امام کاظم علیه السلام پیگیر نهضت فرهنگی پدر

فعاليت هاي علمي و فرهنگي امام كاظم (عليه السلام)

موسي بن جعفر (عليه السلام) به سال 148 هجري عهده دار مقام امامت و رهبري جامعه ي اسلامي شد . امام (عليه السلام) دوران 35 ساله ي امامت خود با چهار نفر از خلفاي عباسي به نام هاي : منصور دوانيقي ،‌مهدي ، هادي الرشيد معاصر بود.
کد خبر: ۱۲۹۹۵۸۹

فعاليت هاي علمي و فرهنگي امام كاظم (عليه السلام)

به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از راسخون؛ خط مشي عملي و مبارزاتي امام (عليه السلام) بر اساس سنجش اوضاع و شرايط حاكم بر جامعه ي اسلامي آن روز استوار بود و از آنجا كه شرايط همان شرايط دوران آخر زندگي امام صادق (عليه السلام) بود شكل مبارزه ي امام هفتم (عليه السلام) نيز ادامه ي همان راه و روشي بود كه پدر بزرگوارش در رويارويي با اوضاع سياسي و جبهه گيري مخالفان اتخاذ كرده بود .

پيگيري نهضت فرهنگي پدر

امام كاظم (عليه السلام) با توجه به شرايط موجود در آغاز امامت خود صلاح نديد دست به اقدام سياسي حد بزند و آشكارا با حكومت منصور به ستيز برخيزد ، بلكه كار عظيم فرهنگي پدر بزرگوارش را دنبال كرد وفرهنگ گسترده ي اسلامي را با آراء و نظرات مبارك خود پربارتر ساخت . سيد بن طاوس نقل مي كند:
جمعي از خواص امام كاظم (عليه السلام) از خاندان و شيعيانش در مجلس درس او حاضر مي شدند و سخنان و نظرات آن حضرت را در لوحه هايي كه در آستين هاي خود مخفي كرده بودند يادداشت مي كردند
« سيد امير علي » نويسنده مشهور مي نويسد :
در سال 148 هجري امام صادق (عليه السلام) در مدينه درگذشت ولي مكتب علمي اي كه تأسيس كرده بود با رحلت او تعطيل نشد بلكه به رهبري فرزند و جانشينش موسي كاظم (عليه السلام) شكوفا گرديد .
فعاليت هاي علمي و فرهنگي امام كاظم (عليه السلام)

پرورش يافتگان مكتب امام (عليه السلام)

امام كاظم (عليه السلام) به رغم مشكلات و گرفتاري هاي فراواني كه از ناحيه ي سردمداران جاه طلب بني عباس برايش پديد آمده بود،  موفق شد صدها رجل علمي و دانشمند برجسته در زمينه هاي فقه ، حديث، تفسير ،‌كلام و ديگر رشته هاي علمي تربيت كند.
شيخ طوسي در كتاب رجال خود شمار اين شاگردان را 270 تن ذکر کرده است .
باقر شريف القرشي، اسامي 321 تن از شاگردان و راويان از آن حضرت را با شرح مختصري اززندگي هر يك از‌آنان ، ذكر كرده است .
به احتمال قوي رقم هاي فوق بايد تعداد شاگردان ممتاز و نخبه ي آن حضرت باشد و شاگرداني كه از نظر علمي در مرتبه پايين تري قرار داشته اند در اين تعداد منظور نشده اند . زيرا اغلب شاگردان امام صادق (عليه السلام) پس از رحلت آن حضرت به فرزندش موسي بن جعفر (عليه السلام) روي آوردند و در زمره ي شاگردان آن حضرت قرار گرفتند .
اينك به اجمال ، شرح حال برخي از پرورش يافتگان مكتب امام كاظم (عليه السلام) را مرور مي كنيم :


1-محمد بن ابي عمير
محمد بن ابي عمير از شخصيت ها و چهره هاي برجسته اي بود كه نه تنها در ميان شيعيان بلكه در ميان جامعه اهل سنت نيز از محبوبيت و مقبوليت خاصي برخوردار بود . او محضر سه امام -امام كاظم ، امام رضا و امام جواد عليهم السلام - را درك كرد . و از آنان روايات بسياري در زمينه هاي گوناگون نقل كرده است .
ابن ابي عمير از نظر مقام علمي جزو شش نفر از فقهاي بزرگي است كه دانشمندان شيعه ، روايات آنان را بي هيچ شبهه اي پذيرفته اند . آنان عبارتند از: « يونس بن عبدالرحمن» ، « صفوان بن يحيي » ، «‌محمد بن ابي عمير » ، « عبدالله بن مغيره » ، « حسن بن محبوب » و « احمد بن محمد بن ابي نصر » .
مقام علمي « ابن ابي عمير » به حدي بود كه وقتي عده اي از رجال علمي از « هشام بن حكم » خواستند در مسائل مورد اختلاف با « هشام بن سالم » مناظره كند تا معلوم شود كدام يك از آن دو در بحث و مناظره توانمندتر هستند، «هشام بن سالم »گفت : حاضرم به شرطي كه مناظره در محضر « محمد بن ابي عمير » صورت گيرد .
محمد، با كوشش و تلاش پي گير ، شمه اي از روايات و علومي را كه از مكتب خاندان رسالت فرا گرفته بود در بيش از 94 جلد رساله جمع آوري كرد) كه متأسفانه در جريان گرفتاري كه از طرف دستگاه ستمگر عباسي برايش پيش آمد اين كتاب ها از بين رفت.
«ابن ابي عمير »در عبارت و بندگي خدا به پيشوايانش عليهم السلام اقتدا كرده و از عابدترين و پارساترين شخصيت ها بود. « فضل بن شاذان » مي گويد :
به عراق رفتم . مردي را ديدم كه دوست خود را سرزنش مي كند و مي گويد : تو فرد عايله مندي هستي و براي تأمين هزينه آنان بايد كار كني و من بيم آن دارم كه بر اثر طولاني بودن سجده هايت چشمانت را از دست بدهي . رفيقش وقتي با اصرار و پافشاري او مواجه شد با ناراحتي گفت : چه مي گويي ! اگر بنا باشد چشم كسي بر اثر سجده هاي طولاني از بين برود مي بايست چشم
«ابن ابي عمير » از دست برود . چه گمان داري نسبت به مردي كه پس از نماز صبح به سجده ي شكر مي رود و تا هنگام ظهر سر بر نمي دارد.
شخصيت عظيم و ارتباط نزديك « محمد بن ابي عمير » با امام كاظم (عليه السلام) ، هارون ، خليفه عباسي را بر آن داشت تا با گماردن جاسوساني فعاليت هاي محمد را زير نظر بگيرد و پس از اينكه اطلاع يافت اسامي تمامي شيعيان عراق در اختيار اوست او را دستگير و زنداني كرد و از وي خواست نام افراد را فاش سازد. محمد امتناع كرد . او را برهنه كردند و ميان دو درخت خرما آويختند و صد تازيانه به او زدند و بيش از صد هزار درهم جريمه اش كردند.
« محمد بن ابي عمير » - طبق نقل شيخ مفيد - هفده سال در زندان بسر برد و همه ي اموالش از بين رفت. مردي ده هزار درهم به او بدهكار بود، وقتي متوجه شد «ابن ابي عمير » ثروت خود را از دست داده است، خانه ي خود را فروخت و پول « ابن ابي عمير » را نزد او برد .
محمد پرسيد : اين پول را از كجا آورده اي ، گنجي پيدا كرده اي يا به ارث به تو رسيده است؟
- خانه ام را فروخته ام .
-ذريح محاربي از امام صادق (عليه السلام) نقل كرده است كه : كسي را نبايد به خاطر وام ، از خانه مسكونيش بيرون كرد . من با اينكه ( حتي ) به يك درهم از اين پول ها نياز دارم ولي نمي پذيرم .


2- يونس بن عبدالرحمن
يونس بن عبدالرحمن ، از چهره هاي برجسته و از دانشمندان بزرگ شيعه به شمار مي آيد او محضر دو امام ( امام كاظم و امام رضا عليهماالسلام ) را درك كرد و در مكتب تربيتي آنان مدارج كمال را طي و مقامي بس بلند و عظيم پيدا كرد و از نظر پاكي و تقوي و دانش به پايه اي رسيد كه وقتي « عبدالعزيز» يكي از اصحاب وارسته ي امام هشتم (عليه السلام) به آن حضرت عرض كرد : من هميشه به شما دسترسي ندارم ،‌احكام و دستورهاي ديني را از چه كسي فرا بگيرم ؟امام (عليه السلام) فرمود:
از يونس بن عبدالرحمن فرا بگير.
در روايتي ديگر درباره ي او فرمود:
يونس بن عبدالرحمن ، سلمان زمان خويش است.
يونس بن عبدالرحمن ، تأليفات فراواني پيرامون مباني و موضوعات مختلف شيعه داشت . از فضل بن شاذان نقل شده است كه او هزار جلد رساله بر رد مخالفان نوشت.
در جريان شهادت امام كاظم (عليه السلام) و پيدايش «واقفيه »  يونس بن عبدالرحمن از كساني بود كه در برابر اين موج انحرافي به شدت ايستادگي كرد و نسبت به اثبات امامت امام رضا (عليه السلام) پافشاري نمود به طوري كه در آن شرايط خطرناك و اوج اختناق و خفقان به محض شنيدن خبر شهادت موسي بن جعفر (عليه السلام) ، در مجمعي خطاب به حضار گفت :
اي اهل مجلس ! بين من و خدا ، امامي جز علي بن موسي (عليه السلام) وجود ندارد ، او امام من است.

فعاليت هاي علمي و فرهنگي امام كاظم (عليه السلام)

3-صفوان بن يحيي
صفوان از چهره هاي برجسته و از بزرگان اصحاب امام كاظم (عليه السلام) بود و نزد محدثان از موثق ترين و پارساترين مردم زمان خود به شمار مي رفت . شبانه روز 150 ركعت نماز مي خواند و در سال سه ماه روزه مي گرفت و زكات اموالش را در طول سال سه بار مي پرداخت.
اوامام هشتم (عليه السلام) را نيز درك كرد و وكيل آن حضرت بود و نزد آن بزرگوار مقام و منزلت بلندي داشت .
امام كاظم (عليه السلام) در سخني فرمود :
ضرر دو گرگ درنده اي كه به جان گله ي گوسفند بي چوپاني بيفتد از زيان حب رياست نسبت به دين شخص مسلمان ، بيشتر نيست ، سپس فرمود : ليكن صفوان رياست طلب نبود.
امام جواد (عليه السلام) نيز صفوان را به نيكي ياد مي كرد و مي فرمود :
خدا از او - به خاطر رضايتي كه من از او دارم - راضي باشد . اوهيچگاه با من و پدرم مخالفت نورزيد . از صفوان بن يحيي در ابواب مختلف فقه كتاب هاي مختلفي به يادگار ماند كه بالغ بر سي جلد مي شد.


4-علي بن جعفر
علي بن جعفر از فرزندان امام جعفر صادق (عليه السلام) و ز اصحاب عظيم الشأن و پارساي امام كاظم (عليه السلام) بود . وي محضر چهار امام ‌( امام صادق ، امام كاظم ، امام رضا و امام جواد عليهم السلام ) را درك كرده است .
علي بن جعفر پس از رحلت پدر گرامي اش پيوسته در خدمت برادرش موسي بن جعفر (عليه السلام) بود و از محضر پر فيض او در زمينه هاي مختلف بهره جست . يك نمونه ي آن كتابي است تحت عنوان « مسائل علي بن جعفر » كه از امام كاظم (عليه السلام) پرسيده است .
« محمد بن حسن بن عمار » مي گويد : من دوسال در مدينه ، در محضر علي بن جعفر به كسب علم و دانش پرداختم و او احاديثي كه از برادرش موسي بن جعفر (عليه السلام) شنيده بود باز مي گفت و من مي نوشتم .
علي بن جعفر با بينش عميقي كه از اصل «امامت » داشت ، تداوم و تقويت آن را براي رشد و پيشرفت جامعه ي اسلامي امري ضروري مي دانست . از اين رو ، با اينكه از نظر سني بزرگتر از بعضي پيشوايان معاصر عليهم السلام بود، نهايت احترام و تعظيم را نسبت به آنان داشت .
در مجلسي كه در محضر امام جواد (عليه السلام) بود هنگامي كه امام (عليه السلام) برخاست تا برود ، علي بن جعفر كفشهاي آن حضرت را جفت كرد.
در مجلسي ديگر علي بن جعفر در مسجد نشسته بود كه امام جواد (عليه السلام) وارد مسجد شد در اين هنگام علي بن جعفر با عجله برخاست و بي كفش و عبا به استقبال امام (عليه السلام) شتافت و دست آن حضرت را بوسيد ، سپس در محضر امام (عليه السلام) سر پاي خود ايستاد . امام جواد (عليه السلام) فرمود‌: عمو جان ! بنشين خدا تو را رحمت كند . عرض كرد : اي سرور من‌ ! چگونه بنشينم و حال آنكه تو ايستاده اي . پس از اينكه امام (عليه السلام) رفت علي بن جعفر در جاي خود نشست . يارانش او را سرزنش كردند و گفتند : تو با اينكه عموي پدر او هستي آيا سزاوار است با او چنين رفتار كني ؟ گفت :
ساكت باشيد ! در جايي كه خداوند مرا با اين ريش سفيد سزاوار امامت نيافت ولي اين جوان را لايق دانست و مقام امامت را به وي تفويض كرد، آيا من فضل او را انكاركنم ؟ پناه مي برم به خدا از آنچه شما مي گوييد . من بنده ي او هستم .

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها