به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، از دزدی با سلاح وینچستر بگیرید تا سرقت صدها میلیون تومان پول بیزبان برای خرید هدیه نامزدی.
این سارقانگاهی پس از یکبار سرقت با خوششانسی تمام از چنگال پلیس و قانون میگریزند اما خیلی وقتها هم اینطور نیست و پلیس مثل اجل معلق روی سر سارقان لاکچری پسند هوار میشود تا آنها برای اولین بار، دستبند و ماندن پشت میلههای زندان را تجربه کنند.
در یکی از این پروندهها، دو سارق جوان به هوای خرید هدیه روز عشق برای نامزدهایشان اقدام به سرقت کردند. ماجرای این سرقت به بهمن98 برمیگردد. امیر، جوان پولداری بود که تصمیم گرفت با شیوه متفاوتتری به پریا هدیه دهد و او را خوشحالکند. موضوع را با یکی از دوستانش بهنام عرشیا در میان گذاشت و او هم که دوستدختر داشت، از نقشه امیر استقبالکرد.
قرار شد هر دو با سرقت کردن، هدایایگرانقیمتی برای دختران مورد علاقهشان خریداریکنند. محل سرقت مناطق غرب و شمال غرب تهران تعیین شد. طبق نقشه، امیر و عرشیا سرقتهایشان را شروع و پس از مدتی، اموال باارزشی سرقت کردند.
در حالیکه هر دو در فکر خرید هدیه برای پریا و تینا بودند، ناگهان مأموران مبارزه با جرایم خاص پلیس آگاهی پایتخت سر رسیدند و کتوبال سارقان جوان را بستند. به گفته پلیس، ارزش اموالی که عرشیا و امیر طی 15 فقره سرقت دزدیده بودند، بیش از 100میلیون تومان بود.
در پرونده دیگری نوجوان 16سالهای با هک حساب بانکی 16هزار نفر، زندگی بسیار لاکچری برای خودش دستوپا کرد. 18 آبان 99 بود که پلیس فتای استان مرکزی در برابر یک پرونده پیچیده سرقت بانکی قرار گرفت؛ پروندهای که در آن سارق مرموزی، موجودی حساب بانکی 16هزار مشتری بانک را در مشتشگرفته و افراد زیادی را نقرهداغ کرده بود.
مأموران پلیس فتای اراک بهسرعت دستبهکار شدند و پس از رد زنی درنهایت به چند قدمی مجرم رسیدند.
مجرمی که 16هزار مشتری بانک و بانکهای آنان را عاصی کرده بود، کسی نبود جز یک پسر نوجوان 16ساله که ساکن یکی از استانهای همجوار استان مرکزی بود و با استفاده از تجهیزات پیشرفته توانسته بود 16هزار حساب بانکی مردم را هک کند.
متهم نوجوان در ادامه تحقیقات پرده از سرقتهای خود برداشت وگفت با استفاده از پولهای برداشتی از حساب 16هزار مالباخته، توانسته است خانهای لاکچری دریکی از نقاط خوب تهران و سگی به قیمت 30میلیون تومان خریداریکند.
عشق پدیده عجیبی است؛ آنقدر عجیب که بعضیها برای آن حاضرند عقل را ببوسند وکنار بگذارند و با احساسشان جلو بروند، حتی به قیمت نابودی زندگی و آیندهشان. عسل یکی از همین آدمهاست که عاشق پسری جوان شد اما چون میدانست خانوادهاش با ازدواج او با آن پسر مخالفت میکنند، بنابراین نقشهای عجیب کشید که نتیجهاش باز شدن پرونده سرقت به نام او در اداره پلیس بود.
عسل سابقهدار هستی؟
نه، هیچ وقت دزدی و خلاف نکردهام.
الان چرا دستگیر شدی؟
دزدی.
چرا دزدی کردی؟
بهخاطر عشقم، وگرنه من هیچ نیازی به پولندارم.
درست است که خانواده ثروتمندی داری؟
بله، پدرم وضع مالی خیلی خوبی دارد.
عاشقی باعث شد سراغ سرقت بروی؟
بله.
ماجرا را از اول تعریف کن.
من و امیرحسین در یک مهمانی شبانه باهم آشنا شدیم. امیرحسین را تمام دوستانم میشناسند و در بیشتر مهمانیها بود. اول فکر میکردم از خانواده پولداری باشد، اما بعد از مدتی فهمیدم بهعنوان پیک موتوری کار میکند، ولی چون پسر خوب و بامعرفتی بود به دوستی با او ادامه دادم. او هرگز به پول و ثروت پدرم چشم نداشت و برای همین تصمیم گرفتم با وی ازدواج کنم.
خانوادهات موافق بودند؟
پدرم چندان مشکلی نداشت، اما مادرم با این قضیه مشکل داشت. میگفت خانواده امیرحسین در سطح ما نیستند. برای راضی کردن مادرم نقشه کشیدم تا اجازه دهد امیرحسین برای خواستگاری جلو بیاید.
نقشهات چه بود؟ سرقت؟
بله. ولی امیرحسین خیلی با این کار مخالف بود.
نحوه سرقت را بگو.
من عاشق امیرحسین بودم. به تنها چیزی که فکر میکردم، ازدواج با او بود. بنابراین به او اصرار کردم و بالاخره تسلیم شد و پیشنهادم را قبول کرد. اول قرار شد برای هیجانش این کار را انجام دهیم، اما بعد از دومین سرقت، تصمیم نهایی گرفتیم. در مهمانی، امیرحسین بعد از سرقت سوئیچ خودروهای گرانقیمت مهمانها و به بهانه صحبت با تلفن همراه از خانه خارج میشد و پس از سرقت خودرو، آن را یک کوچه پایینتر پارک میکرد و دوباره به مهمانی برمیگشت. بعد از مهمانی هم با آن خودرو از محل دور میشدیم. امیرحسین هفتهای یکبار با خودروهای لوکس مقابل درخانهمان میآمد تا مادرم او و خودروها را ببیند و نظرش برای ازدواج ما تغییر کند. با پدرم صحبت کردم، اما نگفتم خودروها سرقتی است و گفتم برای دوستان امیرحسین است. با پدر قرار گذاشتیم که این راز را از مادرم مخفی و بعد از ازدواج آن را برملا کنیم.
پدرت با نقشهای که کشیدی، موافق بود؟
نه موافق نبود، اما با اصرارهای من راضی شد. فکر میکردم مادرم خبر ندارد، اما پدرم همهچیز را به او لو داده بود. مادرم با من قهر کرد. تصمیم گرفتم با امیرحسین فرار کنم، اما او قبول نمیکرد و سعی میکرد خودش را از زندگی من دور کند. در همین گیرودار بودیم که هر دو دستگیر شدیم.
نگاه کارشناس: جرایم تصادفی و مسیرهای پیش روی مجرمان
دکتر میرحامد خانی، جرمشناس و استاد دانشگاه در تحلیل رفتار مجرمانه دزدان راحتطلب میگوید: در حوزه جرمشناسی ما با دو نوع جرم سروکار داریم؛ اولین گروه جرم، جرایم مربوط به یقهسفیدهاست که شامل قاچاق عمده مواد مخدر و کالا، جرایم رایانهای و.. میشود. در این نوع جرایم، ارتکاب جرم بیش از اینکه مبتنی بر زور بازو و درگیری و نزاع باشد، عمدتا بر پایه نقشه و نیرنگ برنامهریزی است. اما برخی جرایم نیز وجود دارد که به تصادفی یا تفننی معروف است و اغلب مرتکبان بهدلیل ذوق ارتکاب جرم، تجربه آن، کنجکاوی، ماجراجویی و... مرتکب این نوع جرم میشوند. انگیزه مجرمانه این دسته از افراد با نقشه قبلی نیست و تصادفی انجام میشود. آنها بهصورت باندی و تعدد نفرات عمل نمیکنند و عمدتا بر اساس عواطف روانی، خودبرتربینی، تمسخر دیگران، تحریک دوستان ناباب و... جرمی را رقم میزنند. در مورد این افراد با تعدد جرم و تکرار آن مواجه نیستیم و حتی در صورت ارتکاب نیز یکبار آن را انجام میدهند.
باوجود شاخصهای مثبتی که شمردیم، اما به لحاظ جرمشناسی اینها با در نظر گرفتن یک شرط خطرناک محسوب میشوند. این مجرمان پس از دستگیری و ورود به زندان، مسیر زندگیشان بهدلیل برچسب خوردن تغییر میکند و دیگر تمایلی ندارند خود را با جامعه وفق دهند و مدام بهدنبال تکرار این وضعیت هستند.
اینکه شرایط جامعه تا چه میزان در تمایل این افراد به ارتکاب جرم مؤثر است، میتوان گفت این گروه از مجرمان سن و سال بالایی نداشته و در انتخاب گروه دوستان نیز نقشی ندارند.
اولین شاخصهای که باعث میشود تا اینها وارد فضای مجرمانه شوند، گروههای دوستان اعم از دوستان اجتماعی، جنس مخالف یا دوستانی است که باهم رقابت و به انجام اعمال مجرمانه تمایل دارند ، اما در بستر خانواده معمولا چنین چیزی شکل نمیگیرد.
درمجموع اگر جرم چنین مجرمانی کشف نشود، احتمال تکرارش هم کم است، مگر اینکه محرک استمرار داشته باشد و بهعنوان مثال، دوستش از او بخواهد تا دوباره مرتکب جرم شود، اما وقتی در حالت عادی اقدام به عمل مجرمانه کند، پس از ورود به زندان برچسب خورده و با اینکه عدالت اجراشده، اما بازگشت او به جامعه دشوار خواهد بود و تمایلی نیز به این کار نخواهد داشت. ما خانوادههای زیادی داشتیم که فرد از تمکن مالی مناسبی برخوردار بود، اما تمایل داشت خود را فردی بدبخت نشان دهد و اغلب با افرادی نشستوبرخاست میکرد که سطحشان پایین بود.
لیلا حسین زاده - ضمیمه تپش روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد