حکمت قاسم خانی
به گزارش جام جم آنلاین کرمان، تمام دلخوشی اش موسیقی است و بس. وقتی شستی های ساز کیبورد را به سختی با انگشتانش فشار می دهد و یا با دستی که هرگز صاف نمی شود کمان آرشه را بر روی سیم های ساز ویولن به حرکت در می آورد تمام احساسش را با ریتم موسیقی به گوشت می رساند .
احساسی برخواسته از پشتکار و اراده محکم یک معلول 96 درصدی کرمانی که از بدو تولد تسلیم سختی های روزگار نشده و حتی در نبرد با مرگ نیز پیروز گشته است. روایت زندگی رامین رحیمی معلول موسیقی دان کرمانی که از بدو تولد به دلیل ابتلا به بیماری نادر( استخوان شکننده )هرگز نتوانسته بر روی پاهایش بایستد و راه برود و بیش از 35 سال است که با 60 سانتی متر قد و دردها و رنج های زیاد زندگی می کندبیانگر رسیدن به خواسته و یک آرزوبا وجودمعلولیت و مشکلات بسیار است. کسی که در بدو تولدش به دلیل نبود درمانی برای بیماری اش به زنده ماندنش امیدی نبود،با فداکاری های پدرو مادرش هرگز تسلیم مرگ نشد و بعدها نگاه خاص و امیدوارانه اش به زندگی باعث شدبه آرزویش برای یادگیری موسیقی و آهنگسازی دست یابد وبه ما این موضوع را یادآور شود که معلولیت هرگز محدودیت نیست.
در یکی از روزهای پایانی سال جاری برای گفتگو با این هنرمند معلول که در زمینه موسیقی مهارت های زیادی دارد مهمان خانه ساده و اجاره ای شان در یکی از محلات قدیمی شهر کرمان شدم. خانه ای که کانون خانواده ساکن آن گرم است و همواره صدای ساز امید به زندگی رامین از آن به گوش می رسد.
رامین رحیمی چه زمانی به دنیا آمدو چگونه به این بیماری مبتلا شد؟
من در 27 اسفند سال 1364در شهر کرمان به دنیا آمدم و در 40 روزگی به بیماری نادر استئوژنزایمپرفکتا ( استخوان شکننده )دچار شدم .بیماری که بر اثر آن استخوان هایم با کوچکترین ضربه ای می شکند و تا کنون هیچ دارو و درمانی برای آن پیدا نشده است و حتی زمانی که دکتر به بیماری من پی بردبه مادرم گفته بود که بیماری من درمان ندارد و بهتر است مادرم چند روز به من شیر ندهد تا من فوت کنم !
آیا پدر و مادرت در آن زمان برای درمان تو اقدام کردند؟
پدر و مادرم هرگز ناامید نشدند و تمام تلاششان را برای درمان من انجام دادند،اما دکتر به آنها گفته بود اگر بخواهند عمل پیوند استخوان انجام شود ممکن است من به دلیل وضعیت بیماری ام پس از عمل به هوش نیایم و به همین خاطر والدینم ترسیدند که من عمل کنم.
دوران کودکی و نوجوانی ات با وجود معلولیت چگونه گذشت؟
پدر من در آنزمان وضع مالی بسیار خوبی داشت وما در یکی از محلات بالای شهر کرمان زندگی می کردیم و مثل الان مستاجر نبودیم. به دلیل اینکه امکان مدرسه رفتن را نداشتم معلم خصوصی تو خونه به من درس می داد و من فقط برای دادن امتحانات پایان سال به مدرسه می رفتم .
در دوران راهنمایی به دلیل دروس مختلف چند معلم های خصوصی به من درس می دادند و توانستم با کمک انها این مقطع تحصیلی را به پایان برسانم .من استعداد خوبی در درس خواندن داشتم و به دلیل وضع مالی خوب پدرم هر چیزی که می خواستم برایم فراهم می شد. من عاشق بازی کامپیوتری بودم و بیشتر اوقاتم را به بازی می پرداختم .
مازندگی خوبی داشتم و امکانات رفاهی برایم فراهم بود تا اینکه پدرم ورشکست شد و بدهی بالا آورد. وضعیت مالی بد پدرم باعث شد که دیگر نتوانم معلم خصوصی بگیرم و به همین دلیل نتوانستم در مقطع متوسطه ادامه تحصیل دهم.به یکباره زندگی روی بد خودش را به ما نشان داد واز آن خانه بالای شهر به خانه کوچک مستاجری در یکی از محلات پایین شهر نقل مکان کردیم .
در طی این سال ها پدر و مادرم علی رغم مشکلات مالی که داشتیم تمامی تلاش های خود را برای خوشحالی و تامین هزینه های داروهایی که باید بخورم انجام داده اند.زندگی ما با حقوق بازنشستگی که پدرم از تامین اجتماعی می گیرد سپری می شود؛حقوقی که بیشتر آن برای دادن کرایه خانه هزینه می شود و به همین خاطر است که مادر پیرم برای تامین هزینه های درمان و خوردو خوراک در خانه نان می پزد و برای فروش به مغازه ها می دهد.
در چنین شرایطی از طرف سازمانهایی همچون بهزیستی چه حمایت هایی می شوید؟
تنها حمایت مالی سازمان بهزیستی از افراد معلولی چون من یک مستمری ماهیانه 200 هزار تومانی است که پرداخت می شود ،در حالی که هزینه های زندگی افراد معلولی چون من بسیار بالا است. چند ماه پیش مسوولین سازمان بهزیستی استان به خانه ما امدند و وقتی وضعیت زندگی ما را دیدند وعده داده اند تا زمینی را برای احداث خانه با کمک خیرین به من بدهند اما علی رغم پیگیری های متعدد هنوز وعده آنها تحقق پیدا نکرده است.
چه شد که رامین رحیمی با وجود معلولیت شدید به موسیقی علاقمند شد؟
شاید برایتان جالب باشد،من پس از دیدن فیلم سینمایی پر پرواز به موسیقی و ساز ویولن علاقمند شدم. من صدای ویولن را خیلی دوست دارم و به همین خاطر وقتی برای یادگیری به یک اموزشگاه موسیقی مراجعه کردم استادی که آنجا موسیقی را یاد می داد وقتی وضعیت جسمی من را دید بهم گفت توباید اول تست دهی تاببینم با این شرایط جسمی می توانی ویولن بزنی یا نه. من آنزمان 17 ساله بودم که تست دادم و یکی از آهنگ های استاد بنان را نواختم.اقای طاهری که استاد انجا بود پس از اجرای من خوشش امد و گفت من خودم می آیم خانه تان و به تو آموزش می دهم. استاد طاهری آموزش را شروع کرد و به خانه مان می آمد و فقط ماه اول هزینه آموزش را از من گرفت و پس از آن طی چند سالی که به من آموزش می داد هر وقت می گفتم استاد هزینه اموزش من را حساب کنید می گفت یه نفر به جای تو پرداخت کرده است،در حالی که من می دانستم چنین فردی وجود نداشته است.
او استادی عزیز و مهربان است و امیدوارم روزی بتوانم محبت هایش را جبران کنم. من 7 سال نزد استاد طاهری آموزش دیدم و پس از ایشان اساتیدی چون منصوری، حیدرپور،شهرام ابوعامری و حسن شاهی اساتید من در موسیقی بودند و تمامی آنها توی خانه به من موسیقی را آموزش دادند تا توانستم کل اهنگ هایی که دوست داشتم را بنوازم .
به کدامیک از سازهای موسیقی علاقمندی؟
من یک ساز کیبورد داشتم که پس از ورشکستگی پدرم مجبور شدم برای پرداخت یکی از بدهی هایش آن را بفروشم . پس از آن طی هشت سال کیبورد نداشتم و فقط ویولن می زدم تا اینکه سه سال پیش از طریق صفحه شخصی ام دراینستاگرام بافردی به نام فرهاد آشنا شدم که اجراها و علاقه من را به موسیقی دیده بود.او پس از گذشت مدتی از آشنایی مان به پیشنهاد خودش برای خرید کیبورد به من پول داد و من توانستم دوباره صاحب یک ساز کیبورد شوم ؛سازی که دوست دارم با آن برای کودکان بی سرپرست موسیقی اجرا کنم،اما متاسفانه پس از خرید کیبوردبیماری کرونا شیوع پیدا کرد و من نتوانستم برای کارهای خیریه به اجرا بپردازم
در زمینه موسیقی آیا مقامی هم کسب کرده ای؟
من به دلیل شرایط جسمی ام برای شرکت در جشنواره های موسیقی محدودیت زیادی دارم، اما با این وجود دو سال پیش در جشنواره سازهای آکادمیک استان شرکت کردم ودررقابت با افراد ی که وضعیت جسمانی سالم داشتند رتبه نخست را کسب کردم . وقتی اجرای من درجشنواره تمام شد تمام سالن ایستاده من را تشویق کردند،آن شب به یاد ماندنی ترین شب زندگی ام بود.
اجرای موسیقی توسط افراد معلولی چون تو چه سختی هایی دارد؟
من هم مثل بسیاری معتقدم موسیقی باید در خون آدم باشد و اصلا به داشتن پول ربطی ندارد. من به دلیل وضعیت انگشتان دستم برای نواختن ویولن یا فشار دادن شستی های ساز کیبورد مشکل داشتم،اما با این وجود خواستن توانستن است و با سختی و تمرین فراوان توانستم موفق شوم.
مشکلات هنرمندان موسیقی در شهرهای کوچک برای فعالیت چیست؟
در شهرهای بزرگ امکانات بیشتر است و به هنرمندان توجه بیشتری می شود،در شهرهای کوچک افراد مستعد و علاقمند به موسیقی با مشکلات و کمبود امکانات مواجه هستند،حتی افراد معلولی چون من که علاقمند به موسیقی هستند بدون حمایت سازمان هایی همچون بهزیستی شاید هرگز نتوانند پیشرفت کنند و استعداد انها دیده نشود ؛اما من با پشتکار خودم ،زحمات پدر و مادر و حمایت های اساتید و دوستانی که از طریق فضای مجازی با انها آشنا شده ام توانستم موسیقی را ادامه دهم.
آیادر شهری همچون کرمان مکانی برای یادگیری موسیقی توسط معلولین وجود دارد؟
در کرمان آموزشگاه موسیقی ویژه معلولین وجود ندارد و فقط موسسه رعد کار آموزش و توانبخشی معلولین را انجام می دهد. با این وجود افراد معلولی تحت پوشش این موسسه هستند که به موسیقی علاقه دارند، اما به دلیل اینکه خرید سازهای موسیقی برای آنها هزینه بر است فرصت آموزش آنها فراهم نمی شود.
هدفت در موسیقی چیست ؟
من آهنگ سازی را دوست دارم وآفریده شده ام برای آهنگ سازی. من تاکنون برای تعداد ی از خواننده ها آهنگ ساخته ام و با همین امکانات کمی که دارم سعی کرده ام ملودی را بنویسم و بدهم بسازند.
تو در فضای مجازی فعال هستی، بازخورد اجراهای موسیقی ات در افرادی که تو را دنبال می کنند چگونه بوده است؟
با وجود اینکه نگاه اکثر مردم در کوچه و خیابان به من ترحم آمیز است و با حرف هایشان امید را از آدم می گیرند ،اما فالورهای من در اینستاگرام می گویند ما از اجراهای تو انرژی می گیریم و چقدر ما انسان های ناشکری هستیم که قدر سلامتی مان را نمی دانیم. من دارای 96 درصد معلولیت هستم و طی 35 سال گذشته هیچ وقت نگفتم خدایا چرا من باید اینجوری می شدم و یا از خداوند بخواهم که ای کاش من هم فلان چیز را داشتم و شرایط اقتصادی مان بهتر بود. هرچند برای من که از ابتدا از لحاظ اقتصادی در رفاه بودم و همه چیز داشتم سخت است که اکنون پدر و مادرم برای تامین هزینه های ابتدایی زندگی مان به سختی کار می کنند.
توکل به خدا و امید چه جایگاهی در زندگی ات دارد؟
من در 18 سالگی دچار تنگی نفس شدم و دکتر ها گفتند دیگر زنده نمی مانم.شرایط سخت بیماری به گونه ای بود که یک روز به خدا گفتم دیگر بریده ام ،دیگر مریضی و بی پولی بس است ،من دیگر تحمل این همه سختی را ندارم ،اما خداوند کنارم بود و دستم را گرفت و با توکل به او مراحل سخت بیماری را پشت سر گذاشتم. من از لحا ظ روحی خیلی حساسم و وقتی که همراه پدرم بیرون می روم و در خیابان کودکان کار را سر چهارراه ها می بینم خیلی ناراحت می شوم و از لحاظ روحی به هم می ریزم، اما متاسفانه به دلیل اینکه وضعیت مالی خودمان نامناسب هست نمی توانم کاری کنم ،ولی طبق عهدی که با خودم بسته ام ماهی یکبار برای بچه های بی سرپرست موسیقی اجرا می کنم و تا قبل ازشیوع بیماری کرونا در مراسم مختلف اجراهای زیادی برای آنها داشتم.
آرزویت در زندگی ؟
من آرزو دارم یک خانه داشته باشم تا دیگر مستاجر نباشیم و پدر و مادرم مجبور نباشند برای تامین هزینه های دارو و کرایه خانه نان بپزند.اگرمن فردا یک ادم سالم و معمولی می شدم نمی گذاشتم پدرو مادرم کار کنند،من به ائمه اطهار ارادت خاصی دارم و عاشق امام حسین و کربلا هستم،اگر می توانستم روی پاهایم راه بروم پیاده به کربلا می رفتم .
وحرف آخر؟
ای کاش همه بدانند که معلولیت فقط برای امثال من نیست و هر فردی امکان دارد به دلایل مختلف دچار معلولیت شود .پس نباید به معلولین به عنوان افرادی که فقط نیازمند دیگران هستند نگاه کرد. خداوند اگر یک چیزی را از کسی می گیرد درقبالش خیلی چیزهای دیگر به او می دهد.افراد معلول دارای استعداد ها و توانایی هایی هستند که باید مورد توجه قرار گرفته و حمایت شوند.