ركسانا وقتی متوجه شد خواهرشوهرش در آسایشگاه بستری است، درخواست طلاق داد. مهیار این موضوع را از همسرش پنهان كرده و در نهایت همین مساله زندگی او را به‌هم ریخت. این زوج هفته گذشته راهی دادگاه خانواده تهران شدند و در خواست طلاق دادند.
کد خبر: ۱۲۶۴۶۳۸

زن جوان وقتی روبه‌روی قاضی قرار گرفت، در باره ماجرای زندگی‌اش گفت: هفت ماه پیش به عقد مهیار درآمدم. با او در دانشگاه آشنا شدم و بعد از یك‌سال آشنایی تصمیم به ازدواج گرفتیم. مهیار مرد خوبی بود و من او را به‌شدت دوست‌داشتم. تصور می‌كردم وقتی با او ازدواج كنم، خوشبخت‌ترین زن دنیا می‌شوم. ولی حالا دروغی از وی شنیدم كه تمام تصور خوبی كه از وی داشتم خراب شد.

وقتی متوجه این دروغ شدم باورم نمی‌شد. من همسر مهیار هستم و تازه متوجه شده‌ام كه خواهرشوهر دارم. مهیار یك خواهر دارد كه به خاطر بیماری و عقب‌ماندگی ذهنی در آسایشگاه است. خیلی شوكه شدم. فكرش را نمی‌كردم كه شوهرم چنین چیزی را از من پنهان كند. هرچه با خودم كلنجار رفتم فایده‌ای نداشت. از وقتی متوجه این مساله شده‌ام دیگر اعتمادی به مهیار ندارم. او یك‌سال با من در ارتباط بود، بعد از آن هم ازدواج كردیم. الان هفت ماه است كه به عقد یكدیگر درآمده‌ایم و داشتیم برای عروسی‌مان آماده می‌شدیم. یعنی این همه مدت مهیار وقت داشته چنین موضوعی را به من بگوید. شاید بود و نبود خواهرشوهرم تاثیری در زندگی‌ام نداشته باشد، اما وقتی دیدم مهیار نسبت به من صادق نبوده، خیلی ناامید شدیم. او نسبت به من اعتمادی نداشته كه این موضوع را پنهان كرده؛ در صورتی كه اگر از همان اول چنین موضوعی را به من می‌گفت هیچ اتفاقی نمی‌افتاد. جالب اینجاست که مهیار به تمام فامیل و خانواده‌اش سپرده بود که موضوع خواهرش را به من نگویند. این مساله باعث شد آبروی من جلوی بقیه هم برود و آنها بگویند مهیار به همسرش اعتمادی ندارد. این همه مدت هم داشتند مرا فریب می‌دادند و این موضوع مرا آزار می‌دهد. برای همین دیگر نمی‌خواهم با مهیار عروسی كنم و طلاق می‌خواهم.

در ادامه شوهر این زن نیز به قاضی گفت: آقای قاضی من دروغی به همسرم نگفتم. فقط موضوعی را از او پنهان كردم. خواهر من دچار عقب‌ماندگی ذهنی است و در آسایشگاه به سر می‌برد. چون از روز اول آشنایی‌ام با ركسانا این موضوع را به او نگفته بودم، بعد از آن هم دیگر فرصتی نشد این مساله را به همسرم بگویم. وقتی ازدواج كردیم، هر بار خواستم این موضوع را بگویم، با خودم گفتم شاید وقتی بفهمد این‌موضوع را در این مدت مخفی كرده‌ام، عصبانی شود. برای همین به دنبال فرصت مناسب بودم تا همه چیز را به او بگویم، اما خودش متوجه شد. من قصد بدی از گفتن این مساله نداشتم. فقط به خاطر این‌كه از اول همه چیز را به ركسانا نگفته بودم و برای این‌که او برداشت بدی از این موضوع نكند، حرفی نزدم. می‌خواستم سر فرصت او را پیش خواهرم ببرم. نمی‌دانم چرا این پنهانكاری آن‌قدر طول كشید، ولی من قصد بدی نداشتم و آدم دروغگویی هم نیستم، اما هرچه به همسرم گفتم فایده‌ای نداشت و پیشنهاد طلاق داد.

در پایان نیز قاضی دلیل این زوج برای جدایی را كافی ندانست و آنها را به یك مركز مشاوره خانواده فرستاد.

در ازدواج، مخفیكاری معنا ندارد

سارا شقاقی، روان‌شناس در این رابطه می‌گوید: اگر زن یا مرد مدام چیزهایی را از همسرش پنهان كرده یا احساس كند همسرش این‌گونه رفتار می‌كند، موقعیت سختی در رابطه ایجاد می‌شود. پنهانكاری یكی از اشتباهات بزرگی است كه می‌تواند این رابطه را نابود كند. وقتی زن و مرد نتوانند در رابطه بااعتماد، صمیمیت و دوستی پیش بروند این ارتباط به‌زودی نابود خواهد شد. همین پنهانكاری در رابطه زناشویی بسیار حساس‌تر هست. درست است نباید همه جزئیات را به هم توضیح داد، ولی از طرفی پنهانكاری هم می‌تواند ارتباط زناشویی آسیب جدی وارد كند. زن و مرد باید تفاوت بین حریم خصوصی، رازداری و پنهانكاری را متوجه شوند و در ابتدا معنای هركدام از آنها و تأثیرشان را بر رابطه بدانند. بعد از آن طبق این مساله پیش بروند و سعی كنند چیزی از طرف مقابلشان پنهان نكنند. پنهانكاری، خواه از روی عمد باشد یا از روی ناآگاهی، بر ازدواج تأثیر نامطلوبی می‌گذارد. زوج‌ها در هر سنی باید بدانند كه در ازدواج جایی برای مخفیكاری نیست. گفتن حقیقت حتی اگر تلخ باشد، آسیب‌اش خیلی كمتر از پنهانكاری است. اگر در زندگی زناشویی اعتماد از بین برود دیگر بازسازی آن بسیار سخت و گاه غیر‌ممكن خواهد بود.

سیما فراهانی - ضمیمه تپش روزنامه جام جم

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۱۳ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها