این عروسکها گاهی شبیه انسانها هستند و گاهی شبیه حیوانات و... البته بعضیهایشان هم مثل زیزیگولو موجوداتی فرازمینی محسوب میشوند که نهتنها دل بچهها، بلکه دل بزرگترهایشان را هم ربودهاند.
در این گزارش سعی کردیم به شکل کوتاه محبوبترین عروسک ها را مرور کنیم و با بررسی ویژگیهایشان به رازهای ماندگاریشان برسیم.
اگر بخواهیم نامی از عروسک های محبوب تلویزیون ببریم بیشک نفر اول است؛ البته ما در بخشی از همین پرونده به شکل مفصلتری به کلاه قرمزی پرداختهایم اما کم است و جا دارد اسمش مجدد به عنوان یکی از محبوبترین عروسکها در این بخش هم آورده شود.
کلاه قرمزی اولینبار در مجموعه جغجغه و فرفره ظاهر شد و مجموعههای کلاه قرمزی و پسرخاله، کلاه قرمزی و سروناز، کلاه قرمزی و بچه ننه از معروفترین فیلمهای این عروسک محبوب است؛ البته این عروسک گاهی در تولیدات بخش نمایش خانگی نیز حاضر شد که توفیقی پیدا نکرد اما موفقیتش در فیلم سینما و مجموعههای تلویزیونی بر کسی پوشیده نیست.
کلاه قرمزی ابتدا یک مورچه عروسکی بود که سال60 توسط مسعود صادقیان طراحی شد و در برنامهای به نام «چتر» حضور یافت. بعد از آن ایرج طهماسب از آن در برنامه «سقائک و شانهبهسر دانا» استفاده کرد که دستی به سر و شکلش کشید و با حذف شاخکها و چسباندن یک بینی آن را جذابتر کرد.
از سال ۷۱ کلاه قرمزی رسما سلبریتی و شخصیت محبوبی محسوب میشد. مدتی بعد کلاهقرمزی به انبار رفت تا این که طهماسب تصمیم گرفت یکبار دیگر از آن استفاده کند و آن را به برنامه «صندوقپست» آورد. درخشش کلاهقرمزی در این برنامه به اوج رسید و پایش به سینما باز شد.
سال73 و در اوج محبوبیت کلاهقرمزی طهماسب آن را به سینما آورد. فیلم «کلاهقرمزی و پسرخاله» حسابی ترکاند و نامش را به عنوان یکی از پرفروشهای سینما ثبت کرد.
سال81 جلد دوم فیلم با عنوان «کلاهقرمزی و سروناز» روی پرده آمد و باز هم در گیشه موفق بود. کلاهقرمزی و بچه ننه با شخصیتهای جدید سال91 اکران شد و با وجود فروش میلیاردی نتواست دل مخاطبانش را ببرد؛ البته این شکست کلاهقرمزی نبود و مثل هربار که مجدد از انبار بیرون کشیده میشد و مثل ستاره میدرخشید این بار هم با مجموعه نوروزی به آنتن شبکه دو برگشت و با کمک چندعروسک دیگر محبوب دلها شد.
این محبوبیت به قدری ادامه داشت که پخش کلاه قرمزی به یکی از برنامههای اصلی نوروزی تلویزیون تبدیل و چند فصل از آن هم پخش شد.
اسم مرضیه برومند با مجموعههای مخصوص کودک بهطور خاص کارهای عروسکی گره خورده. یکی از آثار برومند هم زیزیگولو است که سال 1375 ظهور کرد؛ زیزیگولو در سریال «قصههای تابهتا».
این شخصیت از عالمی دیگر آمدهبود و یک تکیهکلام داشت: آسی پاسی دراکوتا تابهتا. سریال قصههای تابهتا در دهه70 شیوه تازهای از برنامهسازی کودک و نوجوان را ارائه کردهبود و سعی میکرد در قالب داستانهای مختلف آداب معاشرت به آنها بیاموزد. مهمترین جذابیت این مجموعه تلویزیونی بکربودن شخصیت خیالی زیزیگولو و تواناییهای عجیبش بود که از خارج از زمین نشات میگرفت.
او میتوانست آرزوها را برآورده کند، قیافه عجیبی داشت، بامزه بود و بسیار مهربان و باادب و همین موارد باعث شد که بچهها و بزرگترها عاشقش شوند و خیلی زود مجبوب شود؛ چرا که هم بچهها و هم بزرگترها آرزوی چنین دوستی را داشتند. فقط حیف که با پایان سریال رها شد.
این عروسک سه سایز مختلف برای تصویربرداریهای متفاوت داشت که یکبار خانم برومند گفتهبود نسخه کوچک عروسک به لیلی رشیدی هدیه داده شده و نسخههای دیگر به مرور زمان آسیب دیدهاند.
تا قبل از این عروسک عجیب سنجد اسم نوعی خوراکی بود که به تلاش و کوشش بیشتر آدمها کمک میکرد اما از اواسط دهه 70 که این عروسک روی آنتن آمد همه سنجد را به معنای این شخصیت میشناختند.
سنجد خیلی زود گل کرد و دو دهه روی آنتن تلویزیون ماند.این عروسک عجیب دهانی گشاد و زبانی سرخ داشت. ویژگی این عروسک این بود که به همه جا سرک میکشید و از همه چیز سر در میآورد. در واقع سنجد برخلاف سایر عروسکها شغل مشخصی داشت و خبرنگار بود.
او یک خبرنگار تمام عیار بود که میخواست از همه چیز سر در بیاورد و طبعا فضای زیادی برای ورود به حیطههای مختلف را داشت. صدای خشدار نگار استخر هم خیلی خوب به این عروسک نشست.
تکیه کلام سنجد این بود که در آغاز و پایان هر برنامه تکرارش میکرد: «گفتهبودم دوباره برمیگردم». البته ویژگیهای عجیب سنجد به همین جا ختم نمیشد او حتی برای سرک کشیدن، پایش به مراکز خاص و ادارات مختلف باز میشد و در یکی از همین سرک کشیدنها توانست با چند چهره مطرح مثل وزیر سابق بهداشت گفتوگو کند.
یکی از خاطرهانگیزترین زوجهای تلویزیون کشورمان چاق و لاغر هستند. دو کاراکتر خنگ و دست و پا چلفتی که درگیر ماجراهای عجیبی میشدند. این دو شخصیت عروسکی جذاب با خلق لحظات طنز زیاد به خوبی دهه شصتیها را سرگرم کردند.
این زوج خنگ و کلهپوک ابتدا سال 65 در قاب تلویزیون ظاهر شدند. چاق و لاغر در سری اولشان آیتمی بودند از یک برنامه که در یکی از سالنهای مدرسه رازی اجرا میشد.
این عروسکها ساخته دست مرحوم صمیمی مفخم بودند و حسن پورشیرازی و حسن زارع به جای آنها حرف میزدند. سال 66 این دو عروسک همراه هاچین و واچین بازگشتند و دو سال بعد با شمایلی تازه به تلویزیون آمدند؛ یعنی چاق و لاغر تبدیل به دو آدم ماسکپوش شدند.
اسدا... یکتا و محسن رامشه بازیگران آن بودند. این دو عروسک ماموریتهای مختلفی پیدا میکردند که دراکثرشان ناکام بودند.
مثلا در یکی از فصلها این دو عروسک از طرف رئیس بزرگ، مأمور بودند برنامههای دهه فجر را به هم بزنند اما هرگز هم موفق نمیشدند و رئیس بزرگ را عصبانی میکردند. قرقی همان ژیان معروف این 2 عروسک و در ادامه آدم آهنی X625 هم بر جذابیت سریال افزودهبود.
میکیموس یک موش جذاب از دنیای هالیوود است و برای بعضیها عجیب است که چرا یک موش باید قهرمان قصهها باشد،زیرا موش موجودی چندشآور است اما این چندشآور بودن دلیلی بر این نیست که شخصیت کارتونی آن محبوب نباشد. مثلا همین شهر موشها و شخصیتهایی مثل دمباریک و آقای معلم در اوج محبوبیت بچههای دهه 60و70 هستند. البته آن زمان کسی باور نمیکرد یک موجود چندشآور اینقدر دوستداشتنی شود.
سال60 داستان مدرسه موشها در قالب یک جُنگ روی آنتن رفت و قرار بود بچهها را برای رفتن به مدرسه تشویق کند. شبکه یک با دیدن محبوبیت موشها سفارش ادامه ساخت آن را به مرضیهبرومند داد. او هم با قوام دادن شخصیتها و تغییر در سروشکلشان سری تازه مدرسه موشها را به آنتن رساند و سه سال خانوادهها باشخصیت موشها درگیر بودند.
این اثر چه در کلیاتی مثل داستان و چه در فرعیاتی مثل صداها، فضاسازی، شعر و موسیقی بسیار جذاب و بافکر تولیدشدهبود. بعدها یعنی سال64 مرضیهبرومند تصمیم گرفت نسخه سینمایی مدرسه موشها را نیز تولید کند که با استقبال زیادی مواجه و باعث شد برومند در دهه۹۰ این تجربه را نیز تکرار کند.
مجید دست دراز یا همان مجید دلبندم یکی از اولین تجربیات کارگردانی رضا عطاران بود و خیلی زود همه مردم در سنین مختلف جذبش شدند.
به طوری که بعد از گذشت این همه سال «مجید دلبندم!» به عنوان یک دیالوگ هنوز بار معنایی خاصی دارد و به آدمی که کاری را اشتباه انجام داده گفته میشود. شخصیت عروسکی مجید در مجموعه مجید دلبندم سال 77 از نقش مجید در یکی از آیتمهای سیب خنده شکل گرفت.
عروسک عجیب و دست دراز این سریال با تیتراژ بامزهای که داشت خیلی شیرین بود و همیشه برایش سوال بود که چرا دستهای من درازه؟ موقع حرف زدن هم کلمات را جابهجا و اشتباه بیان میکرد.
همین اشتباه تعارض ایجاد میکرد و مخاطب را به خنده وا میداشت. مجید دلبندم چرا با بچهها بازی نمیکنی ؟ - آخه من چوب ندارم.. پسرم چوب نه توپ.. توپ که اسم غداست.. اون سوپه سوپ.. سوپ که از دودکش بیرون میاد.. دلبندم اون دود است.. دود که رو به کبوترا میدن..پسرم اون دون است.. خب ما هم حسابی میخندیدیم.
چرا
«چرا» عروسک معروف برنامه رنگینکمان در دهه ۸۰ بود. صداپیشگی این عروسک را آزاده مویدی فرد به عهده داشت و برای اولین بار با زیبا بنماران در نقش خالهزیبا در برنامه رنگینکمان ظاهر شد و با اجرای سارا روستاپور و آزاده آل ایوب تا سال ۱۳۹۱ ادامه پیدا کرد.
لپهای بزرگ این عروسک باعث شدهبود به «چرای لپ کشانی» معروف شود. البته این تنها ویژگی ظاهری چرا نبود.
او عروسکی بود که موهایش به شکل یک علامت سوال گره خوردهبودند و مثل بچهها مدام سوال میکرد و بعد از هر سوالی دوباره میگفت «چرا؟» او به خاطر همین سوالاتش خیلی زود با بچهها دوست شد و سعی میکرد چیزهایی را که کودکان متوجه نمیشوند بپرسد تا بچهها موضوعات جدیدی را یاد بگیرند.
موفقیت چرا خیلی سریع رقم خورد و باعث شد عروسک «چیه» که پسر عموی چرا بود، به مجموعه رنگینکمان اضافه شود. ویژگی بسیار مهم چرا آهنگهای کودکانهای بود که میخواند. آن هم درست در زمانی که رسانهها هنوز به فکر تولید موسیقی برای بچهها نبودند، چرا آهنگهایش را مدام روانه آنتن میکرد و خیلی زود کاستش هم به بازار رسید. آهنگهایی مثل «آهویی دارم خوشگله»، «لالایی» و «عروسکم سرما خورده» و... از جمله قطعات موسیقی چرا بود.
مجددا اسم یک مجموعه عروسکی جذاب با مرضیهبرومند گره خورده. او در سال ۶۶ مجموعه خونه مادربزرگه را با شخصیتّهای دوست داشتنیاش روانه آنتن کرد. این سریال اولینبار سال 66 روی آنتن رفت و بعد از آن بارها تکرار شد. در این سریال مخمل بیش از دیگران جای خود را باز کرد. جایی که آقا حنایی، گل باقالی خانم، نوک سیاه، نوک طلا و... هم حضور داشتند.
گاهی هم عروسکهای مهمانی مثل هاپوکومار به آنها اضافه میشد که داستان جنبههای دیگری میگرفت. این سریال در سالهای تلخ پس از جنگ، از هزار قصه و هزار شادی میگفت. علاوه بر قصههای جذاب، جزئیات دیگر این اثر مثل موسیقی آنهم جذاب و بهیادماندنی بود. بهطوریکه بچههای دهه60 و70 همگی آن را از حفظ هستند.
در خونه مادربزرگه، مخمل پیشبرنده قصهها بود و به همین علت از بقیه شخصیتها بیشتر در یاد ماند. او دقیقا ضدقهرمان سریال بود و سعی میکرد با ایجاد اختلاف میان مادربزرگه و سایر اعضای خانه بهویژه خانواده آقا حنایی و گلباقالی خانم خودش را محبوب کند یا خرابکاریها را سر بقیه بیندازد البته او خیلی هم بدجنس نبود و بعد از همه شیطنتهایش پشیمان میشد و در آخر وجهه دیگری از خود نشان میداد. این ویژگی یعنی سیاهوسفید نبودن و شگردهای روزانهاش، مخمل را دوستداشتنی میکرد.
بهویژه آنکه در پایان قصه از کردهاش پشیمان میشد و به فکر اصلاح امور میافتاد. صدای خاطرهانگیز بهرام شاهمحمدلو حسی دیگر به این شخصیت داده.
در حال حاضر خبری از این مجموعه نیست و فقط گاهی گزیدههایش از آنتن تلویزیون پخش میشود. چند سال پیش عادل بزدوده، سازنده عروسکهای مجموعه خونه مادربزرگه گفتهبود: در بازدید از آرشیو شبکه دو تصمیم داشتم چند عروسک را برای نمایشگاهی که در کانون پرورش فکری برپاشدهبود به امانت بگیرم اما وقتی به این آرشیو مراجعه کردم، متوجه شدم عروسکهای خونه مادربزرگه و هادی و هدی کاملا از بین رفته و الان هم اصلا خبر ندارم بر سر عروسکهایی که دیگر دوستان ساختهاند، چه بلایی آمدهاست.
یکی از محبوبترین عروسکهای تلویزیون در چند سال اخیر عروسک جناب خان است که در برنامه خندوانه بیشتر به شهرت رسید.
جناب خان شخصیتی عروسکی است که ابتدا در مجموعه کوچه مروارید در نقش لبو فروش آبادانی ظهور پیدا کرد و سپس در فصل دوم و سوم خندوانه شناخته شد.
سعید سالارزهی، مالکیت عروسک جناب خان را بهعهده داشت و در فصل چهارم خندوانه اجازه حضور این شخصیت عروسکی را نداد اما در فصل پنجم خندوانه دوباره جناب خان به برنامه خندوانه برگشت.
محمد بحرانی، صداپیشگی عروسک جناب خان و مهدی برقعی و حامد ذبیحی، عروسکگردانی این شخصیت عروسکی محبوب خندوانه را بهعهده دارند.
در سالهای گذشته این عروسک دچار حاشیههای زیادی شد که ریشه در مالکیت آن داشت اما بهمرور همه این مسائل حل شد و جنابخانی که لبوفروش بود اما ادعا میکرد مالک تیم پاریسنژرمن هم هست به آتن برگشت.
این عروسک بنفش و جذاب، لهجه جنوبی دارد و با هنرمندی محمدبحرانی خیلی خوب آوازهای مختلف محلی را میتواند بازخوانی کند. شوخیهای جنابخان و شکستن خط قرمزها توسط این او مهمترین دلیل محبوبیتش است.
او در قسمتهای مختلف خندوانه خیلی راحت میتوانست با حدادعادل شوخی کند یا دغدغههای مختلف مردم را بین حرفهایش بگنجاند. این روزها فصل جدید خندوانه ساخته میشود و منتظریم تا جنابخان دوباره روی آنتن برگردد.
ململ
ململ نسخه عروسکی یک گوسفند یا در واقع بره ساده و با مزهای است که اردیبهشت ۸۸ با برنامه «عصر بخیر بچهها» روی آنتن حضور پیدا کرد.
برنامه عصر بخیر بچهها در آن زمان دومین برنامه پرمخاطب تلویزیون به شمار میرفت و حضورش در آن برنامه باعث محبوبیت بسیارش شد البته این محبوبیت بلند مدت نبود و بعد از چند سال به انبار رفت اما در سال ۹۴ این عروسک با شبکه پویا به خانه برگشت.
این عروسک که هنرمندان مختلفی در پشت صحنه هدایتش میکردند، با سه مجری مختلف همکار بودهاست.
از ابتدا تا سال 89 حسین اکبری کنار ململ حضور داشته و در سال 90 علی مرادی همراهش شده اما از سال 91 تا امروز فاطمه امینی در نقش یک دختر حدود 8 یا 9 ساله به نام گلی ایفای نقش میکند.
در حال حاضر ململ از شبکه پویا پخش میشود و مخاطبان بسیاری دارد؛ مخاطبانی که بیشترشان در حوزه کودک هستند اما او را بسیار دوست دارند.
ضمیمه قاب کوچک روزنامه جام جم
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد