همزمان با روز جهانی موزه، پا به خانه‌ موزه مهدی اخوان ثالث گذاشته‌ایم که هنوز درهایش روی مردم گشوده نشده است

مخابره امید از خیابان فاطمی

بر در خروجی قرن ایستاده‌ایم؛ قرنی که با انقلاب شعری نیما یوشیج در سال ۱۳۰۰ آغاز شد و با نفوذ او در طول این سده ادامه یافت

ردای نیما بر تن شعر قرن

آرام‌آرام در حال بیرون‌رفتن از در خروجی قرن هستیم؛ قرنی که به لحاظ بازه زمانی، مثل همه قرون گذشته، صد سال بیشتر را در بر نگرفته، اما آن‌قدر سرعت تحولات در آن بالا بوده انگار هم‌عصرهای ما در مقایسه با پیشینیان، چندین قرن را به جای یک قرن زیسته‌اند. اگر بخواهیم رفتاری کرونولوژیک با شعر معاصر فارسی در قرن اخیر در پیش بگیریم، طی این گاه‌شماری خواهیم دید سرسامی بر قرن مسلط بوده‌است. گاهی در طول تاریخ شعر فارسی، قرنی می‌آمده و قرنی می‌رفته بی‌ آن‌که بدن شعر فارسی تکانه‌ای جدی را تجربه کرده‌باشد. اما شما قرن حاضر را بنگرید؛ چقدر تحول، چقدر چرخش، چقدر ایده و نظریه و حرکت. از قضا در پایان قرنی به سر می‌بریم که میزبان مراسم جشن تولد شعر نوین ایران بوده‌است؛ نیمایوشیج، در آغازین سال همین قرن بود که نخستین شعرش را منتشر کرد.
کد خبر: ۱۳۰۴۶۳۲
او واضع نوعی از شعر شد که با گذشت صدسال، همچنان از کار نیفتاده‌است، حتی اگر امروز کمتر شاعری را پیدا کنید که شعر نیمایی بنویسد. اساس نوگرایی و انقلاب او، بر «فرزند زمانه خویشتن» بودن و نیز تجهیز به «میدان تازه دید» استوار بوده و از این رو ما شاعران هنوز نیمایی هستیم، حتی اگر نیمایی‌نویس نباشیم. گستره تاثیر نیمایوشیج و انقلاب شعری‌اش در طول قرن قابل ردیابی است؛ از ۱۳۰۰ تا ۱۳۹۹. طرحی که نیما درانداخته، آن‌قدر مهم بوده که در طول این قرن همه شاعران، حتی آنها که در ظاهر کاری به کار او نداشته‌اند به نوعی در حال تعیین تکلیف با او و شعرش بوده‌اند. از همان مخالفان متقدمش که چراغ بر مسیری که او می‌رفت خاموش می‌کردند تا منتقدان متاخرش که از شاعر نیمایی‌بودن استعفا می‌دادند، همه و همه در حال تعیین تکلیف با مهم‌ترین رویداد شعری قرن بوده‌اند، یعنی با نیما و پیشنهاد شعری‌اش. شعر در قرن ما برمدار نیما یوشیج چرخیده‌است، حتی حالا که بر در خروجی آن ایستاده‌ایم و ظاهرا بیش از ۹دهه از ارائه پیشنهاد او گذشته‌است. شعر نوین ایران در قرن اخیر، فراز و فرود بسیار دیده‌است. به محاق سیاست رفته، از خیابان سر برآورده، به پستوها درغلتیده و دوباره سینه سپر کرده و برخاسته‌است. اما از کجا برخاسته و در اعصار مختلف، پا بر چه رکاب‌هایی فشرده‌است؟ در این گزارش کوتاه از این فراز و فرودها گفته‌ایم.
ردای نیما بر تن شعر قرن
۱۳۰۰ آغاز قرن با نیما
 درست است که علی اسفندیاری نوری، ۲۴سال پیش از آغاز قرن مورد نظر ما به دنیا آمده بود اما سال تولد نیما یوشیج را به نوعی باید سال ۱۳۰۰ در نظر بگیریم. در این سال بود که برای نخستین‌بار با نام نیما یوشیج ظاهر و با انتشار منظومه «قصه رنگ‌پریده» معرفی شد. در این شعر و شعرهایی که نیما در ۱۶سال نخست قرن نوشت، هنوز از پیشنهاد مهم شعری‌اش که به شعر نیمایی، شعر نو یا شعر آزاد معروف شد، رونمایی نکرده بود.

۱۳۲۹- ۱۳۰۱ علیه نیما
پیش از این‌که نیما یوشیج در سال ۱۳۰۰ کارش را با شعر سنتی آغاز کند، تلاش‌هایی چند در قالب شعر کهن برای پرداختن مضامین نو شده بود. با این حال، انگار ورود نیما بود که به عنوان محرکی مهم باعث شد صف‌بندی‌ها در دعوای قدیم و جدید تشکل بیابد و شاعرانی چون محمدتقی بهار و حمیدی شیرازی، آشکارا روبه‌روی نوگرایانی چون نیما بایستند. این صف‌بندی به‌وضوح تا دهه ۳۰ادامه داشت و البته پس از آن نیز نه با قوت پیش، ادامه یافت. در این میان، نیما در بهمن‌سال ۱۳۱۶ با انتشار شعر «ققنوس»، پیشنهاد شعری‌اش را علنی کرد؛ پیشنهادی که مبتنی بود بر تجهیز شعر فارسی به میدان دیدی تازه که کوتاه و بلندی سطرها و وزن عروضی جدید، فرع اصل آن پیشنهاد محسوب می‌شدند، هر چند بیش از آن گزاره مهم «میدان دید تازه» مورد بحث قرار گرفتند. دعوای متجددان و محافظه‌کاران ادبی، دعوایی است که با وجود استقرار کامل نیما بر بدنه شعر قرن، هنوز هم در آکادمی ادبیات فارسی ادامه دارد.
نیما اما در همه این سال‌ها، علاوه بر مخالفانی که از اردوگاه سنت‌گرایی برمی‌خاستند، مخالفانی هم از جبهه رادیکال‌ها به خود می‌دید. اینها هم با نیما مخالف بودند اما منطق‌شان در مخالفت با نیما، دقیقا برعکس منطق مخالفان سنت‌گرای نیما بود. آنها نوآوری‌های نیما را ناکافی می‌دانستند. هوشنگ ایرانی، مهم‌ترین نماینده این دسته بود. شاهین تندر کیا نیز به نوعی در همین دسته قرار داشت با این تفاوت که آتش تندتری داشت و به آن نیمچه احترامی که هوشنگ ایرانی برای نیما قائل بود، مطلقا قائل نبود.
در این میان، کسانی هم بودند که نه مشخصا در اردوگاه نیما قرار داشتند و نه به طور کامل به دامان شعر قدیم درمی‌غلتیدند؛ انگار که طی رودربایستی و تعارف، نه می‌توانستند از استادان و فضلای مورد علاقه‌شان دل بکنند، نه می‌توانستند انقلاب شعری نیما را دربست قبول کنند. اینها در تاریخ‌نگاری شعر معاصر فارسی، به نوقدماییون معروف هستند؛ شاعرانی چون فریدون توللی، نادر نادرپور و....

۱۳۳۰ صف شاعران نیمایی
قول معروفی هست که می‌گوید مهدی اخوان ثالث، احمد شاملو، فروغ فرخزاد و سهراب سپهری، اولین و مهم‌ترین پیروان شعر نیمایی بودند. جالب این‌که از این چهار نفر، سه نفرشان نخستین کتاب شعرشان را سال ۱۳۳۰ منتشر کردند و فروغ فرخزاد نیز اولین کتاب شعرش را سال بعد یعنی ۱۳۳۱ به بازار فرستاد. شاملو و سپهری از همان کتاب اول‌شان، نیمایی‌نویس بودند. اما کتاب اول اخوان و فرخزاد، در قالب‌های کهن سروده شده بود. بعدها از این میان، شاملو صفش را جدا کرد و مهم‌ترین مشخصه ظاهری این جداسازی، کنارگذاشتن وزن بود. به شعری که او می‌نوشت می‌گویند «شعر سپید» در صورتی که بسیار پیشتر از او، شاعرانی در غرب و حتی در ایران (محمد مقدم)، نوشتن شعر بی‌وزن را تجربه کرده بودند. از این چهار نفر هنوز هم به عنوان مهم‌ترین شاعران نیمایی و شاگردان نیما یاد می‌شود. این در حالی است که لازم است منتقدان شعر فارسی، در این قاعده پذیرفته و تثبیت‌شده، تردیدهایی بورزند و با بررسی‌هایی دقیق‌تر نشان دهند آنها واقعا چقدر از پیشنهادهای شعری نیما یوشیج را درک و دریافت کرده بودند. اگر بخواهیم بر اساس سنت شعر نیمایی، شاعرانی هم‌نسل این چهار نفر را به این فهرست بیفزاییم، حتما باید به اسماعیل شاهرودی و نصرت رحمانی نیز اشاره کنیم؛ دو شاعری که نیما بر کتاب‌های شعرشان مقدمه هم نوشت.

۱۳۳۲-۱۳۳۶ فصل شکست
مدتی پیش از کودتای مرداد سال ۱۳۳۲ علیه دولت محمد مصدق، شاعران نوگرا، به شعر سیاسی نمادگرا گرایش پیدا کردند. خود کودتا اما نفس آنها را به شماره انداخت. نماینده این دوره از شعر معاصر فارسی، شعر معروف «زمستان» مهدی اخوان ثالث است. این شعر، هویت‌نمای اتفاقی است که سرخوردگی پس از کودتا بر شعر فارسی عارض کرد. ازقضا زمستان در نخستین کتاب شعر نیمایی اخوان به همین نام منتشر شد و پس از آن نیز، شاعر خراسان، علاوه بر کتاب‌های شعرش، شد مهم‌ترین مدافع و شارح شعر نیمایی و انقلابی که نیما در شعر به پا کرده بود. این دست از مقالات او در دو کتاب «بدعت‌ها و بدایع نیما و یوشیج» و «عطا و لقای نیما یوشیج» منتشر شده است.

۱۳۴۰- ۱۳۵۰ برآمدن موج نو
دهه۴۰، علاوه بر ادامه فعالیت نیمایی‌سراها و نوقدمایی‌ها و اهالی شعر کهن، فصل بروز و ظهور موج نوی شعر فارسی بود. رایج‌ترین مشخصه موج نو، به‌درست یا غلط، پرهیز از سیاست و مولفه‌های برون‌متنی شعر معرفی می‌شد. شاعران این جریان پویای شعری، شعر محض را دنبال می‌کردند. احمدرضا احمدی و محمدرضا اصلانی، نخستین شاعرانی بودند که مهر موج نو
بر پیشانی‌شان نشست. در نیمه نخست دهه۴۰، استعدادهای درخشانی دنبال این موج راه افتادند. در میانه دهه۴۰، «شعر دیگر» بر آمد؛ عنوانی که به آثار شاعرانی چون بیژن الهی، محمود شجاعی، هوشنگ آزادی‌ور، هوشنگ چالنگی، پرویز اسلام‌پور، فیروز ناجی و بهرام اردبیلی اطلاق می‌شد. «شعر حجم» نیز محصول همین زمانه است؛ شعری که یدا... رویایی، منشق از موج نو و شعر دیگر، پیشنهادش داد و برایش بیانیه صادر کرد.

۱۳۵۰ - ۱۳۵۷ شعر ناب شعر سیاست
شاعرانی که متاثر از موج نو، شعر دیگر و شعر حجم در دهه۴۰ بودند، در نیمه نخست دهه۵۰، همان مسیر را به نوعی ادامه دادند و منوچهر آتشی در هفته‌نامه «تماشا»، شعر آنها را ذیل عنوان «شعر ناب» توضیح داد و معرفی کرد. رفته‌رفته و با داغ‌ترشدن تنور فعالیت‌های سیاسی گروه‌های انقلابی مختلف، شعر ناب به حاشیه رفت و شعر سیاسی و شعر چریکی جای آن را گرفت. شاعران در این دوره یا چپگرا بودند یا اسلامگرا اما در نوشتن شعر سیاسی در کنار کنش اجتماعی، همگروه محسوب می‌شدند.

۱۳۵۸ - ۱۳۹۹ شعر انقلاب، شعر آیینی، شعر دفاع
آنچه امروزه به عنوان شعر انقلاب مطرح است، شعری است که برآیند وقوع انقلاب اسلامی است. به عبارت دیگر، به شعری می‌گوییم شعر انقلاب، که پس از وقوع آن و با مضامین مرتبط با آن نوشته شده باشد. در این تعریف، شعرهای سیاسی که در سال‌ها و ماه‌های منتهی به انقلاب نوشته شده‌اند، در دسته‌ای دیگر قرار می‌گیرند. ما هم  اینجا به تعریف غالب پایبندیم و از شاعرانی یاد می‌کنیم که پس از وقوع انقلاب، درباره آرمان‌های این رویداد نوشتند و به ستایش قهرمان‌های ملی و مذهبی این انقلاب پرداختند. از نماینده‌های نسل اول، می‌توان به سیدعلی موسوی گرمارودی، حمید سبزواری، قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی، طاهره صفارزاده، مهرداد اوستا، نصرا... مردانی و علی معلم دامغانی نام برد. همین شاعران با همراهی عده‌ای دیگر، برسازنده شعر موسوم به «دفاع مقدس» نیز بودند. اگر مبدأ این شعر را آغاز جنگ تحمیلی در سال ۱۳۵۹ بدانیم، گستره نفوذ و ادامه آن را باید تا همین امروز در نظر بگیریم.
با وقوع انقلاب اسلامی، جنبه‌های گوناگونی از هنر در ایران فرصت بروز و ظهور یافت. یکی از مهم‌ترین این جوانب هنر آیینی است. از بارزترین صور هنر آیینی، ادبیات آیینی است.گرچه نمی‌توان شعر آیینی را محدود به بعد از سال ۱۳۵۷ دانست و این شعر از زمان شهادت امام حسین (ع) در شعر عرب متولدشده است اما وقوع انقلاب اسلامی سبب شد عرصه‌ای فراهم آید تا شاعرانی با رویکرد متمرکز بر معارف اسلامی پا به عرصه هنر بگذارند.
باید دانست این شاعران دسته خاصی از شاعران هستند که تمام ذوق خود را در این سال‌ها وقف مدح، منقبت و رثای اهل‌بیت(ع) کرده‌اند و کم پیش‌آمده که ببینیم در موضوعات دیگری نیز طبع‌آزمایی می‌کنند. شاعرانی چون علی موسوی گرمارودی، غلامرضا سازگار، محمدعلی مجاهدی، سیدرضاموید،علی انسانی و... ازجمله شاعرانی بودند که پس از انقلاب اسلامی در حیطه شعر آیینی به‌طور متمرکز فعالیت کردند. البته پیش از انقلاب نیز افرادی چون آیت ا... محمدحسین غروی اصفهانی، معروف به آیت ا... کمپانی در این حوزه فعال بودند. علاوه بر این گروه، شاعران دیگری هم نه به‌طور متمرکز بلکه به‌صورت جسته‌گریخته  در حوزه شعر آیینی فعالیت‌هایی داشته‌اند. این شاعران را در دسته‌بندی‌های آنتولوژی بیشتر در حوزه شعر انقلاب دسته‌بندی می‌کنیم اما باید دانست آنها نیز در شعر آیینی فعالیت‌هایی داشته‌اند و به‌نوبه خود به بالندگی بیشتر این شعر کمک کرده‌اند. قیصر امین‌پور، سیدحسن حسینی، طاهره صفارزاده، احمد عزیزی، ساعد باقری، علیرضا قزوه، عبدالجبار کاکایی و ... از این دسته‌اند.
امروزه شعر آیینی یکی از جدی‌ترین حوزه‌های ادبی است که توجه جوان‌ها را به خود معطوف کرده است. به‌خصوص حضور رسانه‌ای چون هیأت‌های مذهبی سبب شده تا شاعران تمایل بیشتری برای عرصه اشعارشان در این حوزه داشته باشند.
شعر مدرن فارسی، از ابتدای دهه ۷۰پوست انداخت. شاعرانی که پیش از آن بر مسیر نیما یا شاملو یا موج نو گام برمی‌داشتند، از ایده‌های گذشته برگذشتند و پرسش‌هایی چون «چرا من دیگر شاعر نیمایی نیستم» را مطرح کردند. شعر رضا براهنی در این دهه با عناوینی چون «شعر زبان» مطرح شد و سپس از جانب جوان‌ترها ادامه پیدا کرد.
منتقدان و مردم می‌گفتند مسبب شعرگریزی مردم، شعرهای نخبه‌گرا و فرمالیست در دهه۷۰ بودند. از این رو، عده‌ای از شاعران نسل‌های گذشته و تعدادی از جوانان، ایده‌هایی ساده‌تر را برای بازگشت شعر به دل جامعه مطرح کردند و از این رو جریان شعر ساده‌نویسی شکل گرفت. طول دهه۸۰، محل جولان این دسته از شاعران بود که بین‌شان شمس لنگرودی و گروس عبدالملکیان پرطرفدارتر بودند. در کنار این جریان، جریان‌های مخالفی هم بروز کردند که ساده‌سازی شعر را مخرب می‌دانستند.
در دهه۹۰ شعر فارسی، جریان مشخص و معینی بروز نکرد، ولی درگذشت شاعر مهجوری چون بیژن الهی در سال ۱۳۸۹ باعث شد توجه‌ها به او و شعرش که در دهه۴۰ با عنوان شعر دیگر شکل گرفته بود، فزونی بگیرد. در دهه۹۰، جوان‌ترها سراغ از پیشنهادهای شعری او و رفقای هم‌حلقه‌اش در شعر دیگر گرفتند.


این ۳۰ نفر
بدیهی است که این فهرست، مطلقا نمی‌تواند ادعای جامعیت بکند و بگوید همه بضاعت شعر معاصر فارسی در قرن اخیر را مد نظر قرار داده است؛ نخست این‌که برگزیدن ۳۰ نفر با هر متر و معیاری از بین صدها شاعر در صدسال اخیر، بسیار دشوار می‌نماید و سپس این‌که برای چنین برگزیدنی، معیارهای یکدست و یکسانی را نیز نمی‌توان ملاک قرار داد. با این حال، ما در این انتخاب، بیشتر بر سبیلِ اهمیت شاعران بر اساس گستره نفوذ و تاثیرشان گام برداشته‌ایم. بی‌تردید به‌جای چند نفر از شاعرانی که در این فهرست از آنها سخن گفته‌ایم، از شاعرانی دیگر می‌توانستیم یاد کنیم و درباره‌شان بنویسیم اما در نهایت، کفه ترازو را بر میزان اهمیت و تاثیر ــ و نه لزوما کیفیت آثار ــ قرار دادیم. شعر معاصر فارسی، با تلاش همه شاعران راستین قوام گرفته‌ است که جای بسیاری‌شان اینجا خالی‌ است. بدیهی است که این فهرست، مطلقا نمی‌تواند ادعای جامعیت بکند و بگوید همه بضاعت شعر معاصر فارسی در قرن اخیر را مد نظر قرار داده است؛ نخست این‌که برگزیدن ۳۰ نفر با هر متر و معیاری از بین صدها شاعر در صدسال اخیر، بسیار دشوار می‌نماید و سپس این‌که برای چنین برگزیدنی، معیارهای یکدست و یکسانی را نیز نمی‌توان ملاک قرار داد. با این حال، ما در این انتخاب، بیشتر بر سبیلِ اهمیت شاعران بر اساس گستره نفوذ و تاثیرشان گام برداشته‌ایم. بی‌تردید به‌جای چند نفر از شاعرانی که در این فهرست از آنها سخن گفته‌ایم، از شاعرانی دیگثسر می‌توانستیم یاد کنیم و درباره‌شان بنویسیم اما در نهایت، کفه ترازو را بر میزان اهمیت و تاثیر ــ و نه لزوما کیفیت آثار ــ قرار دادیم. شعر معاصر فارسی، با تلاش همه شاعران راستین قوام گرفته‌ است که جای بسیاری‌شان اینجا خالی‌ است.

میرزاده عشقی
شاعری ستیزه‌گر که نماد گره زدن مضامین اجتماعی با شعر فارسی بود. میرزاده با سرودن شعرهایی با دغدغه‌های روز، زبان مردم زمانه خود بود. او بود که نخستین‌بار «افسانه» نیما را در روزنامه‌اش چاپ کرد.

پروین اعتصامی
او در کنار فروغ فرخزاد نماد شعر زنان در قرن اخیر است. هرقدر که فروغ را نماد شعر نو می‌دانیم، پروین شاعر سنت‌هاست. در شعر او بهره‌مندی از عناصر زبان و کشف مضامین بدیع در طبیعت و اشیا فراوان است.

محمدتقی بهار
هرچقدر نیما دغدغه نوگرایی داشت، بهار را بایست نماینده سنت‌گرایی در شعر فارسی معاصر دانست. بهار با پافشاری بر قوالب و ساخت‌های کهن شعر فارسی، نشان داد که یک عمر می‌توان سخن از زلف یار گفت.

محمد فرخی یزدی
فرخی‌یزدی را نیز بایست در حیطه شاعران مردم دسته‌بندی کرد؛ شاعری که به علت روحیه روزنامه‌نگاری‌اش، دغدغه‌های اجتماعی در شعرش پررنگ‌تر از هر مساله دیگر بود تا آنجا که در زندان قصر به دستور رضاخان کشته شد.

نیما یوشیج
پدر شعر نوی فارسی با خلق شعر نیمایی، شاید مهم‌ترین اتفاق شعر قرن اخیر باشد. نیما راهی را روی شعر فارسی گشود که تمامی جریان‌های شعری پس از او متاثر از آن بود.

فروغ فرخزاد
فروغ با چهارپاره آغاز کرد اما به‌تدریج به شعر نو روی آورد. انتشار مجموعه شعر «تولدی دیگر» توسط او سبب شد که شعر او توسط علاقه‌مندان ادبیات ستایش شود. او را باید نماد شعر زنان در قرن اخیر دانست.

احمد شاملو
رهاورد اصلی احمد شاملو در عصر حاضر شعر سپید بود. گونه‌ای از شعر نو که هنوز هم بهترین نمونه‌هایش از آن خود شاملوست. شاملو را همچنین باید از پیشگامان دکلمه شعر در ایران دانست.

مهدی اخوان ثالث
بلوغ شعر نو نیمایی کار اخوان‌ثالث بود. راهی را که نیما یوشیج آغاز کرد، اخوان‌ثالث با سرایش شعرهای نیمایی هموار کرد. اخوان در حقیقت قابلیت‌های شعر نیمایی را بر همگان آشکار کرد.

سهراب سپهری
حضور سهراب در شعر نیمایی، سبب شد مخاطبان با عینیت شعر نیمایی و حرکت از ظواهر به معانی بهتر و بیشتر آشنا شوند. برخورداری سهراب از هنر نقاشی در پروردن این نگاه در شعر او بسیار تأثیرگذار بود.

سیاوش کسرایی
کسرایی ازجمله شاعران توده‌ای بود که در کنار افرادی چون هوشنگ ابتهاج و احمد شاملو، توان خود را در جوانی معطوف به انعکاس عقاید سیاسی در شعر کردند. کسرایی بیش از دیگران بر این عقیده استوار ماند.

نصرت رحمانی
نصرت رحمانی در حیطه شعر نیمایی بسیار به سنت نیما پایبند بود. او تا پایان کار شاعری‌اش از هیچ پیشنهاد نوگرایانه دیگری استقبال نکرد و از این منظر او را باید از راستین‌ترین پیروان نیما نام نهاد.

محمدحسین بهجت تبریزی
شهریار را باید نماد طبع روان در شعر معاصر دانست. شاعری که در قوالب کلاسیک در بسیاری از موضوعات و دغدغه‌های شخصی، اجتماعی،ملی و انسانی طبع‌آزمایی کرده و در موارد بسیاری از عهده‌اش برآمده‌است.

فریدون توللی
او را باید نماد شعر نوی تغزلی دانست. او تمایلات سنت‌گرایان را نمی‌پسندید و تحرکات متجددانه نیما و طرفدارانش را صحیح می‌دانست. راه پیشنهادی او «آمیختن معانی تازه در قالب الفاظ جدید» البته در قوالب کهن بود.

منوچهر آتشی
آتشی، راه نیما را در حیطه شعر نوی حماسی بعد از او به‌خوبی ادامه داد. وقایعی چون کودتای ۲۸مرداد، جنبه اعتراضی و حماسی شعر نو را تقویت می‌کرد و شاعرانی چون آتشی و اسماعیل شاهرودی در این حیطه طبع‌آزمایی کردند.

نادر نادرپور
سرایش چهارپاره‌هایی در حیطه شعر غنایی و بابیانی تغزلی با بهره‌گیری از المان‌های روز ازجمله برجسته‌ترین ویژگی‌های شعر نادرپور است. نادرپور در کنار تعدادی از روشنفکران در تأسیس کانون نویسندگان ایران نقش داشت.

محمدرضا شفیعی کدکنی
اهمیت شفیعی کدکنی در دو مقوله مهم است: نخست در ارتقای شعر نیمایی و تزریق نگاه تازه در مضمون و فرم به این قالب و دوم در پژوهش‌های ادبی و نگارش مبانی شعر فارسی برای علاقه‌مندان آن.

حسین منزوی
«سلطان غزل معاصر» لقبی است که طرفداران منزوی به او نسبت می‌دهند.شاعری که در دوره رواج شعر نو، نشان داد کماکان غزل عاشقانه می‌تواند حرف‌های تازه‌ای برای گفتن داشته‌باشد.

هوشنگ ابتهاج
 شاعری که با غزل‌هایی حافظ‌گونه می‌شناسیم. ابتهاج چه در غزل و چه در شعر نو، با ذهن و زبان حافظ به بیان عقاید و افکار خود پرداخت و تا امروز نیز یکی از پاکیزه‌ترین نمونه‌های شعر غنایی در سبک عراقی است.

سیمین بهبهانی
«نیمای غزل» لقبی بود که یوسفعلی میرشکاک به بهبهانی نسبت داد. بهبهانی با سرایش اشعاری کلاسیک در وزن‌های کمتر شنیده‌شده و گاه ابداعی خود، نشان داد که در دوره شعر نو، کماکان می‌توان کلاسیک بود.

علی معلم دامغانی
معلم را باید احیاگر مثنوی در شعر معاصر دانست. او توانست با سرایش مثنوی‌هایی با زبان سخت و محکم و با مضامین بدیع، نام خود را در شعر معاصر تثبیت کند.

قیصر امین پور
یکی از اضلاع مثلث شعر انقلاب بود. قیصر توانست از تجربیات گذشتگانش در زمینه شعر کلاسیک و نو به‌درستی استفاده کند و این تجربیات را در خدمت شعر انقلاب بگیرد.

سیدحسن حسینی
یکی دیگر از وزنه‌های مهم شعر انقلاب بود. حسینی با روحیه ستیهنده‌ای که داشت در برخی قوالب نظیر مثنوی یا سپید، توانست وجهی دیگر از شعر انقلاب – نسبت به قیصر – را به نمایش بگذارد.

سیدعلی موسوی گرمارودی
بعد از انقلاب اسلامی و با رونق گرفتن شعر انقلاب و شعر آیینی، از پیشگامان این گونه‌های شعری بود و توانست با نگاهی تازه و با برخورداری از تجربه‌های شعر نو، به طبع‌آزمایی در حیطه‌های اعتقادی خود بپردازد.

بیژن الهی
بزرگِ شاعران گونه‌ای خاص از شعر نو به نام «شعر دیگر». گرچه این گونه شعری هیچ‌گاه نتوانست خود را تثبیت کند اما بیژن الهی رد پای خود را در شعر فارسی قرن اخیر به خوبی به جا گذاشته‌است.

فریدون مشیری
شاعری که تغزل را در حیطه شعر کلاسیک و نیمایی به طور جدی دنبال کرد و همین مساله سبب شد تا امروز قشر جوان از علاقه‌مندان اشعارش به حساب آیند. البته بین شعر او و شاعرانی چون اخوان و نیما فرسنگ‌ها فاصله است.

هوشنگ ایرانی
هوشنگ ایرانی را بایست در کنار تندرکیا و محمد مقدم از جمله نوگرایانی دانست که در تلاش بودند راه تازه‌ای در شعر معاصر فارسی بگشایند اما در نهایت این نیما بود که توانست آن‌گونه که باید این تجددخواهی را به ثمر بنشاند.

یدالله رویایی
اهمیت رویایی در نگاهی بود که به شعر و جنبش‌های ادبی داشت. او را باید پرتلاش‌ترین شاعر قرن اخیر در حوزه خلق و ثبت جنبش‌های ادبی و تئوریزه کردن شعر دانست. محصول این تلاش‌ها در جریانی به نام «شعر حجم» قابل مشاهده‌است.

طاهره صفارزاده
با وقوع انقلاب، دگردیسی آشکاری در تفکر و هنر صفارزاده پدید آمد. فضای شعری او پس از انقلاب کاملا تغییر کرد تا جایی که سال ۲۰۰۵ از سوی انجمن نویسندگان در مصر، به عنوان برترین زن مسلمان انتخاب شد.

رضا براهنی
از سردمداران نقد ادبی مدرن در شعر فارسی بود. یادداشت‌های توفنده و توفانی براهنی را در مجلات در بازه ۱۰ساله ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ هرگز از یاد اهالی ادبیات نخواهدرفت. براهنی مبدع کارهای فرمی و ساختاری در شعر سپید نیز بود.

احمدرضا احمدی
احمدرضا احمدی تتمه شاعران بزرگی است که نسل طلایی شعر معاصر را می‌سازند. سرآغاز گونه شعری «موج نو» با او و محمدرضا اصلانی بود. او تا امروز به سنت سهل و ممنتع‌سرایی در حیطه شعر سپید پایبند مانده‌ است.

منبع: صابر محمدی و پیمان طالبی - گروه ادبیات و هنر / روزنامه جام جم 
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها