به گزارش گروه
حوادث جام جم آنلاین از باشگاه خبرنگاران جوان، رسیدگی به این پرونده از اردیبهشت ماه امسال به دنبال ناپدید شدن پرستار ۳۷ سالهای به نام الهام آغاز شد. همسر وی به نام پدرام که کارگر بود به ماموران گفت: همسرم کمک پرستار است و سالهاست در بیمارستان کار میکند.
او دیروز از خانه بیرون رفت و دیگر بازنگشت. با این شکایت ماموران پلیس برای به دست آمدن ردی از زن جوان به تکاپو افتادند. اما وقتی در بازجوییها پسرنوجوان این زوج پرده از اختلافهای دنباله دار پدر و مادرش برداشت ماموران پلیس به پدرام مشکوک شدند و این مرد ۴۰ ساله تحت بازجویی قرار گرفت.
وی پرده از جنایت خانوادگی برداشت و به قتل همسرش در خانه شان در منطقه فلاح تهران و دفن جسد مثله الهام در حاشیه شهر اعتراف کرد. این مرد به بازسازی صحنه جرم پرداخت و دیروز در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
پدرام چگونه جسد همسرش را در خانه مثله کرد؟در ابتدای جلسه پسر ۱۶ ساله قربانی در جایگاه ویژه ایستاد و اعلام گذشت کرد.
وی گفت: من حاضر به قصاص پدرم نیستم. به همین خاطر از خون مادرم گذشت میکنم و رضایت میدهم.
سپس متهم در جایگاه ویژه ایستاد. وی در تشریح جزئیات زندگی اش گفت: من ۱۷ سال با الهام زندگی کردم. از همان ابتدای زندگی با یکدیگر اختلاف داشتیم. پسرمان ۲ ساله بود که از هم جدا شدیم و من با زن دیگری ازدواج کردم. اما چند ماه از ازدواج دومم نگذشته بود که الهام با من تماس گرفت و خواست به خاطر فرزندمان بار دیگر زندگی را از سر بگیریم. الهام میگفت پدر و مادرش به خاطر اینکه طلاق گرفته او را اذیت میکنند و نمیتواند کنار آنها زندگی کند. من که الهام را دوست داشتم مهریه همسردومم راپرداختم و از او جدا شدم و بار دیگر با الهام ازدواج کردم.
پشت پرده قتل الهام زن تهرانی / در دادگاه فاش شدوی ادامه داد:من آن زمان کارگر خدماتی بودم و در خانه مردم نظافت میکردم. بعد از شروع زندگی جدیدمان الهام درس خواند و به عنوان کمک پرستار در یک بیمارستان مشغول به کار شد. چند سال از این ماجرا گذشت و همسرم که شرایط مالی خوبی پیدا کرده بود مثل قبل به من بی اهمیت شد. او ماهانه ۷ میلیون تومان درآمد داشت و دیگر به من توجهی نمیکرد. با آن که با حقوق کارگری خانه ۱۲۰ متری و ماشینی مناسب و در شان او برایش خریده بودم، اما به من و زندگی ام اهمیت نمیداد. تا اینکه متوجه شدم او خانهای برای خودش اجاره کرده و زندگی مستقلی تشکیل داده است و حتی چند خط تلفن دارد. او پنهانی با چندین نفر در ارتباط بود. من از او خواستم تا به ارتباطاتهای پنهانی اش پایان دهد، اما قبول نمیکرد.
پدرام درباره لحظه درگیری گفت: آخرین بار متوجه خالکوبی روی بدن همسرم شدم. او بدون اجازه من خالکوبی کرده بود که به او اعتراض کردم و دعوا میان ما بالا گرفت. او فحاشی کرد و حتی مرا کتک زد. الهام میگفت باید خانه را ترک کنم. در غیر این صورت او از خانه بیرون میرود. من کنترل اعصابم را از دست داده بودم با قند شکنی که در خانه بود به سمتش حمله کردم و الهام را کشتم. پسرم در خانه نبود که جسد را مثله کردم و آن را با ماشین بیرون بردم و در حاشیه شهر دفن کردم. من روز بعد به پلیس آگاهی رفتم و به دروغ گفتم همسرم ناپدید شده است.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود ادامه داد:باور کنید من همسرم را دوست داشتم و برای حفظ زندگیم تلاش زیادی کردم. اما همسرم نمیخواست با من زندگی کند و با رفتارهایش مجبورم کرد تا او را بکشم.
در این میان پسر نوجوان قربانی برخاست و حرفهای پدرش را تایید کرد.
وی گفت:پدرم درست میگوید. مادرم، شان پدرم را رعایت نمیکرد و همیشه با او بد رفتار بود. حتی بارها به خاطر پوشش مادرم به او تذکر داده بودم، اما به من اهمیت نمیداد و رفتارهایش مرا اذیت میکرد. به همین خاطر هم از خون او گذشت میکنم و به پدرم رضایت میدهم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند.