گردشگری تهران در سالهای اخیر، پا از کاخ موزهها بیرون گذاشته و به مدلهای نو رویآورده است؛ پیادهروی در خیابانها و بافتهای تاریخی، محلهگردی، آرامستانگردی و دهها مدل جدید اجرای تور در شهر تهران گواهی بر این ادعاست.
با اینحال انتشار کتاب «از باغ گلستان تا کاخ گلستان» در بهار امسال این سوال را به همراه دارد که این کتاب چه حرف تازهای برای علاقهمندان به گردشگری و میراثفرهنگی دارد.
نویسنده کتاب کیانوش معتقدی است؛ پژوهشگری که با انتشار کتابهای کتیبههای نستعلیق تهران، دروازههای تهران و درنهایت کتاب از باغگلستان تا کاخگلستان نشان داده که به گردشگری پایتخت علاقهای ویژه دارد.
معتقدی که کتاب را با همکاری نامور یکتا نوشته، زاده تهران است و به گفته خودش از20سال پیش مطالعه در زمینه تاریخ هنر را شروع کردهاست.
او به ما میگوید آشنایی و دوستیاش با راهنمایان گردشگری از پنج سال پیش باعث شده به دنبال پیوند تاریخهنر، پژوهشهای تاریخی و صنعت گردشگری باشد.
از این رو تلاش کرده با یک زبان ساده، محتوایی قابل استناد و موثر برای حوزهگردشگری کشور بهویژه تهرانیها ارائه کند.
برگزاری چندین دورهآموزشی با موضوعات تاریخهنر برای راهنمایان گردشگری و انتشار کتابهایی که بر تهران پژوهی تمرکز دارد، حاکی از علاقه و ارتباط او با دنیای گردشگری است.
انتشار کتاب از باغ گلستان تا کاخ گلستان، بهانهای شد تا با معتقدی درباره صنعت گردشگری در دوران کرونا و تجربه حضورش در موزه لوور فرانسه به عنوان کارشناس گفتوگو کنیم.
کاخ گلستان به عنوان یکی از منحصر به فردترین مجموعههای تاریخی ایران بارها مورد پژوهش قرار گرفته، بنابراین این سوال مطرح میشود چرا باز هم کاخ گلستان به عنوان سوژه یک پژوهشگر انتخاب شده است؟
بله، سابقه مطالعات درباره کاخ گلستان به نیمقرن میرسد و به نظر میرسد همه حرفها زدهشدهاست، اما به عنوان یک پژوهشگر معتقدم موضوعاتی از این دست با گذشت زمان و پیدا شدن منابع و اسناد جدید قابلیت خوانشی تازه دارند. درباره کتاب از باغگلستان تا کاخگلستان، که نتیجه کار مشترک من و همکارم آقای نامور یکتاست باید بگویم مهمترین و شناختهشدهترین میراثگردشگری تهران ارگ سلطنتی است که هنوز اطلاعات ما درباره ساخت و سازها و تغییرات ابنیه داخلی آن کامل نیست. اما در پژوهش حاضر که کار گردآوری و نگارش آن دو سال به طول انجامید و حاصل مطالعات کتابخانهای و میدانی درباره ارگ سلطنتی تهران و تحولات آن در دوره قاجار است، نظریاتی تازه درباره تحولات کالبدی باغگلستان ارائه شدهاست. در این کتاب به کمک اسناد تاریخی دستاول دوره قاجار و مجموعه نقاشیها، طراحیها و عکسهای موجود در کلکسیونهای داخل و خارج از ایران (که برخی آنها برای نخستینبار منتشر میشود)، تغییرات و روند تحولات کاخ مورد بررسی قرار گرفته و به برخی سوالات و ابهامات از چشماندازی تازه پاسخ داده شده است.
این کتاب صرفا به افزایش دانش راهنمایان گردشگری و افراد متخصص حوزه میراثفرهنگی کمک میکند یا علاقهمندان به تهران و کاخ گلستان هم می توانند با محتوای کتاب ارتباط بگیرند؟
واقعیت تلخی که در گردشگری امروز کشور با آن مواجه هستیم این است که چرخه ناقصی در جریان حضور یک گردشگر و ارتباط با یک اثر تاریخی وجود دارد. اول اینکه برای جریان گردشگری ما علاقه گردشگر ملاک نیست. گردشگر خارجی همواره با مطالعه اولیه وارد ایران میشود ولی منابع مطالعاتی و کتابهای راهنما و تخصصی درباره موزهها و مکانهای بازدید اغلب وجود ندارد تا در اختیارش قرار گیرد. حال آنکه ممکن است یک نفر صرفا از تماشای معماری لذت ببرد و فردی هم بخواهد ماجراهای اجتماعی اتفاق افتاده در یک فضا را بداند. اما درخصوص گردشگر ایرانی باید گفت که گردشگر ایرانی کمتر دغدغه سفر به عمق تاریخ و مطالعه را دارد و اصولا مطالبه جدی برای کتاب، کاتالوگ و اطلاعات موثق ندارد. آن سوی ماجرا هم گروه بزرگی از راهنمایان گردشگری هستند که باید درست آموزش دادهشوند و منابع اطلاعاتی متقنی در اختیارشان قرار بگیرد که نیست و البته همه هم چندان به دنبال ارتقا دانش خود نیستند. دانستن همین نکات در زمان نگارش کتاب، سبب شد تا به دنبال تولید محتوایی باشیم که حکم راهنما و دیباچهای برای شناخت مجموعه جهانی کاخ گلستان تهران برای عموم علاقهمندان، راهنمایان گردشگری و حتی پژوهشگران باشد.
از محتوای کتاب و همچنین سایر فعالیتهایتان اینطور برمیآید که به دنبال برقرار کردن نوعی ارتباط میان گردشگری و هنر و پژوهش هستید.
بله، همینطور است. آشنایی و دوستی من با راهنمایان گردشگری از پنج سال پیش باعث شد تا به دنبال پیوند تاریخ هنر، پژوهشهای تاریخی و صنعت گردشگری باشم. از این رو تلاش کردیم تا با یک زبان ساده، محتوایی قابل استناد و موثر برای حوزه گردشگری کشور و بهویژه تهرانیها ارائه کنیم. علاقه و ارتباط من با دنیای گردشگری منجر به این شد تا در چند سال اخیر و به دعوت انجمن راهنمایان گردشگری چندین دوره آموزشی با موضوعات تاریخ هنر نیز برای راهنمایان گردشگری برگزار کنم و کتابهای اخیرم هم بر تهرانپژوهی تمرکز خاصی پیدا میکند.
شما در دورهای کارشناس موزه لوور فرانسه هم بودهاید. موزه لوور بزرگترین موزه جهان است و اینکه موزه لوور از یک ایرانی برای همکاری به عنوان کارشناس دعوت به عمل آورد، خیلی هیجانانگیز است. ماجرای این دعوت چه بود؟
چهار سال پیش بود که موزه لوور تصمیم به برگزاری نمایشگاهی از هنر دوره قاجار با عنوان « امپراتوری گلسرخ » گرفت. این نمایشگاه در شعبه جدید موزه لوور در شهر لانس فرانسه برگزار شد. نمایشگاهی که بعد از سالها به شکل گستردهای به بررسی هنر دوره قاجار پرداخت. برای من هم که چند سالی است به صورت تخصصی در زمینه مطالعات هنر قاجار پژوهش کردم و مقالات و کتابهایی دراینباره داشتم این نمایشگاه موقعیت بسیار خاصی داشت. خوشبختانه مجموعه فعالیتهای پژوهشیام، نظر برگزارکنندگان این رویداد را جلب کرد و برای همکاری در این پروژه به فرانسه دعوت شدم و به مدت سه ماه در بخش هنرهای اسلامی موزه لوور پاریس حضور پیدا کردم و در همکاری با کیوریتور این نمایشگاه در انتخاب آثار، خوانش کتیبهها و نوشتن شناسنامه آثار برای کاتالوگ فعالیت کردم. بدون شک حضور در موزه معتبری همچون موزه لوور، برای من بسیار آموزنده بود و توانستم با شیوه کار نمایشگاههایی در سطح بینالمللی و روشهای روزآمد پژوهش بیش از پیش آشنا شوم.
با توجه به تجربهای که کسب کردهاید میتوانید به تفاوت شیوههای موزهداری در ایران و فرانسه اشاره کنید؟
در کشور هنردوستی مثل فرانسه همه چیز در تخصص و شایستهسالاری خلاصه میشود. مثلا در موزه لوور، راهنماهای تخصصی موزه وجود دارد و این راهنماها فقط اجازه دارند در خصوص آثار لوور برای شما توضیح دهند و مثلا اگر این راهنما را به موزه دیگری مثل اورسی ببرید، او به خود اجازه نمیدهد درباره آثار آن موزه که در دایره دانش و تخصصاش نیست توضیح دهد. این به معنای تخصصگرایی در امر موزهداری است و همین نگاه در حوزه گردشگری هم وجود دارد.
این الگو را کمتر میتوان در ایران مشاهده کرد؛ یعنی صنعت گردشگری ایران، از یک راهنمای گردشگری میخواهد که کلیه اطلاعات تاریخ و هنری از دوره عیلامی و هخامنشی تا دوره قاجار را بلد باشد، در حالی که این بازه چندهزارساله نیازمند نگاهی تخصصی و سالها مطالعه و پژوهش است. وقتی قرار است یک راهنما، گردشگر خارجی را صبح به موزه ایرانباستان ببرد و از دوره پیش از اسلام برایش تعریف کند و بعد به کاخ گلستان و سپس موزه جواهرات ببرد، و در روز بعد سایتهای صفوی اصفهان را توضیح دهد، بدون شک کیفیت ارائه خدمات به مخاطب نمیتواند رضایتبخش باشد. بدیهی است که کسب این حجم از اطلاعات و دانش برای یک نفر بیش از اندازه زیاد است. برای همین در عمل یک مجموعه پراکندهگویی و گاه اطلاعات ناقص ارائه میشود و تعبیر غلطی که راهنمای گردشگری در کشور ما اقیانوسی است بهعمق یک وجب به ایدهای باورپذیر تبدیل میشود.
آیا شما هم شیوع کرونا را سم مهلکی برای تن رنجور و نحیف صنعت گردشگری کشورمان میدانید؟
نه، زاویه دید من به کرونا فرق میکند. به عقیده من، شیوع کرونا با وجود رخوتی که برای صنعت گردشگری به همراه آورده یک فرصت طلایی برای پژوهشگران و جامعه راهنمایان گردشگری ایران است. دورانی که میتواند تبدیل به فرصتی مغتنم برای ارتقای دانش و حرکت به سمت تخصصگرایی شود.
به این فکر کنید که در این دوره میشود کتابها و کاتالوگهای ارزشمندی برای موزهها و سایتهای گردشگری در کشور تهیه کرد تا در پساکرونا، در تهران و دیگر شهرها شاهد فعالیت راهنمایان گردشگری متخصص باشیم.
دوره کرونا برای خود من دورانی سازنده بود و تاکنون چند پژوهش منتشر کردم و امیدوارم که جریان راهنمایان گردشگری نیز از این فرصت برای تولید محتوای عمیق استفاده کنند.
شهرزاد باباعلی پور - ایران / روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد