چه کاریکاتورها که توسط بچههای باذوق کشیده و حین تدریس معلم پای تخته، در سراسر کلاس دست به دست شد. چه تقلبهایی که با غفلتها و دور زدن معلمهای نازنین به ثمر نشست و چه کارنامهها که به این سبب زیر و رو شد. اتفاقا از آنطرف چه معلمان تیزهوشی که بارها در این زمینه بهموقع و سربزنگاهها مچگیری و تقلبهای بسیاری را خنثی و از تغییر و تحولات غیرمنصفانه کارنامهها جلوگیری کردند.
چه دبیران هوشیاری که کاریکاتور چهرهشان را کشف و ضبط و چهره خود دانش آموز کاریکاتوریست را با تنبیه به کاریکاتوری علنی و واقعی تبدیل میکردند. از تنبیهات برخی معلمان عزیز نسلهای گذشته هم برایتان نگوییم که «چوب معلم گُله، هر کی نخوره خُله» را به شدیدترین شکل ممکن صرف میکردند. به جز مهر و محبت غالب معلمان عزیز و نقش انکارناپذیر آنها در انتقال دانش به نسلهای مختلف دانش آموزان و انبوه خاطرات شیرین، از آنچه در بالا رفت هم کم نداشتیم که مجموع اینها جملگی حکایت از ظرفیتی جذاب و دراماتیک برای روایتهای مختلف سینمایی و تلویزیونی دارد.
سینمای ایران هر از گاهی و در مقاطع مختلف به اقتضای قصه به معلمها پرداخته که اتفاقا برخی هم نمونههای قابل اعتنایی است؛ هر چند شاید هنوز جا داشته باشد قصههای جذاب دیگری در این فضای معلم- شاگردی روایت شود. نگاه سینمای ایران به معلمها، تقریبا بسته به حال و هوای رایج فیلمهای هر دوره تغییر کرده و پیش آمده است. معلمهای سینمای فیلمفارسی و سینمای پیش از انقلاب، عمدتا یا تیپ بودند یا نقشهایی که بیش از اینکه شخصیتی ملموس و واقعی باشند، بیشتر به عنوان نمادهای مورد نظر فیلمسازان استفاده میشدند.
در سالهای دهه 60 هم معلمها معمولا نصایح حکیمانه مورد پسند سینمای دولتی را در دستور کار قرار میدادند. در سالهای اخیر و بهویژه دهه 90، با پیشتازی سینمای اجتماعی، معلمها هم عمدتا سروشکلی واقعیتر و باورپذیرتر به خود گرفتهاند و ارتباطشان با دانشآموزان تا حدودی با واقعیت پهلو میزند. البته این روند کلی است و استثنائاتی هم در این میان وجود دارد که ممکن است معلم یک فیلم دقیقا همپای واقعیت زمانه حرکت نکند و فیلمساز او را در کلاس مورد نظر خودش پای تخته نشانده باشد.
آقای حکمتی
بازیگر: پرویز فنیزاده
صداپیشه: منوچهر اسماعیلی
فیلم: رگبار
نویسنده و کارگردان: بهرام بیضایی
سال ساخت: 1351
مکث: نمادپردازی مورد نظر بیضایی از همان نامگذاری شخصیت اصلی یعنی آقای حکمتی شروع میشود. با اینکه ظاهرا خود پرویز فنیزاده هم از عینکی شبیه عینک کاراکتر حکمتی استفاده میکرد اما احتمالا بیضایی هم چنین عینکی را برای شخصیت معلم طراحی کرده بود تا دانش و حکمت از چهره او هم مشخص باشد. با وجود بازی خوب و ماندگار فنیزاده و ماجراهای جذابی که در مدرسه و شیطنت دانشآموزان و عشق و عاشقگی ناکام با خواهر یکی از دانشآموزان برای حکمتی طراحی میشود اما همه اینها برای بیضایی بیشتر حکم نماد و استعاره از وضعیت موجود در سالهای دهه 50 را دارد.
آقای موسوی
بازیگر: علی نصیریان
فیلم: جادههای سرد
نویسنده و کارگردان: مسعود جعفریجوزانی
سال ساخت: 1364
مکث: علی نصیریان در این فیلم نقش معلم یک روستا را بازی میکند که بیشتر از آنکه او را در کلاس درس ببینیم، در عمل پای دانش آموزانش و اهالی محل میایستد. آقای موسوی که بچهها او را «آقامدیر» صدا میکنند، اینجا درس زندگی میدهد و بساط معلمیاش را در یک راه پر از سرما پهن میکند. اوست که به دانشآموزش برای رهایی از خطر و غلبه بر مصائب راه میگوید: «نترس روله! درخت باش. قامت راست کن. سرما را بزن زمین.»
علی ناصری
بازیگر: بیژن امکانیان
صداپیشه: خسرو خسروشاهی
فیلم: دبیرستان
نویسنده: حسین صفاری
کارگردان: اکبر صادقی
سال ساخت: 1365
مکث: معلم زیستشناسی این فیلم، یکی از تیپیکالترین و مشهورترین معلمهای تاریخ سینمای ایران است. علی ناصری که خودش زمانی گرفتار اعتیاد بود، دلش نمیخواهد دانش آموزانش هم این شرایط وحشتناک را تجربه کنند، برای همین وقتی با وضعیت غیرعادی یکی از شاگردانش، مسعود حسنپور (حمید طالقانی) روبهرو میشود و پی به گرفتاریش در ارتباط با موادمخدر میبرد، آستین بالا میزند. یکی از ماندگارترین سکانسهای این فیلم، آنجایی است که دانشآموزان بعد از تشر ناصری و خروج او از کلاس، سراغش میروند و پاکت سیگارها و فندکها و کبریتهایشان را از جیبهایشان در میآورند و روی زمین میاندازند. خود ناصری هم که از روی عصبانیت، مشغول کشیدن سیگار است، آن را خاموش میکند.
علی مرتضایینسب
بازیگر: مجید مجیدی
صداپیشه: جلال مقامی
فیلم: شنا در زمستان
نویسنده: حسین خدایاری
کارگردان: محمد کاسبی
سال ساخت: 1368
مکث: اسم این فیلم و اسم خود معلم هم تا حدودی نشانی مقصود فیلمساز و حال و هوای قصه را میدهد و میتوان به نماد و اشاره استعارهای آن پی برد. قصه به دوران پیش از انقلاب و زمان شاهنشاهی میپردازد و فیلمساز به بحث آگاهی و بیداری مردم نظر دارد.
اینجا دانشآموزان نماد مردم هستند که با حضور یک معلم مهربان آگاه میشوند. هر چند حکومت این بیداری را تاب نمیآورد و تقابل علی مرتضایینسب با ناظم خشن منجر به اخراجش میشود.
عماد
بازیگر: شهاب حسینی
فیلم: فروشنده
نویسنده و کارگردان: اصغر فرهادی
سال ساخت: 1394
مکث: یکی از ملموسترین و درستترین معلمهای سینمای ایران را در فیلم فروشنده میبینیم. با اینکه مهمترین اتفاق فیلم در خانه عماد و رعنا میافتد و آنها را بیشتر به عنوان یک زوج هنرمند تئاتری میبینیم که مشغول تمرین و نمایش نمایشنامه «مرگ فروشنده» نوشته آرتور میلر هستند، اما شغل معلمی عماد هم نقشی موثر و دراماتیک در قصه دارد و برخی حرفهای مهم فیلم که در دیگر فضاهای گفتمانی جایی برای ارائه نداشتند، اینجا در جای درستی خرج میشوند. فضای کلاس درس به فضای کلاسهای واقعی نزدیک است و بچهها چهره و گفتار و رفتاری آشنا دارند. حتی روش تدریس خلاقانه معلم ادبیات هم که از نمایشنامه «گاو» و از ساعدی حرف میزند و فیلم مهرجویی را در کلاس پخش میکند، اجرای دقیقی دارند. آن سوال و جواب «واقعا یه آدم چهجوری گاو میشه؟» و «به مرور» و حضور یکی از دانشآموزان در تاکسی، از جمله نقطهگذاریهای فیلمساز برای رخدادهای بعدی هستند.
سامان
بازیگر: جواد عزتی
فیلم: خورشید
نویسندگان: مجید مجیدی و نیما جاویدی
کارگردان: مجید مجیدی
سال ساخت: 1398
مکث: مجید مجیدی که سالها پیش و در زمان بازیگریش، نقش یک معلم خوب و مهربان و همراه با بچهها را در «شنا در زمستان» بازی کرده بود، همین حس و حال و ویژگیها را در شخصیت معلمی به نام سامان در آخرین ساخته سینماییاش، «خورشید» هم لحاظ کرد، ولی دیگر خبری از آن فضا و برخی ویژگیهای اغراق شده و تیپیکال دهه 60 نبود، چه در متن و چه در بازی. اینجا، جواد عزتی را داشتیم که نقش یک معلم همدل و همراه در مدرسه بچههای کار را بازی میکرد. کار سخت عزتی در بازیگری این بود که نباید به عنوان یک ستاره مقابل نابازیگران و بازیگران تازه وارد و کم سن و سال، پرزرق و برق به نظر میرسید. او این کار را به بهترین شکل انجام داد و همراهیاش با بچهها در قصه، در بازیگری هم وجود داشت. آن آموزش «کله زدن» (با پیشانی به صورت دیگری زدن) توسط علی در جایی از فیلم به درستترین شکل توسط معلم خرج میشود. به طرز بانمکی، این بار شاهد یک آموزش بالعکس هستیم. بهجز این بدآموزی، نقش عزتی در نگاهی فرامتنی، از نظر همدلی و همراهی با بچهها میتواند به عنوان الگوی معلمان چنین مدارسی هم درنظر گرفته شود.
منبع: علی رستگار - سینما / روزنامه جام جم