را گرامی می‌دارند و مراسمی برایش برگزار می‌کنند. مهرگان، جشن پاییز است و جشن جمع‌آوری محصول. تجربه ثابت کرده هر ملتی که بخواهد دوام بیاورد باید سنت‌ها و آیین‌های باستانی را که ریشه در باورها و زیست کهن و قدیمی آنها دارد، محترم شمرده و زنده نگه‌شان ‌دارد. اگر آشوریان با آن فرهنگ و سنت دیرینه از بین رفتند به این دلیل بود که آیین‌های خود را جدی نگرفتند و پایه‌های مدنیت آنها سست و متلاشی شد اما ایران، یونان و چین به حیات خود ادامه دادند، چون آیین‌ها و سنت‌های دیرینه خود را پاس‌داشتند و با جشن‌های متفاوت حیات آنها را تضمین کردند. نوروز، ستون و خیمه هویت ایرانی است که ریشه در نور دارد. ایرانیان از دوران کهن خداوند را نور می‌دانستند و زمانی‌که به اسلام گرویدند، دیدیم که اسلام هم خدا را نور آسمان‌ها و زمین توصیف کرده است. جشن‌هایی مانند چهارشنبه‌سوری، نوروز، مهرگان، آبانگاه و بقیه در سراسر ایران تقریبا به یک‌شکل برگزار می‌شده که نشان‌دهنده باور همگانی بین ایرانیان است و ریشه همه آنها تکریم طبیعت و پاسد‌اشت نعمت‌هایی است که خداوند در دامان طبیعت گذاشته تا انسان از آن استفاده کند، خداوند و الطاف او را به‌یاد آورد، شکرگزار آنها باشد و زمین و طبیعت که آفریده خداوند است را حفظ و تکریم کند. اگر نیمه آبان برای ایرانیان مهم است و برای آن جشن آبانگاه در نظر گرفته‌شده به این دلیل است که این ماه، ماه بارش‌های فراوان بوده و ایرانیان می‌دانسته‌اند آب ارزشمندترین خلقت خداوند است و باید قدر و ارزش آن را دانست و شکرگزار باریدن باران بود با این باور که «شکرنعمت،نعمتت افزون کند» اگر برای باریدن باران شکرگزار باشیم و بدانیم لطف خداوند است، این لطف بیشتر خواهد شد.

مراسمی برای پاسد‌اشت طبیعت

به دکتر بقایی می‌گویم، اکنون ایرانیان بیشتر از هر زمان دیگری شهرنشین شده‌اند، آیا در چنین شرایطی نیز توجه به آیین‌های پاییزی و تکریم طبیعت می‌تواند تأثیری در باورهای مردمی که از طبیعت فاصله گرفته‌اند برای حفظ محیط‌زیست داشته باشد؟ می‌گوید: هرقدر ذهن انسان به معنویت معطوف باشد، اخلاق در او قوی‌تر شده و نیروهای بازدارندگی در او فعال‌تر می‌شود. انسانی باورش این است که طبیعت کتاب خداوند و اصل خلقت است و به آن آسیب نمی‌زند. همه آیین‌ها و جشن‌های ایرانی در طبیعت ریشه‌دارند و در آنجا برگزار می‌شوند، مثل سیزده‌بدر که برای پاسد‌اشت زمین و محیط‌زیست است. وقتی نسل امروز چه آنهایی که در شهرها زندگی می‌کنند و چه روستاییان با آیین‌ها آشنا می‌شوند، یاد می‌گیرند با طبیعت درست رفتار کنند اما راستش را بخواهید، رسانه‌ها به‌خصوص رسانه‌های فراگیر درباره این موضوعات درست و خوب کار نمی‌کنند که اگر می‌کردند مراسم چهارشنبه‌سوری با آن‌همه فلسفه‌ای که پشتش است به شب وحشت و انفجارات عجیب‌وغریب تبدیل نمی‌شد. یا سیزده‌بدر که ذاتش برای حفظ آب، خاک و گیاه است به مراسم زباله‌ریزی در طبیعت، شکستن شاخه درختان و آلوده کردن آب‌های روان تبدیل نمی‌شد. به نظرم آیین‌های ایرانی که در همه ماه‌ها و فصل‌ها برگزار می‌شده برای ستایش خداوند و شکرگزاری آفریده‌های او بوده و هست و هرقدر ما به این آیین‌ها دقت بیشتری کنیم، روح معنویت را در انسان‌ها عمیق‌تر کرده‌ایم و انسان معنوی با طبیعت دوست می‌شود، نه دشمن.

طاهره آشیانی - روزنامه نگار/ روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها