به گزارش جام جم آنلاین و به نقل از حوزه نت؛ در این مقاله به هدایت همگانی الهی که شامل هدایت تکوینی و هدایت تشریعی است که در زیر به شرح آن می پردازیم.
خداوند دو نوع هدایت دارد: هدایتی، مخصوص به موجوداتی که با عقل و خرد مجهزند و در سایه آن می توانند بار تکلیف الهی را بدوش بکشند. این موجودات از درون وسیله ی عقل و خرد و فطرت، و از برون به وسیله پیامبران و آموزگاران الهی هدایت و رهبری می شوند و از طریق دو حجت باطنی و ظاهری به اهداف عالی انسانی می رسند.
چنان که گفتیم این نوع هدایت از درون و برون مخصوص یک گروه از موجودات است که دارای عقل و خرد بوده و در انتخاب راه خود کاملاً حر و آزاد می باشند.
در برابر این نوع از هدایت، هدایت دیگری است که همه ی موجودات در پوشش آن قرار دارند و به طبقه ی معینی مخصوص نیست و در اصطلاح علمی به آن «هدایت تکوینی» می گویند. قرآن مجید به این نوع از هدایت فراگیر، در آیاتی، از آن جمله آیه یاد شده در زیر اشاره می کند و می فرماید: «الَّذِی أَعْطی کلَّ شَی ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدی»
خداوند به موجودات جهان، نعمت وجود بخشید، آن گاه همه را به راه کمالش هدایت کرد، و در آیه دیگری می فرماید: «الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّی ـ وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدی»خداوندی که هر موجودی را آفرید، آن گاه به آن پرداخت، هر موجودی را اندازه گیری کرد و به راه کمالش هدایت نمود.
این آیات و آیات دیگر حاکی است که آفرینش هر موجودی با هدایت و راهنمایی خاصی که در حیوان از آن به «غریزه» و در نبات و جماد از آن به قوانین راسخ خلقت، تعبیر می آورند همراه بوده و این راهنمایی غیر از آن هدایت درونی و یا برونی است که ویژه ی موجودات عاقل است، و در نتیجه برخی هدایت یافته و برخی دیگر روگردان و در نتیجه ضال و گمراه می باشند.
آیه «وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدی» حاوی نکته ارزنده ای است و آن این است که هدایت خداوند پس از تقدیر و اندازه گیری است، مقصود از «تقدیر» و اندازه گیری همان مجهز ساختن موجود با اسباب و امکاناتی است که می تواند موجود را به هدفی که برای آن آفریده شده است برساند یک چنین «تجهیز» در درجه نخست و آنگاه همراه گشتن آن با هدایت همگانی، وصول به هدف و کمال مطلوب را تضمین می کند.
قرآن در آیه دیگر، همه ی هدایت های فردی و اجتماعی، تشریعی و تکوینی را از آن خدا دانسته می فرماید: «إِنَّ عَلَینا لَلْهُدی» بر ما است هدایت و رهبری.
با توجه به انواع هدایت و رهبری، که مخصوص انسان ها را، هدایت تشریعی و مربوط به تمام موجودات جهان را، هدایت تکوینی، می نامیم، یادآور می شویم که یکی از وسائل هدایت انسان ها، به کمال و سعادتی که برای آن آفریده شده اند، همان امتحان و آزمایش های الهی است به طوری که اگر چنین آزمایش هایی در کار نبود، افراد مستعد و آماده، به آن درجه ی از کمال نرسیده و نیروهای نهفته در درون آنان، به صورت زمینه و قوه، باقی می ماند و هرگز به فعلیت نمی رسید.
اینک ما پس از توضیح این مقدمه به تشریح این انگیزه که در حقیقت ثمره بزرگ امتحان است تحت عنوان پرورش استعدادها می پردازید و بعداً به میان دیگر انگیزه ها خواهیم پرداخت.
1ـ تربیت و پرورش استعدادهای نهفته
بشر بر اثر کوتاهی و نارسایی دانش خود، در رفع هر نوع ابهام ناچار است از در آزمایش وارد شود در صورتی که همین حالت برای خدا محال است ولی امتحان او انگیزه دیگری دارد که از آن به فعلیت رسیدن قوه ها، تربیت و پرورش استعدادها می توان نام برد. نیروهای درونی انسان بسان همه منابع، بدون وسائل مخصوص، ظهور و بروز ننموده و از مرحله استعداد به مرحله فعلیت نمی رسد، وسیله ای که می تواند این شایستگی ها را ظاهر سازد، همان امتحان و آزمایش است.
قرآن به این انگیزه در آیه یاد شده در زیر تصریح می کند و می فرماید: «وَ لِیبْتَلِی اللَّهُ ما فِی صُدُورِکمْ وَ لِیمَحِّصَ ما فِی قُلُوبِکمْ وَ اللَّهُ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» خداوند آنچه را که در سینه های شماست بیازماید، و آنچه در روحیات شما قرار دارد مصفا سازد، خداوند از آنچه که در سینه هاست آگاه است.
جمله «إِنَّ اللَّهَ عَلِیمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» می رساند که هدف خدا از امتحان تشخیص واقعیات نیست بلکه هدف، تربیت و آشکار ساختن زمینه هایی است که در کانون وجود انسان ها قرار دارد، و به این حقیقت دل لغت عرب «تمحیص» می گویند.
امیر مؤمنان در سخنان کوتاه خود یادآور می شود که هرگز نباید از خدا درخواست کرد که ما را در بوته امتحان قرار ندهد زیرا جهان آفرینش، جهان آزمون است بلکه باید از خدا خواست که ما را دچار امتحان هایی نسازد که از عهده آن برنیائیم. آنگاه امام انگیزه آزمایش الهی را به این شکل بیان می کند و آن این که: هدف آشکار ساختن صفات خوب و بدی است که به انسان شخصیت می بخشد مثلاً در برخی از مردم حساسیت های خاصی نسبت به بعضی از حوادث است، و در افرادی زمینه ناراحتی نسبت به برخی از مسائل مانند داشتن دختر و کمبود مال موجود است در حالی که در برخی دیگر نه تنها چنین زمینه ای وجود ندارد بلکه یک نوع زمینه رضایت و سازش به تقدیرهای الهی است، هرگاه این دو گروه در بوته امتحان قرار نگیرند این نوع زمینه ها به ثمر نمی رسد و توان ها به فعلیت تبدیل نمی شود، و در نتیجه گروهی از همین مسیر تربیت کامل انسانی پیدا نمی کند.
تو گویی امتحان الهی کار باغبانی را انجام می دهد آنگاه که باغبان دانه مستعدی را در سرزمینی می کارد، این دانه با استفاده از مواهب طبیعی شروع به رشد می کند و با انبوهی از مشکلات روبرو می گردد و با طوفان های سخت و سرمای کشنده و گرمای سوزان آن قدر پیکار می کند تا سرانجام شاخه گلی را یا میوه شیرینی را که به صورت زمینه در دل آن دانه و جود داشت، ظاهر می سازد و اگر این دانه در کوران این حوادث قرار نمی گرفت، هرگز چنین کمالی را از خود نشان نمی داد و قوه و توان آن به فعلیت نمی رسید. تا این جا نخستین انگیزه از انگیزه های امتحان های الهی روشن گردید. اکنون وقت آن رسیده است که دیگر انگیزه ها را روشن سازیم.
2ـ مقیاس پاداش ها و کیفرها
شکی نیست تنها داشتن صفات درونی مقایس پاداش و کیفر نیست بلکه تا صفات خوب و بد انسان ظاهر نشود هرگز نمی توان کسی را به صفات درونی، کیفر یا پاداش داد و این صفات از طریق افعال و برداشت های انسان آشکار می گردد و ظهور آن بدون این که انسان در بوته امتحان قرار بگیرد امکان پذیر نیست و این خود یکی از انگیزه های امتحان خدا است که در سخنان امیر مؤمنان وارد شده است، آنجا که می فرماید: «و ان کان سبحانه اعلم بهم من انفسهم، و لکن لتظهر الافعال التی بها یستحق الثواب و العقاب» خداوند انسان را بهتر از خود او می شناسد ولی برای اینکه افعالی که ملاک پاداش و کیفر است آشکار گردد، آنان را در بوته امتحان قرار می دهد.
3ـ جدا سازی افراد نیک از افراد بد
سومین انگیزه برای آزمایش های الهی جدا سازی خوب از بد، و بد از خوب است زیرا در جامعه ای که همه ی گروه ها خود را انقلابی قلمداد کرده و به ظاهر از آن دفاع می کنند در حالی که گروهی از آنان منافق و ضد انقلابند، بهترین وسیله برای شناساندن افراد صالح و فاسد و مؤمن و منافق، آزمایش های الهی است، در غیر این صورت همه گروه ها با نقاب انقلابی در یک صف قرار گرفته و از یکدیگر تمیز داده نمی شوند قرآن در این مورد می فرماید: «ما کانَ اللَّهُ لِیذَرَ الْمُؤْمِنِینَ عَلی ما أَنْتُمْ عَلَیهِ حَتَّی یمِیزَ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیبِ»هرگز خداوند مؤمنان را بر آنچه که هستند وا نمی گذارد تا ناپاک را از پاک جدا سازد. و در آیه دیگر می فرماید: «لِیمِیزَ اللَّهُ الْخَبِیثَ مِنَ الطَّیبِ وَ یجْعَلَ الْخَبِیثَ بَعْضَهُ عَلی بَعْضٍ فَیرْکمَهُ جَمِیعاً فَیجْعَلَهُ فِی جَهَنَّمَ أُولئِک هُمُ الْخاسِرُونَ» تا ناپاک را از پاک جدا سازد و ناپاک را روی هم قرار دهد، و همه را گرد آورده در دوزخ قرار دهد، آنان زیان کارانند.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد