چادرهایی داشتیم با ارتفاع یک متر که سه نفری داخلش بودیم. آن شب داشتیم زیر نور شمع دوزبازی میکردیم. یکونیم نصفهشب از کجا سروکلهاش پیدا شد. افسر فرمانده اردوگاه را میگویم. گفت لباس بپوشید بیایید بیرون.
بعد برای هرکداممان جریمهای در نظر گرفت. جریمه آن دو نفر را نمینویسم چون هم نزاکت متن را خراب میکند و هم مجال نوشتن نیست.
جریمه شخص خودم اما این بود که بروم و دو تا مورچه پیدا کنم یکی نر، یکی ماده و تا طلوع آفتاب تحویل دهم. در آن ظلمات و بدبختی رفتم اطراف جایی که ماشین غذا میآمد و مورچهای هم اگر بود آنجا پیدا میشد.
زیر نور شمعی که هزاربار خاموش شد و روشن، دو تا مورچه پیدا کردم در یک قوطی کبریت گذاشتم و بردم پیشش. گفت کدامشان نر است کدامشان ماده. گفتم این نر است و این ماده. گفت از کجا فهمیدی. دلیلی مزخرف تراشیدم و خواباند زیر گوشم.
دو سه روز است قصه سرباز راهور، مجازی و رسانه را ترکانده. یک نماینده مجلس میخواسته از خط ویژه رد شود. یک سرباز شیفت، برگ مجوز تردد خواسته. نداشته یا همراهش نبوده، خودش یا محافظش یا رانندهاش خوابانده زیر گوش سرباز. دوربینها بیرون آمدهاند.
حامد توضیح ماوقع میدهد و اتفاقی که نباید بیفتد میافتد. بهعبارتی دیگر، سرباز که مجری قانون در کف خیابان است به یکی از مقامات قانونگذار گفته قانون را رعایت کن و تا وقتی تبصره قانون اجازه نداده و مجوز قانونیات همراهت نیست، حق نداری قانون را زیر پابگذاری و قانونگذار برنتابیده و جواب کلمه را با چک داده است. این اولین چکی نبوده که یک سرباز به حق یا ناحق خورده و آخرینش هم نخواهد بود. نماینده چک زده توی صورت سرباز راهور.
سربازی راهور به عقیده من سختترین نوع سربازی است. به ده دوازده ساعت ایستادن سرپا، فحش خوردن از موتوریها و راننده راهم اضافه کنید.
اکثرشان به علت واریکوسل شدید وسطهای خدمت میتوانند معاف بشوند، ولی ترجیح میدهند پایان خدمت پرشالشان باشد تا معافیت پزشکی.
پس درد میکشند و دود میخورند و ادامه میدهند. آن نماینده اگر نماینده مردم است خط ویژه چه معنیای خواهد داشت؟ اگر دوربین و فیلمی نبود سرنوشت حامد چه میشد؟ جناب نماینده باید قطعا تقاص کار خودش یا اعوان و انصارش را پس بدهد. تعارفی نداریم. باید معذرتخواهی کند. در این هم شکی نیست.
من و تو اما اگر با دیدن این ویدئو صورتمان سوخت، اگر حس کردیم برادرمان کتک خورده، اگر رد انگشتهای نماینده یا کس و کارش روی صورتمان گزگز کرد و دلمان سوخت و عضلههای فکمان سفت شد و ناراحت شدیم که عشق است، اگر هرچیزی غیر از به جوش آمدن از این ظلم آشکار اثری بر روانمان گذاشت باید موتورشویی شویم. یک جای کار میلنگد.
گاهی وقتها خیلی زود دیر میشود. من آن شب در آن ظلمات بیابان چک خوردم و تحقیر شدم. به جز من توی آن دوره اردو، چند نفر دیگر هم چک خوردند و ممکن است خیلیهای دیگر هم چک بخورند و چون دوربینی آن را ثبت نکرده بهجایی برنخورد. حرف آخر: دم آقاحامد و هرکسی که پای قانون میایستد و برایش چک هم میخورد گرم!
حامد عسکری - شاعر و نویسنده / روزنامه جام جم
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
بهتاش فریبا در گفتوگو با جامجم:
رضا کوچک زاده تهمتن، مدیر رادیو مقاومت در گفت گو با "جام جم"
اسماعیل حلالی در گفتوگو با جامجم: