روایتی متفاوت از حادثه بهمن در ارتفاعات شمال تهران

جهنم سفید

سقوط بهمن در سه‌کانون دارآباد، کلکچال و آهار تهران و مرگ ۱۲کوهنورد در این حادثه، یکی دیگر از خبرهایی بود که پنجم دی امسال، سه روز تمام، خواب و خوراک را به مردم حرام کرد. صبح روز حادثه و با خواندن یک زیرنویس تلویزیونی، خون در رگ‌های خیلی‌ها یخ بست و با چشمانی مات‌زده، به کلماتی زل زدند که از سقوط بهمن و مفقود شدن کوهنوردان خبر می‌داد.
کد خبر: ۱۳۰۱۱۶۵
به گزارش گروه حوادث جام جم آنلاین، برای آنها که می‌دانستند آن روز پدر، برادر، فرزند یا همسرشان به دل‌کوه‌های تهران زده است، خود فاجعه بود. عقربه‌ها ساعت ۱۳و۳۰دقیقه را نشان می‌داد. تهران در آرامش کامل بود، اما در ارتفاعاتش غوغایی به پا بود که تازه کلید خورده بود و خط پایانش معلوم نبود. آنهاکه عضو خانواده‌شان به کوه رفته بود، با دستانی لرزان و چشمانی اشکبار، شماره عزیزان‌شان را گرفتند. بعضی‌ از کوهنوردان خیلی زود دکمه سبزرنگ گوشی تلفن همراه را فشردند و خبر سلامت‌شان را دادند، اما بعضی نه یک بار، نه دوبار، بلکه ده‌ها بار تماس‌شان را ندادند‌ و نصیب‌ خانواده‌ها هر بار، بوق آزاد تلفن بود که از آن طرف هیچ‌کس جوابگویش نبود.
 

غافلگیری بهمن

 
ساعات مرگباری بود و برای آنها که گمشده داشتند، هر یک ثانیه، به اندازه یک ساعت می‌گذشت. عقربه‌ها جان می‌کندند تا جلو بروند. یک چشم خانواده‌ مفقودان به اخبار شبکه‌های تلویزیونی و مصاحبه مقامات رسمی در مورد آمار قربانیان و مصدومان بود و چشم دیگرشان به فضای مجازی که اخبار را ثانیه‌ای و دقیقه‌ای روی صفحات و کانال‌های خود می‌فرستادند. 
 
از همان ساعات اولیه اعلام خبر، تیم‌های امدادی، هلال‌احمر، بالگردها و خودروهای آمبولانس خود را به محل رساندند و جست‌وجو توسط تیم‌های امدادی و عملیاتی آغاز شد. مقامات رسمی هم هر چند وقت یکبار یا از طریق تلویزیون یا از رادیو، مردم را در جریان آخرین خبرهای مربوط به عملیات امداد و نجات کوهنوردان قرار می‌دادند.
 
 ساعاتی پس از جست‌وجوی امدادگران، شاهین فتحی، مدیرعامل هلال‌احمر استان تهران از فوت دو کوهنورد در کلکچال خبر داد. در حالی‌که مردم و خانواده‌ها نگران افزایش احتمالی آمار مرگ و میرکوهنوردان بودند، ناگهان خبر رسید که شش کوهنورد با سر و صورت یخ‌زده پیدا شده‌اند. خبر خوبی بود که می‌توانست خانواده‌ها را امیدوارکند، اما با کشف چند جسد دیگر، امیدشان تا حد زیادی رنگ باخت.
 
سه روز پس از جست‌وجوی مستمر نیروهای امدادی، شمار اجساد کشف شده کوهنوردان به عدد۱۱ رسید. در آخرین روز عملیات بود که با پیدا شدن یک جسد دیگر از کوهنوردان و بازگشتن کوهنوردان مفقودی به خانه، در حالی‌که همه تصور می‌کردند آنها زیر ده‌ها تن برف مدفون و بر اثر سرما فوت شده‌اند، پرونده این حادثه مرگبار با ۱۲کشته بسته شد. 
 

مستندسازی که آرزویش فتح اورست بود

 
در بحبوحه کشف اجساد کوهنوردان و نگرانی‌های مردم و خانواده‌ها از سرنوشت کوهنوردان مفقودی، برخی کوهنوردان در صفحات اجتماعی خود از لحظات مرگبار سقوط بهمن گفتند که ساعاتی با آن درگیر بودند، برخی دیگر از کشف پیکر کوهنوردان برجسته‌ای خبر دادند که پس از گرفتار شدن در تله بهمن، جان خود را از دست داده بودند.
 
 یکی ازکوهنوردان برجسته، محسن محمدی بود که در بهمن کلکچال جان خود را از دست داد. مستندساز ۳۳ساله‌ای‌که مدرک فوق لیسانس کارگردانی و تدوین داشت و ساخته‌هایش در چند جشنواره به نمایش درآمده بود. به گفته برادر محسن، او یکی از کوهنوردان حرفه‌ای بود که این حرفه را از ۱۰سال پیش آغاز کرده بود. عاشق کوهنوردی بود و به همین دلیل، هفته‌ای چندبار به کلکچال می‌رفت تا کوهنوردی‌کند. عشق او به کوهنوردی چنان در وجودش ریشه دوانده بود که حتی برای صعود به قله اورست ثبت‌نام کرده بود. 
 
آن‌طور که برادرش توضیح می‌دهد، محسن با مادرش زندگی می‌کرد. شب قبل از حادثه، او به خانه مادرش رفت و دو برادر تا ساعت ۲صبح با هم گپ زدند. ساعت ۳صبح که شد، محسن کوله‌پشتی‌اش را برداشت و به مادر و برادرش گفت می‌خواهد به کوه برود. 
 
مادر که دل‌نگران شده بود، به محسن‌گفت برف باریده و به‌خاطر برفی بودن هوا بهتر است به کوه نرود، اما محسن‌گفت به کوه‌های سخت‌تری صعود کرده است و با رفتن به کلکچال مشکلی به‌وجود نمی‌آید. برادرش گفت: «محسن وقتی به کوه می‌رفت، معمولا گوشی‌اش تا ساعت ۷عصر از دسترس خارج بود. روز جمعه هم همین‌طور شد. قرار بود تا ساعت ۶ عصر به خانه برگردد، اما هرچه منتظر ماندیم، خبری از او نشد.
 
همه دلواپس او شده بودیم. برای همین همراه با پلیس کوهستان جست‌وجو را برای یافتن او آغاز کردیم. بعضی از همنوردانش وقتی متوجه شدند ما اعضای خانواده محسن هستیم، گفتند او زیر بهمن گیر کرده، اما می‌تواند خود را نجات دهد. جست‌وجوها تا ساعت سه و نیم بعدازظهر روز حادثه همچنان ادامه داشت تا این‌که نیروهای امدادی اعلام کردند جسد چند کوهنورد را در منطقه کلکچال کشف کرده‌اند.»
 
 خواهر محسن برای شناسایی جلو رفت و به صورت یخ‌زده کوهنورد نگاه کرد. او محسن بود؛ برادرش. باورش نمی‌شد جسد متعلق به محسن باشد و ناباورانه به او خیره شده بود. این بار برادر محسن جلو رفت و با دیدن او تایید کرد که جنازه متعلق به برادرش است. با تایید آنها، پیکر این مستندساز تحویل خانواده‌اش شد تا پس از تشییع در کوهدشت استان لرستان به خاک سپرده شود. 
 

استاد شاخص معماری در دام بهمن

 
دکتر اشکان رضوانی نراقی، یکی دیگر از کوهنوردان شاخصی بود که گرفتار بهمن و سرمای کشنده دی ماه شد. او متولد ۶۲بود. دکترای معماری داشت و استاد دانشگاه پردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران بود. دکتر نراقی بعد از گرفتن مدرک لیسانس و فوق‌لیسانس در رشته‌های معماری و طراحی شهری از دانشگاه تهران به آمریکا رفت و مدرک دکتری مطالعات شهری خود را از دانشگاه ویسکانسین میلواکی دریافت کرد و برای تدریس دوباره به ایران برگشت. 
 
صفحه اینستاگرامش پر است از عکس‌های مختلف کوهستان. از صعودهای سخت و طاقت‌فرسا به قله‌های بلند و پر برف؛ چه در ایران و چه در ایالت میشیگان آمریکا. یکی از پست‌های دکتر نراقی در مورد مرگ است: «مرگ همیشه و همه‌جا با ماست. همین حالا، در همین لحظاتی که این نوشته‌ها را می‌خوانید، آدم‌های بسیاری در خانه‌هایشان، در تخت‌های بیمارستان، در جاده و پشت میزکار می‌میرند. هایدگر گفته بود انسان موجودی است معطوف به مرگ. آمده است که برود. گریزی ندارد. مرگ مثل سایه‌ای به‌دنبال اوست.»
 
روز جمعه پنجم دی، انگار در تقدیر او نوشته شده بود. صبح همراه با دوستش به ارتفاعات کلکچال رفت. قرار بود پس از صعود برگردند، اما هرگز به خوابش هم نمی‌دید این آخرین صعود عاشقانه‌اش به قله‌های کوه باشد. صبح‌که به کلکچال رفت، همه خیال‌شان راحت بود که او مثل همیشه پس از صعود به خانه و نزد همسرش باردارش برمی‌گردد که بی‌صبرانه منتظر به دنیا آمدن دومین دخترش بود. صعود در تمام این سال‌ها، او را حسابی کارکشته کرده بود. 
 
عصر که شد، ناگهان همه کسانی که او را می‌شناختند و می‌دانستند در آن روز به کلکچال رفته است، متوجه ریزش بهمن شدند. هرچه با گوشی تلفن‌همراهش تماس گرفتند، آنتن نداشت و هیچ‌کس از آن طرف خط پاسخگو نبود. با این‌که همه به‌شدت نگران سلامت او بودند که در جریان سقوط بهمن، اتفاقی برای او افتاده باشد، اما باز هم ته دل‌شان امیدوار بودند دیر یا زود دکتر خودش را به خانه می‌رساند. 
 
دل همسر اشکان روشن بود و امیدوار. می‌گفت همسرش یک کوهنورد حرفه‌ای است و راه و چاه کوه را خوب بلد است و اتفاقی برایش نمی‌افتد. اشکان بارها و بارها برای همه تعریف کرده بود که چطور در بدترین و سخت‌ترین بحران‌ها توانسته بود جان سالم به در ببرد و حتی برای استراحت روی صخره‌ها بخوابد.
 
به خاطر همین تجربه‌ها بود که همه می‌گفتند کلکچال برای دکتر نراقی چالشی جدی نیست که جانش را تهدید کند. در شرایطی که همه تصور می‌کردند دیر یا زود پیدایش خواهد شد، ظهر روز شنبه، ششم دی، جسد او را نزدیک قله، میان برف‌ها و جایی که عاشقانه دوستش می‌داشت، پیدا کردند. پس از پیدا کردن جسد، او را به پایین کوه منتقل کردند و پس از شناسایی توسط خانواده به پزشکی قانونی منتقل شد. علاوه بر دکتر نراقی، دوست دکتر هم جان خود را در این حادثه از دست داد. 
 

روایت امدادگران از عملیات نفسگیر

 
حامد علیخانی، عضو تیم واکنش سریع هلال‌احمر هم در این حادثه مرگبار حضور داشت. او می‌گوید: «روز حادثه در ارتفاعات تهران شیفت نبودم. آن روز مانور ساعت صفر در اسلامشهر برگزار شد و من زودتر از همکارانم به خانه برگشتم. ساعت ۱۴و۳۰دقیقه بود که از مرکز تماس گرفتند و گفتند در آهار بهمن سقوط کرده و خواستند به آنجا بروم. تا به سمت آهار راه افتادم، باز هم تماس گرفته شد و اعلام کردند در ارتفاعات تهران هم بهمن آمده و این بار به سمت اداره هلال‌احمر شمیرانات حرکت کردم. به خاطر کولاک شدید، روز اول اعزام نشدم، اما همکارانم در ارتفاعات، دو نفر را که جان باخته بودند در کلکچال جانمایی کردند تا فردا و با بهتر شدن هوا، اجساد را به پایین ارتفاعات منتقل‌کنند. 
 
او ادامه می‌دهد: «شب اعلام شد در دارآباد هم دو نفر مفقود شده‌اند و برای همین، تیمی برای صبح فردا به آنجا اعزام شد. به مرکز فرماندهی اعلام شد در توچال هم مفقودی داریم، به همین خاطر روز ششم دی، با بالگرد به توچال رفتم و ساعت ۸و۳۰ دقیقه، روی یال از بالگرد پیاده شدم. پس از چند ساعت خوشبختانه مشخص شد آنجا کسی زیر بهمن نیست و ما به پایین ارتفاعات برگشتیم. البته در ارتفاعات دارآباد هم دو جسد کشف شد.»
 
امیر رضایی، عضو دیگر تیم واکنش سریع هلال‌احمر و یکی از امدادگران حادثه ریزش بهمن در ارتفاعات تهران است. او درباره این عملیات نفسگیر می‌گوید: «وقتی حادثه به ما اعلام شد؛ حدس زدم بازهم گرفتاری کوهنوردان آماتور در ارتفاعات است، چون هر سال اولین جمعه زمستان به دلیل این‌که کوهنوردان آماتور با بارش برف به ارتفاعات می‌روند با این مشکل روبه‌رو می‌شویم. 
 
برای امدادرسانی به سمت هلال‌احمر شمیرانات اعزام شدیم. وقتی به آنجا رسیدیم و اطلاعات اولیه را گرفتیم متوجه شدم حادثه‌ای رخ داده که بی‌سابقه بوده است. تیم هلال‌احمر شمیرانات به عنوان اولین تیم به ارتفاعات اعزام شده بود، ما هم از جاده پشت که متعلق به سپاه ثارا... بود، اعزام شدیم تا زودتر به ارتفاعات کلکچال برسیم. با کمک امدادگران شمیرانات سه جنازه پیدا کردیم، اما به شب خوردیم. برای همین آنها را به محل امن منتقل و جانمایی کردیم تا صبح اجساد را منتقل کنیم. مسیر جاده نظامی هم به حدی بد بود که باب کت به‌سختی می‌توانست کار کند و کار تیغ انداختن مسیر را انجام دهد. 
 
حدود ساعت ۸شب به خاطر بوران شدید از ارتفاعات در حال پایین آمدن بودیم که در مسیر برگشت، یک کوهنورد دیگر را پیدا کردیم که علائم حیاتی بسیار کمی داشت. سریع او را به پایین منتقل کرده و تحویل آمبولانس دادیم. در حین انتقال به بیمارستان امدادگران هلال‌احمر نزدیک ۴۵دقیقه عملیات احیا را انجام و مصدوم را تحویل بیمارستان شهدای تجریش دادند. در بیمارستان هم یک ساعت عملیات احیا انجام شد، اما مرد کوهنورد جان خود را از دست داد. شب با حضور امدادگران و مدیران، نقشه‌های مختلف برای عملیات بررسی شد که برای اولین‌بار بود چنین جلسات دقیقی را تجربه می‌کردم و کار جدیدی بود.
 
قرار شد صبح یک تیم به آهار برود و تیم دیگر در کلکچال کار جست‌وجو و انتقال اجساد شناسایی شده را انجام دهد. صبح یک تیم هوایی به ارتفاعات رفت و ما زمینی به سمت ارتفاعات کلکچال رفتیم و کار انتقال اجساد را انجام دادیم. به نظر خودم حداقل سه روز دیگر این عملیات باید طول می‌کشید، اما با طرح‌ریزی خوب، یکروزه جست‌وجو و انتقال اجساد انجام شد. 

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها