ازجمله آنها میتوان به توافقنامه آب و هوایی پاریس، پیمان تجاری اقیانوس آرام، توافق هسته ای ایران و سازمان بهداشت جهانی اشاره کرد.
اما نگرانی در مورد پایبندی آمریکا به تعهداتش فراتر از آن چیزی است که به رفتار ترامپ در سیاست خارجی مربوط است و بخشی از نگرانی متحدان واشنگتن به سیاست داخلی آمریکا و بهویژه شکاف عمیق حزبی در این کشور مربوط است که باعث ایجاد عدم اطمینان نسبت به آینده سیاست خارجی ایالاتمتحده میشود.
گرو هارلم بروندلاند، نخستوزیر سابق نروژ، با اشاره به سیاست دوقطبی که در انتخابات ریاست جمهوری سال 2020 ایالاتمتحده به نمایش گذاشته شد تاکید میکند بسیاری از رهبران اروپایی دیگر اطمینان ندارند که حتی بتوانند در موارد اساسی به ایالاتمتحده اعتماد کنند.
این نگرانیها بیجا نیست و اگرچه بهصورت سنتی، سیاست خارجی کشورها از قطببندیهای سیاست داخلی آنها تاثیر نمیپذیرد اما این موضوع دیگر در مورد آمریکا صدق نمیکند. زیرا آمریکاییها بیش از هر زمان دیگری در مورد موضوعاتی چون چندجانبهگرایی، تغییرات آب و هوایی و تروریسم دچار اختلافنظر هستند.
اجماع دموکراتها و جمهوریخواهان در مورد سیاستخارجی، چه در مورد هواداران این دو حزب و چه در مورد سیاستمدارانی که از سوی رایدهندگان انتخاب میشوند در حال از بینرفتن است.
مزایای دموکراسی
مدتهاست که پژوهشگران روابط بینالملل بر این باورند که یکی از مهمترین مزیتهای دموکراسیها مربوط به ثبات آنها در سیاست خارجی است.
با این حال با افزایش دوقطبی سیاسی در داخل، درگیریهای حزبی به احتمال زیاد به سیاست خارجی نیز گسترش مییابد و بر همین اساس است که نظرسنجیهای افکار عمومی در آمریکا نشاندهنده اختلاف روزافزون دموکراتها و جمهوریخواهان در اولویتهای سیاست خارجی است اما فقط اختلاف نظر در خصوص اولویتهای سیاستخارجی نیست که باعث بیثباتی در این عرصه میشود بلکه افزایش حس تنفر نسبت به طرف مقابل نیز همین کار را میکند.
این حس تنفر باعث میشود رهبران آمریکایی به دنبال لغو سیاستهای پیشینیان خود باشند. همین مساله به خوبی در مورد برنامههای دونالد ترامپ در عرصه سیاست خارجی صادق بود و اگرچه به اعتقاد بسیاری از تحلیلگران، سیاستخارجی دولت ترامپ، ناهماهنگ و فاقد چشمانداز کلان استراتژیک بود اما همه اقدامات او از یک محور مشترک برخوردار بود: از بین بردن دستاوردهای دولت باراک اوباما.
ترامپ با قراردادن خود به عنوان ضد اوباما در سیاست خارجی، به سرعت تلاش کرد سیاستهای دولت قبلی در عرصههایی چون مهاجرت، تجارت و آب و هوا را لغو کند.
مزیت دیگر دموکراسیها نسبت به حکومتهای دیکتاتوری، اعتبار تصمیمات آنهاست و کمتر احتمال دارد شاهد قولهایی از سوی حکومتهای دموکراتیک در عرصه بینالمللی باشیم که قصد اجرای آنها را نداشتهباشند.
همین مساله باعث میشود سیگنالهایی که از کشورهای دموکراتیک در مذاکرات و بحرانهای بینالمللی صادر میشود برای سایر کشورها قابل اطمینانتر باشد.
همانطور که کنت شولتز، استاد علومسیاسی دانشگاه استنفورد میگوید حمایت داخلی از سیاستخارجی یک دولت، پیامی قابل اعتنا در سیاستخارجی است و به عنوان مثال وقتی تعداد قابلتوجهی از قانونگذاران از هر دو حزب دموکرات و جمهوریخواه، به مجوز استفاده از نیروی نظامی رأی دهند، عده کمی در تصمیم دولت آمریکا در این خصوص شک میکنند.
با افزایش قطببندیها کمتر شاهد چنین نمایشهایی در سیاست خارجی هستیم و در عوض حزب خارج از قدرت معمولا به دنبال تضعیف اعتبار رئیسجمهور در عرصه بینالملل است.
به عنوان مثال، در جریان مذاکرات دولت اوباما در مورد توافق هستهای ایران، جمهوریخواهان کنگره اقدامات بیسابقهای را برای نشان دادن مخالفت خود با این توافق انجام دادند و تا آنجا پیش رفتند که حتی 47نفر از آنها با امضای نامه سرگشادهای به دولت جمهوریاسلامیایران تاکید کردند کاخ سفید صلاحیت ورود به توافق هستهای را ندارد و صرفا میتواند یک توافقنامه اجرایی امضا کند.
در پاسخ به این نامه، محمدجواد ظریف وزیر خارجه ایران تاکید کرد این نامه اعتبار هزاران توافقنامهای را که به این شکل میان ایالات متحده با دولتهای مختلف دیگر منعقد شده یا خواهدشد از بین میبرد.
سومین مزیتی که دموکراسیها از آن بهرهمند هستند این است که آنها متعهد به انجام توافقنامههای بینالمللی و پیروی از آنها هستند و همین مساله آنها را به متحدان و شرکای قابل اطمینانتری تبدیل میکنند البته موارد استثنایی نیز وجود دارد اما فرآیندهای تصویب توافقنامههای بینالمللی در داخل باعث میشود دموکراسیها بر تعهدات جهانی خود وفادارتر بمانند.
با این حال در آمریکا روسای جمهور با پیشبینی اینکه در کنگره با مخالفت حزب رقیب روبهرو میشوند معمولا ترجیح میدهند تعهدات سیاسی بینالمللی خود را از مسیر توافقنامههای اجرایی دنبال کنند تا نیازمند پیگیری روند تصویب توافقنامه در کنگره نباشند.
اگرچه این استراتژی به روسایجمهور اجازه میدهد سیاستهای مورد نظر خود را دنبال کنند اما هزینههایی نیز در پی دارد: توافقنامههایی که توسط کنگره تصویب نمیشوند، به راحتی توسط دولتهای بعدی لغو میشوند. به عنوان مثال میتوان به تعهدات ایالاتمتحده در زمینه آب و هوا اشاره کرد. اوباما که میدانست تقریبا همه جمهوریخواهان ( و البته برخی دموکراتها) توافقنامه بینالمللی آب و هوا را رد میکنند، توافق پاریس را به عنوان یک پیمان به کنگره ارائه نکرد. همین مساله باعث شد هنگامی که ترامپ روی کار آمد، با اعلام انصراف ایالات متحده از توافق، سریعا مسیر آمریکا را تغییر داد. همانطور که مشاهده کردیم بایدن هم در اولین روز کاری خود در کاخ سفید، تصمیم ترامپ را تغییر داد.
اکنون هم با توجه به ماهیت کاملا حزبی سیاستهای اقلیمی و آبوهوایی در ایالات متحده، متحدان این کشور به طور طبیعی شک دارند این تعهدات دوام داشته باشد.
پایان وحدت
در ادامه چنین روابطی، دور از ذهن نیست در آینده، نه تنها احزاب دموکرات و جمهوریخواه، اولویتهای متضادی در حوزه سیاست خارجی داشته باشند بلکه روابط متفاوتی هم با متحدان و دشمنان اصلی آمریکا برقرار کنند.
با توجه به اهمیت تعهدات بلندمدت در سیاستگذاری موفق سیاست خارجی، چنین وضعیتی اما میتواند مشکلات عمدهای را برای آمریکا در حوزه سیاست خارجی ایجاد کند.
اگرچه چنین سناریویی هنوز دور به نظر میرسد اما در صورت ادامه تعمیق شکافهای حزبی در سیاست خارجی، در آینده باید منتظر چنین مسائلی هم بود.
مترجم: حسین نیکپور - بینالملل / روزنامه جام جم
منبع: foreignaffairs.com
بازگشت ترامپ به کاخ سفید چه تاثیری بر سیاستهای آمریکا در قبال ایران دارد؟
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
رضا جباری: درگفتوگو با «جام جم»:
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم: