به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین از روزنامه جام جم، محل وقوع حادثه، روستایی به نام بیریشک در کشور ترکیه است. به گفته اهالی روستا، همکاری نکردن دولت ترکیه باعث شده تا امدادگران ایرانی با وجود گذشت شش روز از سقوط بهمن، نتوانند عملیات امداد و نجات را آغاز کنند و خطر مرگ هر لحظه جان آنان را تهدید میکند.
آرامش میان اهالی روستا از بین رفته است. زنها ، مادرها ، دخترها، پدرها و پسرها و برادران، همه نگران هستند و پر از دلهره. جایی که این پنج کولبر زیر بهمن رفتهاند، در خط مرزی ایران و ترکیه قرار دارد. رفتن به آن طرف خط مرزی ساده نیست، اما اهالی حاضرند با بیل و حتی دست خالی، برفها را کنار بزنند و آنها را بیرون بکشند.
دوشنبه ۲۹ دی ماه، هوا به شدت برفی بود و چشم، چشم را نمیدید. اهالی روستا میدانند در این هوا بیرون رفتن از خانه چقدر خطرناک است، اما میگویند پای نان و جان که وسط باشد، راه و چاره چیست. باید با برف جنگید، باید با سوز سرما و گرگ و بهمن درافتاد تا با کولبری و بردن تکه نانی به سفره، زنده ماند. صبحکه آفتاب بالا آمد، پنج جوان بارو بنه بستند و حرکتکردند. پشت سر هم و با فاصله اندکی راه میرفتند تا هوای هم را داشته باشند. صورتشان از شدت سرما سرخ شده بود و میسوخت.
همینطور که پایشان را روی برفها میکوبیدند و جلو میرفتند، صدای غرش مهیبی، سکوت برفی کوهستان را شکست. همه به سمت صدا برگشتند و ناگهان چشمشان به توده برف سهمگینی افتاد که به سمتشان یورش میآورد.
بهمن سرعت زیادی داشت و جان بهدر بردن از آن آسان نبود. هر طرفکه توانستند فرار کردند. عمق برفیکه باریده بود، زیاد بود و دویدن را برایشان سخت میکرد.
همدیگر را صدا میزدند: متین فرار کن.... پیمان.....کامران عجله کن....احد بدو..... همگی در حال دویدن به اطراف بودند که ناگهان بهمن روی سرشان هوار شد و در یک لحظه هر پنج نفر زیر دهها تن بهمن سرد و سنگین دفن شدند.
یکی از همروستاییها که از آنها کمی دورتر و شاهد حادثه بود، به سرعت با گوشی تلفن با اهالی روستا تماسگرفت و حادثه را به آنان خبر داد. یک آن در روستا واویلایی بهپا شد. مادران و زنان و خواهران با گریه به سینه میکوفتند و از مردان روستا میخواستند زودتر به کمک آنها بروند. اما به کجا؟ جایی که درست روی خط مرزی ایران و ترکیه بود و کشور ترکیه به راحتی اجازه نمیداد اهالی روستا سراغ گرفتاران بروند و نجاتشان دهند.
کامران خدایی، یکی از پنجنفری است که گرفتار بهمن شده است.او ۲۵سالش است و شش روز پیش همراه دوستانش برای بردن بار به دل کوههای برفی زدند.
حسین خدایی، پدر کامران با صدایی پر از اندوه میگوید: «پسرم کولبر است. اینجا تقریبا هیچ شغل و درآمدی نیست که دل مردم به آن گرم باشد و ارتزاق کنند.برای همین جوانانمان مجبورندکولبریکنند. به خدا قسم، به قرآن قسم اگر کار و شغل بود، هیچ جوانی تن به کولبری نمیداد؛ آنهم با کلی خطر که جانشان را تهدید میکند. شش روز از ریزش بهمن میگذرد اما هنوز کسی برای کمک نرفته است. روزیکه رفتند، هوا خیلی خراب بود. مجبور نبودیم، اجازه نمیدادیم بروند. کامران یک فرزند دوساله دارد و دو، سه سالی میشود که با کولبری خرج زندگیاش را درمیآورد. شمارا به خدا هر طور میتوانید به ما کمک کنید. بهخاطر رضای خدا، دولت زودتر دستبهکار شود و آنها را نجات دهد.»
خورشید خزری، پدر ۴۱ ساله پیمان خزری است. پدر پیمان هم حالوروز خوشی ندارد و نگران پسرش است: «روزی که این حادثه اتفاق افتاد، یک نفر از اهالی هم همراهشان بود اما چون از بقیه دورتر بود، گرفتار بهمن نشد و بعد از حادثه آمد و به ما خبر داد چه اتفاقی برای آنها افتاده است. پیمان فقط ۱۸سال دارد. او هم مثل خیلی دیگر از جوانان این روستا، مجبور به کولبری شده است. من پولندارم، درآمد ندارم و پیمان برای کمک به خرج و مخارج زندگی کولبری میکرد. اینجا نه کار هست و نه شغل. خیلیها بیکارند و برای همین سراغ کولبری میروند و جانشان اینطور به خطر میافتد.»
متین اصلانی ۲۳ساله هم یکی دیگر از ناپدیدشدگان بهمن است. برادر او عرفان هم نگران سلامت اوست: «اینجا نه باغ است، نه باغچه، نه زمین، نه شرکت و نه کارخانهای. بسیاری از اهالی مجبور به کولبری هستند تا لقمهای نان دربیاورند. برادر من هم گرفتار بهمن شد و الان نمیدانیم در چه وضعی هستند. دولت ایران آماده کمک است اما دولت ترکیه هنوز برای کمک به این پنج نفر قدمی برنداشته و مدام امروز و فردا میکند.»
لقمان اصلانی، پدر احد ۱۸ ساله است. انگار که تازه گوشی برای شنیدن دردهایش پیداکرده باشد، سفره دلش را باز میکند: «من خبر نداشتم پسرم برای کولبری رفته است. اگر خانه بودم، اجازه نمیدادم برود. آن روز من خانه نبودم که دوستانش آمدند و احد را با خود بردند. اولین باری بود که احد به کولبری میرفت و تجربهای نداشت. حالا همکه بهمن آمده و از هیچکدامشان خبر نداریم. مادر و خواهرانش ناراحتند و گریه میکنند. چون بهمن در منطقهای آمده که در کشور ترکیه است برای همین به دولت و امدادگرانما اجازه نمیدهند وارد محل حادثه- بیریشک- شوند و عملیات امداد و نجات را آغازکنند. دولت ما رحم دارد، مهربان است و میخواهد کمککند اما ترکیه میگوید خودمان آنها را از زیر بهمن خارج میکنیم. شش روز از ریزش بهمن گذشته، خدا میداند در چه وضعی هستند. خود ترکها هم نمیتوانند آنها را از زیر برف خارجکنند. من خودم همراه ۱۰۰ نفر دیگر از اهالی روستا به محل حادثه رفتیم و با ترکها صحبت کردیم وگفتیم میتوانیم آنها را زیر برف خارج کنیم اما اجازه نمیدهند وارد شویم. اگر همان روز اول ترکها میگذاشتند وارد محل حادثه شویم، یکساعته میتوانستیم همهشان را نجات دهیم. ما تجربهداریم و میدانیم چه کارکنیم.»
پدر احد ادامه میدهد: «مادرها و خواهرهای این پنج نفر حالوروز خوشی ندارند. خواهر و مادر یکیشان با پای پیاده به محل حادثه رفتهاند تا شاید بتوانند ترکها را راضی به نجات آنها کنند. نمیدانیم چه وضعی دارند و شاید گرگها آنها را خورده باشند.»
خواسته خانوادهها از دولت این است تا فرصت هست، هر چه سریعتر اقدامات دیپلماتیک برای نجات مدفونشدگان زیر بهمن را انجام دهد تا عزادار نشوند.
لیلا حسین زاده - حوادث روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
سیر تا پیاز حواشی کشتی در گفتوگوی اختصاصی «جامجم» با عباس جدیدی مطرح شد
حسن فضلا...، نماینده پارلمان لبنان در گفتوگو با جامجم:
دختر خانواده: اگر مادر نبود، پدرم فرهنگ جولایی نمیشد
درگفتوگو با رئیس دانشکده الهیات دانشگاه الزهرا ابعاد بیانات رهبر انقلاب درخصوص تقلید زنان از مجتهد زن را بررسی کردهایم