
مرد جوان زمانی که در مقابل قاضی دادگاه خانواده تهران قرار گرفت درباره ماجرای زندگیاش گفت: من بهخاطر پدرزنم تصمیم به جدایی گرفتم. پدرزنم باعث خجالت و شرمندگی من است و دوست ندارم با چنین خانوادهای وصلت کنم. سه سال پیش، من و ثریا به عقد یکدیگر درآمدیم ولی هنوز زندگی مشترک خود را آغاز نکردهایم. در این مدت متوجه شدم که نمیتوانم با این خانواده وصلت کنم و زندگی مشترکی با ثریا داشتهباشم. پدرزنم تابهحال دو بار ازدواج کرده و حالا بازهم میخواهد برای سومینبار ازدواج کند.
او بعد از اینکه همسر اولش فوت شد تابهحال دو بار ازدواج کرده و میخواهد بازهم ازدواج کند. پدرزنم با هر زنی که ازدواج میکند بعد از مدتی به اختلاف میخورد و از او جدا میشود. در مدت سه سالی که من با ثریا نامزد کردهام دوبار ازدواج کرده و من هربار هم برای خانوادهام داستانی سرهم کردهایم تا آبرویم نرود. اما دیگر نمیتوانم تحمل کنم. او باز هم میخواهد با زن دیگری ازدواج کند و میدانم که با این زن هم نمیتواند زندگی خوبی داشتهباشد. هرچه سعی میکنم جلوی این کارهای او را بگیرم فایدهای ندارد و هربار که اعتراض میکنم هم ثریا و هم پدرزنم با من دعوا میکنند و میگویند که نباید دخالت کنی. خیلی وقت است که دارم به این موضوع فکر میکنم و درنهایت تصمیم به جدایی گرفتم. میدانم که زندگی ما عاقبت خوشی ندارد و نمیتوانم این موضوع را تحمل کنم. برای همین تصور میکنم که اگر جدا شویم و این زندگی را شروع نکنیم خیلی بهتر است. چون این مسائل برای من باعث خجالت است.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی، زندگی پدر من به خودش مربوط است. نمیدانم چرا رضا تا این حد نسبت به این موضوع واکنش نشان میدهد. پدرم از وقتی مادرم فوتکرد دیگر نتوانست با هیچ زنی سازگاری داشتهباشد. از طرفی هم تنهاست و نمیتواند بهتنهایی زندگی کند. دوست دارد برای خودش همدمی داشتهباشد. این موضوع ارتباطی به دامادش ندارد، اما رضا این مساله را بزرگ کرده و بارها سر این مساله با من دعوا کردهاست. هرچه به او میگویم دخالت نکن، فایدهای ندارد. برای همین تصمیم گرفتم برای همیشه از او جدا شوم تا در آینده دچار مشکلات جدیتری نشویم.
در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، اما وقتی اصرارهایش نتیجه نداد، رسیدگی به این پرونده را به جلسه آینده موکول کرد.
تصمیمهای هیجانی و آنی نگیرید
سارا شقاقی، روانشناس در این باره میگوید: عشق و هیجان و دوستداشتن قطعا یکی از دلایل و معیارهای مهم برای ازدواج و شروع یک زندگی است. ولی نمیتواند همهچیز باشد. با این حال خیلی از زوجها همه توجهها و معیارهای خود را بر همین مساله میگذارند و بدون درنظرگرفتن شرایط خود و طرف مقابل ازدواج میکنند. درصورتیکه عشق بهتنهایی ممکن است نتواند فرد را به همان زندگی ایدهآلی که تصورش را میکرد، برساند. زن و مرد حتی اگر عاشق هم شدهباشند و زندگی را بدون هم تصور نکنند اما باید پیش از ازدواج معیارهای دیگری را هم در نظر بگیرند. معیارهایی مثل تفاهم و تشابههای فرهنگی؛ زن و مرد باید بدانند که عشق و علاقه نمیتواند تا آخر عمر آنها را خوشبخت کند و ممکن است اختلافاتی بهوجود بیاید که خیلی قویتر از عشق عمل کند و به نابودی یک زندگی بینجامد. برای همین زنان و مردان باید انتخابهای احساسی و هیجانی را کنار بگذارند و کمی با عقل و منطق خود فکر کنند و تصمیم بگیرند؛ تصمیمی که به نابودی یک زندگی مشترک منجر نشود.
حال برخی مواقع مشکل زوجین در جای دیگری مثل دخالت والدین یا شرایط خانوادگی ریشه دارد. البته به نظر می رسد این دلایل بیشتر بهانه ای برای جدایی است و باید علت اصلی اختلاف را پیدا کرد. اما در این موارد هم زوجین نباید شرایط بیرون از خانه در زندگی مشترک آنقدر پررنگ جلوه دهند که باعث اختلاف و درگیری آنها شود. این موضوع که پدر زن قصد ازدواج مجدد دارد دلیل قانع کننده ای برای طلاق نیست و تاثیری نمی تواند در زندگی زوجین داشته باشد.
سیما فراهانی - ضمیمه تپش روزنامه جام جم