چرا پوستر فیلم‌های سینمایی ایران حال و روز خوبی ندارند؟ طاهاذاکر پاسخ سوالات ما را می دهد

کلّه ها علیه خلاقیت!

کد خبر: ۱۲۴۱۲۱۴

پوسترهای سینمای ایران در سال‌های اخیر و به ویژه در سینمای بدنه و تجاری بیشتر شبیه عکس‌های یادگاری بازیگران شده اند؛ کله‌هایی دوربرشده کنار هم که یا می‌خندند یا بسته به حال و هوا و فضای فیلم، ادا و اطواری درمی‌آورند. البته طبیعتا پوسترها هم تابعی از شرایط و حال و روز سینمای ایران هستند و وقتی خود فیلم‌ها، در شاخه‌های مختلف از فیلمنامه تا کارگردانی و بازیگری و... اوضاع خوبی ندارند، نباید انتظار بیش از حدی از پوسترهای آنها به عنوان ویترین سینمایی و یکی از مهم‌ترین مواد تبلیغی فیلم‌ها داشته باشیم. اما حتی در همین وضعیت آشفته هم همواره انتظار داریم دست‌کم پوسترها به عنوان ویترین فیلم‌ها و ابزاری تبلیغی که در سردر سینماها استفاده می‌شوند، دست‌کم تاحدودی جذاب و خلاقانه باشند و کنجکاوی و وسوسه‌ای برای تماشا ایجاد کنند. ولی پوسترکله‌ای‌ها، سردر سینماها و پردیس‌ها را قبضه کرده‌اند و ظاهرا خبری هم از تغییر طراحی‌های این چنینی هم نیست. نگاهی کوتاه به پوستر فیلم‌های اکران، برآیندی واضح از وضعیت طراحی پوستر در ایران می‌دهد. برای رسیدن به جواب سوالات در این زمینه هم سراغ طاها ذاکر رفتیم که برای طراحی پوستر فیلم‌های کوپال و فصل باران‌های موسمی، برنده سیمرغ جشنواره فیلم فجر شده است. او همچنین در دوره سی و ششم این رویداد هم داور بخش مسابقه تبلیغات بود.
چرا اوضاع پوسترها این طوری است؟
قبل از این که به یک آشپز بگویید چرا غذایی که پختید، غذای بدی است، باید بگویید چه مواد اولیه‌ای به او دادید. مساله اینجاست که ما طراح پوستر خوب در سینمای ایران کم نداریم اما سفارش دهنده خوب خیلی کم داریم. معدود پخش کننده‌ها و تهیه کننده‌هایی داریم که سفارش‌هایی به جز موسوم به «پوستر کله» به طراحان پوستر ارائه کنند. این که کیفیت پوسترها پایین است، دلیلش این نیست که طراحان پوستر ما بد کار می‌کنند یا خلاقیت به خرج نمی‌دهند، دلیل آن این است که سفارش‌ها این گونه است. جالب اینجاست که اگر شما پوستر جذاب و خلاق طراحی کنید، می‌گویند پوستر، هنری است و نمی‌فروشد؛ این جمله را خودم بارها شنیده ام. وقتی ماهیت سینمای بدنه ایران این طوری است که بر مبنای بازیگر، نقش نوشته می‌شود و این همه هزینه می‌کنند که عکس او روی پوستر باشد، شما فکر می‌کنید به طراح پوستر اجازه می‌دهند که کار دیگری کند؟ اصلا اجازه می‌دهند خلاقیت داشته باشد؟
حتی باوجود خواست و سفارش‌های این مدلی تهیه‌کننده‌ها و پخش‌کننده‌ها، امکان مقاومت از سمت طراحان پوستر و اعمال خلاقیت بیشتر از سوی آنها وجود ندارد؟
مساله این است که مقاومت یا طراحی نکردن پوستر از سوی من، باعث نشده که صاحبان آثار بخواهند پوستر هنرمندانه‌تر و خلاقانه‌تر سفارش دهند، بلکه آنها همان مدل پوستری را که خودشان دوست دارند، به طراح دیگری سفارش دادند.
یعنی تعاملی در کار نیست؟
نه، چون اصلا چنین چیزی را عکس فروش می‌دانند و می‌گویند اگر پوستر به معنای عام، خلاقیت داشته باشد و جنبه هنری پیدا کند، به فروش فیلم لطمه می‌زند. می‌گویند مردم می‌آیند که فلان بازیگر را با چشمان آبی و لب‌های قلوه‌ای ببینند!!! ما نیز همین‌ها را در پوستر می‌گذاریم. می‌گویند ما اصلا به خاطر فلان بازیگر، این فیلم را ساختیم، بعد شما می‌آیید این بازیگر را در پوستر حذف می‌کنید؟ یا کله بازیگر را کوچک‌تر می‌کنید؟! گاهی هم ایراد می‌گیرند چرا عکس فلان بازیگر در پوستر، سیاه و سفید یا کج است یا خوب نیفتاده است؟ بگذریم که خود بازیگران هم ماجراهای خودشان را دارند. درمجموع با یک چرخه ابتذال طرف هستیم؛ از تماشاگر شروع می‌شود و به فیلمساز می‌رسد، از فیلمساز هم به تهیه‌کننده می‌رسد و از تهیه‌کننده هم به پخش‌کننده و از پخش‌کننده هم به طراح پوستر می‌رسد اما چون این طراح آخر از همه ایستاده، شما می‌گویید چرا پوسترها بد است، درصورتی که این چرخه از تماشاگر شروع می‌شود و آدم‌هایی که این امر مبتذل را برای دیده شدن تولید می‌کنند.
چرا اول از همه انگشت اتهام را سمت تماشاگران می‌برید؟ به نظر می‌آید در بازار عرضه و تقاضا، چون محصولات مبتذل زیادی به آنها عرضه شد، تقاضا و سلیقه هایشان هم به آن سمت رفته است.
نگاه کنید در تاریخ سینمای ایران کدام فیلم متفاوت و رادیکال و هنری، فروش خوبی داشته و کدام فیلم‌ها فروش خوبی در گیشه داشتند؟ جامعه هنری همیشه پیشنهادهایی برای مردم داشته اما همیشه از آنها استقبال نشده است. در طول این سال‌ها که خیلی این اتفاق افتاده، اما من ترجیح می‌دهم برای این بحث به سال‌های قبل از انقلاب برگردیم؛ در همان سالی که مثلا سهراب شهید ثالث فیلم یک اتفاق ساده را می‌سازد، پرفروش‌ترین فیلم سال چه فیلمی است؟! از اسم فیلم معلوم است با چه فیلمی طرف هستیم. این ابتذالی است که مخاطب آن زمان می‌خواست و فیلم هم همین را به او می‌دهد. بنابراین ما نمی‌توانیم از مردم بگذریم و بگوییم مردم بی‌تقصیرند.
در این چرخه ابتذال، شما نمی‌توانید فقط به طراح پوستر ایراد بگیرید، بلکه باید کل چرخه را ببینید. هیچ کس پشت ماجرای پوسترها را نمی‌بیند و از یک پخش‌کننده نمی‌پرسد که شما 20 فیلم پخش کردید، چرا یک پوستر خوب در میان آنها نیست؟ مگر می‌شود؟ هیچ کس نمی‌پرسد آقای تهیه‌کننده شما که ده سال است فیلم تهیه می‌کنید، چرا یک پوستر فیلم خوب در میان فیلم‌هایت نیست؟ هیچ‌کس نمی‌پرسد در جشنواره فیلم فجر سال‌های اخیر فقط فیلم‌های گروه هنر و تجربه، سیمرغ بهترین طراحی پوستر را دریافت کرده اند؟ وقتی ما یک سینمای بدنه کثیف رانتی و مبتذل داریم، شما نمی‌توانید انتظار داشته باشید از دل آن، پوستر شاهکار بیرون بیاید.
اما در هالیوود چرا باوجود طراحی برخی پوسترهای سینمای بدنه و تجاری با همین شکل و شمایل کله‌ای هم شاهد پوسترهای بهتر و خلاقانه‌تری هستیم؟ به عنوان مثال پوستر فیلم رمبو: آخرین خون که یک فیلم اکشن و تجاری صرف است و ارزش هنری ندارد، چیزهایی برای جلب توجه دارد.
به نظرم البته پوستر رمبو هم اصلا کار خوبی نیست، اما باز در این زمینه باید روی خواست و سفارش صاحبان آثار سینمای بدنه و تجاری در ایران تاکید کنم. ضمن این که بسیاری از پوسترهای هالیوودی هم کار خوبی نیست و طراحی و اجرایی سردستی دارند.
حتما که این‌طور است و انتظار هم نمی‌رود که در میان آن همه تولید انبوه سالانه، شاهد طراجی پوسترهای ضعیف و کپی کاری نباشیم، اما نمونه‌های خوب و متفاوت و خلاقانه هم کم نیست. بحثم این است که می‌توان باوجود شرایط نامناسب، کمی خلاقانه‌تر عمل کرد. مثلا پوستر فیلم انگل که نماینده کره جنوبی در اسکار است و جایزه جشنواره کن را گرفت، ظاهرا ترکیبی ساده از برخی نماهای فیلم است اما تنها با پوشاندن چشم بازیگران، خلاقانه‌تر به نظر می‌رسد. چرا ما در همین حد هم نمی‌توانیم، چیزهایی روی پوسترها اعمال کنیم؟
درست می‌گویید اما من دقیقا چند سال پیش و برای پوستر یک فیلم سینمایی، چنین کاری انجام دادم و چشم یکی از بازیگران اصلی فیلم را پوشاندم که کارگردان و پخش‌کننده کار با آن مخالفت کردند و گفتند ما فلان قدر پول دادیم و این بازیگر را آوردیم اما حالا چشمش را بپوشانیم؟ وقتی تهیه‌کننده پنج بازیگر می‌آورد که فیلمش بفروشد، قطعا می‌خواهد پنج کله روی پوستر باشد و فوکوس روی صورت بازیگران باشد. وقتی ما به این نقطه و بازیگرسالاری می‌رسیم، کاری از دست طراح پوستر برنمی آید. نهایتا 10 درصد تصاویر بهتر دوربر شده‌اند و پوستر فقط پس زمینه و لوگوی جذاب‌تری دارد و کلیت این چنین پوسترهایی نمی‌تواند به یک اثر هنری تبدیل شود. شما نمی‌توانید یک اثر هنری بسازید با کله پنج نفر؛ این را باید به عنوان یک واقعیت پذیرفت.

پوسترهای اکران در یک نگاه


چشم و گوش بسته: شش بازیگر اصلی فیلم را در حالت‌های مختلف ملاحظه می‌کنید، با کمترین ویژگی و خلاقیت.
معکوس: باز هم کله بازیگران اصلی، منتهی آن ماشین‌های مسابقه و خلاقیتی که روی حرف سین در لوگو وجود دارد، اندکی به پوستر جان داده است.
لیلاج: فشردگی کله‌ها و حالت‌های صورتشان، فقط دافعه ایجاد می‌کند.
آخرین داستان: خوشبختانه چون کار پویانمایی است، طبیعتا از کله بازیگران هم خبری نیست و تنها کله یک شخصیت را می‌بینیم اما باز می‌شد از نماهای جذاب‌تری برای پوستر استفاده کرد.
خداحافظ دختر شیرازی: از جمله پوسترهای نسبتا خوب اکران که از عکس صرف شخصیت‌ها استفاده نکرده و آنها را در موقعیتی شاعرانه و شبیه نقاشی می‌بینیم. حضور کبوترها زیبا و خلاقانه است.
منطقه پرواز ممنوع: همان مشکل شایع پوسترها را دارد، اما تبدیل عکس به نقاشی آن را نجات داده و تا حدی با ژانر نوجوانانه فیلم هم سازگار است.
سمفونی نهم: توجیه پوستر این است که چون فیلم کلی شخصیت و بازیگر سرشناس دارد لاجرم همگی باید در ویترین فیلم حاضر باشند اما خب، نتیجه خوبی ندارد.
مطرب: باز هم حضور همه بازیگران اصلی فیلم در پوستر؛ با این حال پس زمینه و حالت نقاشی عکس کمی به بهبود آن کمک کرده است. هرچند باتوجه به سوژه فیلم، یک خواننده ناکام قبل از انقلاب، می‌شد به طرح‌های جذاب‌تری هم برای پوستر رسید.

علی رستگار

سینما

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها