اما فقط از ابتدای دهه ۹۰ بود که اکران نوروزی آنقدر حیاتی شد که تهیهکنندهها و سینماداران از هیچ عملی برای گرفتن این فرصت فروگذار نمیکردند تا جایی که حتی بعضی سالها سر اکران نوروزی دعوا هم شد. حالا که در پی حرف و حدیثها حول زدوبند و رانت برای گرفتن اکران نوروزی و برخی دیگر از حواشی اکران، شورایی به نام «شورای برنامهریزی اکران» تشکیل شده بیایید فکر کنیم که چرا باید ۳۵۰روز سال را اوقات مرده اکران به حساب بیاوریم و بچسبیم به ۱۵روز عید نوروز که آن هم دو سال است به خاطر شیوع کرونا، عملا حیات چندانی ندارد. آیا برهههای مختلف سال نمیتواند برای اکران فیلمها در برنامهر یزی با در نظر گفتن طرحهای مشوق تبدیل به برهههای طلایی شود؟ آیا در حالی که داریم به طبیعی شدن اوضاع پساکرونا نزدیک میشویم، شورای اکران فکری به حال ترافیک نمایش فیلمهای جامانده و عنوان مشهوری که پیش از این هم با برچسب «فیلمسوزی» شناخته میشد، کرده است؟
سخت اما شدنی؛ دولت اراده کند
نوروز، زمانی که خون در رگ گیشه سینماها میدوید با شیوع کرونا دچار سکته شده است. اما پیش از آنها هم این گردش حیات اساسا طبیعی نبود و حالا بهترین دوران است تا در برنامهریزی اکران، تحولی ایجاد کنیم و عادات تماشای مردم در سینماها را تغییر دهیم. کار سختی است؟ البته که هست چون تنها فاکتور آن به تصمیم ما درباره اکران و حتی طرحهای تشویقی بازنمیگردد بلکه به تعطیلات، فصل مدارس، وضعیت اقبال اقشار سینمارو در مقاطع مختلف سال و برخی فاکتورهایی دیگر هم باز میگردد. اما کار سخت، نشدنی نیست.
بافت غلط صنفی در شورای اکران
مطالعه رفتار سینماروها اتفاقا الگوهای مشترکی را آشکار میکند که کافی است برنامهریزان به آنها توجه داشته باشند و این الگوها را مبنای برنامهریزی خود قرار دهند. بنابراین برنامهریزی اکران، اولین آسیب را از خود اعضای این شورا میخورد. شورایی که باید بافت پژوهشی از جنس پژوهشها میدانی برای ارائه پیشنهادهای کارآمد داشته باشد و جنس کار آن بیشتر به تسهیلگری نهادهای دولتی نزدیک است تا فعالیتهای صنفی، حالا دست نمایندههای اصناف است و طبیعتا آنها باید بر اساس منافع گروههای متبوع خود، برای اکران در سال دشوار و پیچیده پساکرونا برنامهریزی کنند. در چنین قاعدهای، زدوبندها و رانتها و جنجالها ناگزیر میشود.
اکران پیش از کرونا هم مریض بود
بگذریم که وابستگی عجیب گیشه سینمای ایران به فروش ایام نوروز، اگر از بیرون نگریسته شود، اصلا اتفاقی طبیعی نیست و بیش از آن که نشاندهنده رفتار عادی مردم در تعطیلات باشد نشانه بروز یک بیماری در برنامهریزی برای اکران است. بیماریای که حتی پیش از کرونا، نشانههای بسیار دیگری هم نظیر فیلمسوزی، سئانسهای خالی و دعوا برای اکران در برهههایی که طلایی فرض شدهاند، داشت اما هیچ فکری برای درمان اساسی آن نشد. حالا تهیهکنندگان فیلمها نه تنها در نوروز قبل بلکه در نوروز امسال هم یکی یکی عطای این به اصطلاح مقطع طلایی را به لقایش میفروشند، بلکه روزی برسد که در دوران پساکرونا در اولویت اکران قرار بگیرند و ضررهایشان جبران شود. اما آیا واقعا چنین زمان موعودی در راه است؟
ترافیک اکران پساکرونا تا ۱۴۰۱
سابقه سالهای گذشته نشان میدهد، نمیشود خیلی هم خوشبین بود. بهزودی فیلمهای زیادی که دستکم ۲۰ مورد از آنها، عناوین کنجکاویبرانگیزی دارند و فصل خوبی را با دورههای لااقل دوماهه برای ماندن روی پرده برای خود در اکران پساکرونا پیشبینی میکنند، پشت در سینماها صف کشیدهاند. این یعنی تولیدات بسیاری از سال ۹۸ و ۹۹ قرار است تا ۱۴۰۱، رنگ پرده را هم به خود نبینند و این اتفاق بسیاری را متضرر خواهد کرد. تمام این پیشبینیها هم در حالی است که فرض کنیم سال ۱۴۰۰ با گشایش قابل قبولی نزدیک به حالت عادی برای سالنهای سینما همراه است. حال آن که شواهد حاکی است دستکم تا پایان تابستان ۱۴۰۰ نمیتوان منتظر چنین معجزهای بود.
سازمان سینمایی از ایفای نقش خود شانه خالی نکند
به نظر میرسد راهی جز برنامهریزی دقیق و علمی برای اکران پیش پای سینمای ایران وجود نداشته باشد و این اتفاق به چیزی بیش از تصمیمسازی گروههای صنفی نیاز دارد و پژوهش در رفتارشناسی سینماروها و ورود و تسهیلگری و تصمیمسازی نهادهای دولتی را میطلبد. از سوی دیگر برای مدیریت اکران پرترافیک پساکرونا، به مدیریت خلاق و پرپیشنهاد با چنتهای پر از طرحهای تشویقی برای کشاندن همان تعداد مخاطبان کم سینمای پیشاکرونا نیاز است تا بتواند لااقل سینما را به وضعیت پیشبینی خود بازگرداند بدون آن که هزینه برنامهریزی و قانع کردن تهیهکنندگان و سینماداران را به شکلی نامعقول بالا ببرد.
منبع: فاطمه ترکاشوند - ادبیات و هنر / روزنامه جام جم