صبح روز بعد از کشف جسد، همه درباره قتل سهیلا صحبت می کردند و بازار شایعات در شهر داغ شده بود. یکی می گفت دختر دانشجو خواستگار داشته و به خاطر این‌که جواب رد شنیده دختر بیچاره را کشته، بعضی‌ها هم معتقد بودند قاتل بومی شهر نبوده و سهیلا قربانی سرقت طلاهایش شده .
کد خبر: ۱۲۴۱۵۳۱

کارآگاه هم بی‌توجه به این شایعات دنبال سرنخی از قاتل بود. تنها سرنخ پرونده مردی بود که با اداره آگاهی تماس گرفته بود تا ماجرای کشف جسد را اطلاع دهد. کارآگاه مصطفی مطمئن بود او قاتل دختر جوان است. فقط نمی‌دانست با چه انگیزه‌ای تصمیم به افشای جنایت سیاه خود گرفته است.
برای پیدا کردن سرنخی از قاتل دوباره راهی محل کشف جسد شد. وقتی به جاده رسید، چند نفر از اهالی برای کنجکاوی به آنجا آمده بودند. در این مدت رفت و آمدهای اهالی به آن منطقه هر ردی از قاتل را از بین برده بود. کارآگاه در آنجا یک باردیگر ماجرا را از اول مرور کرد و یادش آمد قاتل از
قرار دادن کیف مقتول به عنوان نشانه‌ای برای پیدا کردن جسد در کنار جاده گفته بود. اما وقتی سرگرد به محل آمده بود اثری از کیف نبود.
احتمال داد فردی قبل از رسیدن او، از آن محل عبور کرده و با دیدن کیف آن را برداشته و با خود برده است. از راننده‌اش خواست او را به دفتر خبرگزاری شهر ببرد. وقتی وارد اتاق سردبیر شد از او خواست درخواستی را روی سایت قرار دهد و از فردی که کیف را پیدا کرده بخواهد آن را سریع به پلیس آگاهی بیاورد.
خبر خیلی سریع در شهر پخش شد و حوالی غروب مردی در حالی که کیف چرمی قهوه‌ای‌رنگی در دست داشت به دفتر کارآگاه آمد و خبر داد، این کیف را دیروز در جاده فرعی شهر پیدا کرده است.
سرگرد کیف را بررسی کرد و با پیدا کردن کارت ملی دختر جوان متوجه شد این همان کیفی است که دنبال آن می‌گشته.
این کیف را کجا پیدا کردی؟
دیروز باری به مقصد شهرک صنعتی داشتم و در مسیر برگشت متوجه این کیف در کنار جاده شدم. داخلش کیف پول و تلفن همراه بود. آن را برداشتم و با خود به خانه بردم. بعد از این‌که فهمیدم جسد دختری در آن منطقه پیدا شده، خیلی ترسیدم و می‌خواستم کیف را سر به نیست کنم. می‌ترسیدم آن را به پلیس تحویل دهم و به عنوان قاتل معرفی شوم.
چه شد تصمیمت عوض شد؟
وقتی خبر را در سایت دیدم، حدس زدم این کیف برای پلیس مهم است. به همین خاطر کیف را برداشتم و به اینجا آمدم.
هنگام برداشتن کیف، کسی را در آن اطراف ندیدی؟
نه. جاده خلوت بود.
برای ادامه تحقیقات شاید به کمکت نیاز باشد به همین خاطر باید شهر را ترک نکنی. اظهاراتت را بخوان و بعد امضا کن. شماره تماست را هم زیر آن بنویس.
با رفتن مرد راننده، کارآگاه به بررسی محتویات کیف پرداخت. حس پلیسی‌اش می‌گفت، سرنخی در این کیف است که قاتل به آن اشاره کرده است. یک کیف پول، گوشی خاموش تلفن همراه، چند اسکناس کهنه و یک دفترچه یادداشت محتویات کیف بود.
کارآگاه به بررسی دفترچه پرداخت. سهیلا چند شماره و فهرست خریدش را در آن نوشته بود. بعد از چند برگه سفید با نوشته‌ای بد خط رو به رو شد که معلوم بود نویسنده‌اش سهیلا نبوده است. «پدر و مادر دختر جوان، ببخشید که دخترتان را کشتم، اگر مجبور نبودم، این کار را نمی‌کردم.»
زیر کلمه «مجبور» چند خط کشیده بود و به نظر می‌رسید قصد داشته بر روی این کلمه تاکید کند.

ادامه دارد...

امیرعلی حقیقت طلب
تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها