حوادث بین الملل؛ ایالت اوهایو آمریکا

نوزادی که توسط سگ خانگی خفه شد!

غسال شهرستان آبدانان از ماجرای احیای آدین دو ماهه به جام جام آنلاین می‌گوید:

آدین دیگر نفس نمی‌کشد، آخ رولَه! / علائم حیاتی همه فوتی ها را چک می کنم به امید یک معجزه... (+فیلم)

همیشه علائم حیاتی هر متوفی‌ای را که برای تطهیر و خاکسپاری می‌آوردند، چک می‌کردم. کار همیشه‌ام بود. این بار که نوزاد دو ماهه را آوردند، وقتی پیکر نحیف و بی‌جان او را دیدم، یاد دو دختر کوچک خودم افتادم که بی‌نهایت دوستشان دارم. نفس نوزاد را چک کردم، سرم را روی سینه‌اش گذاشتم و به صدای نفس‌هایم گوش دادم. نوزاد زنده بود!
کد خبر: ۱۲۹۲۱۵۵

به گزارش جام جم آنلاین، مرتضی بیگی 31 ساله از شهرستان آبدانان استان ایلام، همان غسالی است که چند روز اخیر سوژه داغ شبکه‌های اجتماعی شد. کسی که از تکان‌های سینه آدین ایمانی دو ماهه که برای غسل و تطهیر از ایلام به آبدانان منتقل شده بود، متوجه زنده بودنش شد و با احیا توانست او را به زندگی برگرداند. هر چند که زندگی آدین خیلی هم طولانی نشد و یک روز پس از احیا در غسالخانه آبدانان بعد از انتقال به یکی از بیمارستان‌های استان خوزستان تسلیم فرشته مرگ شد.

مرتضی بیگی در گفتگو با خبرنگار جام جم آنلاین می‌گوید: قبل از اینکه به عنوان غسال شهرستان آبدانان مشغول به کار شوم، گچ کاری و سفید کاری می‌کردم. بعد از آن شهرداری استان من را به عنوان غسال به کار گرفت و 3 سال است که در غسالخانه کار می‌کنم. دیپلم تجربی دارم و در حال حاضر در مقطع کاردانی حقوق درس می‌خوانم.

وقتی لباسش را درمی‌آوردند، نگاهم به سینه‌اش افتاد که تکان می‌خورد

او ماجرای روز پنج شنبه را اینطور روایت می‌کند: دو روز پیش حوالی بعدازظهر با من تماس گرفتند و از من خواستند کلیدهای غسالخانه را ببرم و در را باز کنم برای غسل و تطهیر یک نوزاد دو ماهه. خانه را به مقصد غسالخانه ترک کردم. وقتی رسیدم بدن بی جان کودک دو ماهه‌ای را که بین یک پتوی سفید و آبی پیچیده شده بود، دیدم. چند نفر از خانواده‌اش در حال درآوردن لباس‌های او بودند. همان لحظه بود که نگاهم به سینه نوزاد افتاد که انگار تکان می‌خورد.

بیگی ادامه می‌دهد: دکترها علت مرگ نوزاد را نارسایی مادرزادی تشخیص داده بودند. کمک‌های اولیه و احیا را کم و بیش بلد بودم. خانواده‌اش گریه می‌کردند و درست نمی‌توانستم صدای نفس‌هایش را بشنوم. سرم را روی سینه‌اش گذاشتم. احساس نکردم مُرده. از چند نفر از اقوامش که آنجا بودند اسمش را پرسیدم و بعد هم این سوال که کِی فوت کرده و گفتند "صبح فوت شده و سه ساعتی هم در غسالخانه بوده؛ چهار ساعتی هم از ایلام تا آبدانان در مسیر بوده." نمی‌دانم چرا آن لحظه یاد دو دخترم افتادم. نه فقط دخترهایم، همه آن‌هایی که در این یک سالی که کرونا آمده، گرفتارش شده بودند و جنازه‌هایشان را برای تطهیر پیش من می‌آوردند. پیش خودم فکر کردم که از دست دادن عزیز سخت است چه برسد که این عزیز طفل بی‌گناه دو ماهه باشد.

نمی‌خواستم کسی عزیزش را از دست بدهد؛ ده دقیقه احیا روی آدین

مرتضی می‌گوید: سریع نوزاد را بین پتو پیچیدم تا او را گرم نگه دارم بعد از آن ماساژ قلبی را با سی پی آر شروع کردم و ده دقیقه هم ادامه دادم تا جایی که متوجه دم و بازدم آدین شدم. به محض اینکه از تنفسش مطمئن شدم با اورژانس تماس گرفتم و از آن‌ها خواستم که آدین را به بیمارستان منتقل کنند.

مرتضی می‌گوید در مدتی که ویروس کرونا در کشور شیوع پیدا کرده، دو مرتبه به آن مبتلا شده و از نزدیک با پوست و گوشت و استخوانش مرگ عزیزان یک خانواده را بر اثر ابتلا به این ویروس حس کرده چرا که پیکر قربانیان کرونایی آبدانان را هم او تطهیر می‌کند. نمی‌خواستم کسی عزیزش را از دست بدهد. او جایی هم از دست بعضی همشهری‌هایش گِله می‌کند و می‌گوید این مدتی که مسئولیت غسالی دارد، بعضی از مردم مثل همیشه نگاه یک انسان معمولی به او ندارند.

بیگی درباره خودش می‌گوید: این اولین بار نبود که می‌توانستم کسی را از مرگ نجات دهم. یک بار دیگر یکی از خانم‌های محله ما قرص خورده بود تا خودکشی کند که من توانستم با همین کمک‌های اولیه کمک کنم به زندگی برگردد. هم بدون تجهیزات غریق نجاتی کردم و هم در کوهستان از زیر سنگ جنازه بیرون کشیده‌ام. هر زمان که یک متوفی برای تطهیر و غسل می‌آورند، عادت دارم تا علائم حیاتی‌اش را چک کنم. من یک پدرم، پدر دو دختر خردسال و یک انسانم. وقتی دیدم آدین نفس می‌کشد فقط تلاشم این بود تا او را به خانواده‌اش برگردانم.

تعداد بازدید : 273

آدین صدای مظلومیت ماست

مرتضی بیگی از خبر فوت آدین ناراحت است و غم بزرگی به دلش نشسته، میان صحبت‌هایش چندین بار او را «روله» خطاب می‌کند، «فقط می‌توانم بگویم که ناراحتم از اینکه آدین یک بار به زندگی برگشت و دوباره رفت. یک بار همه ما را خوشحال کرد اما خوشحالی که خیلی دوام نداشت؛ آخ رولَه» او در یکی از شبکه‌های اجتماعی پُستی را به اشتراک می‌گذارد با «آدین صدای مظلومیت ماست و تسلیت آبدانان» که با عکس آدین کوچک، صدایی می‌گوید: فرشته کوچک، رویای بی‌تکرار، بی‌گناه‌ترین اسیر در این حصار. می‌دانست کجای دنیا چشم گشوده. بی‌قرار بود برای رفتن. عجله داشت برای پوشیدن کفن. مسافر کوچک رفت و آرام گرفت در بهشت. خواستیم نگذاریم به آسمان‌ها پَر بگیری، اما نیامده بودی که برسی به سن پیری. رسالتت این بود فریادمان باشی، کاش سرنوشتت نبود این دلخراشی. ما همگی اسیر و دردمندیم به راستی، زود فهمیدیم که اینگونه از جمعمان برخواستی.

غسال‌ها را دریابید!

مرتضی در پایان از زبان یک غسال که این روزها با بیماران فوت شده کرونایی دست و پنجه نرم می‌کند، یک گلایه دارد و می‌گوید: این روزها هیچکس دلش نمی‌خواهد با ویروس کرونا درگیری داشته باشد و همه تلاش می‌کنند که به هر شکلی از خودشان مراقبت کنند. همین روزها شاید کسی جرات دست زدن به پیکر یک بیمار فوت شده کرونایی را نداشته باشد یا کسی نتواند این خطر را بپذیرد که او را داخل قبر بگذارد. هر جای دیگری این کار را می‌کنند با مزد و سنوات و حقوق است اما شاید باورتان نشود من پنج ماه است فقط یک ماه حقوق گرفته‌ام. هشت ماهی که به منزل جدیدم نقل مکان کرده‌ام نه توانسته‌ام پول برق را بدهم نه گاز و نه آب. توقع ندارم جایگاه ویژه‌ای پیدا کنم چون این کار را برای رضا خدا کردم اما در همین شغل غسالی هم من را دریابند.


گفتگو:تهمینه انصاری
newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها