زینب با صدای شیون و زاری از خانه بیرون آمد و از همسایه‌ها کمک خواست. «تو را به خدا یکی کمک کند. سهیلم خودش را کشت.»اهالی سراسیمه از خانه‌های خود بیرون آمدند و به طبقه سوم آمده و با دیدن آن وضعیت به داخل آپارتمان رفتند.
کد خبر: ۱۲۳۹۴۶۱

جسد سهیل با صورتی کبود روی زمین و طنابی بریده از سقف آویزان بود. یکی از همسایه‌ها که با کمک‌های اولیه آشنا بود، انگشت روی نبض پسرک گذاشت، اما نبضش نمی‌زد و بدنش سرد شده بود.
بازهم برای احتیاط با اورژانس تماس گرفت. پنج دقیقه بعد امدادگران وارد ساختمان شماره 32 شدند. وقتی وضعیت سهیل را بررسی کردند، وسایل را جمع کرده و گفتند نمی‌توانند برای او کاری انجام دهند.
این حرف امدادگران دوباره صدای گریه زینب را بلند کرد. یکی از امدادگران موضوع را به پلیس اطلاع داد و چند دقیقه بعد گشت موتوری کلانتری خود را به آنجا رساند. وقتی موضوع تایید گردید، ماجرا به بازپرس کشیک قتل خبر داده شد.
خودکشی پسر 12 ساله مشکوک بود و بازپرس از مامور کلانتری خواست صحنه را حفظ کند تا همراه کارآگاه ویژه قتل به آنجا بیایند. سرگرد میری قبل از بازپرس به محل رسید و تحقیقات خودش را آغاز کرد.
افسر کلانتری در گزارش خود به سرگرد گفت: ساعت 13 به ما خبر دادند پسر نوجوانی خودکشی کرده است. من نزدیک‌ترین گشت به محل بودم و خودم را به اینجا رساندم. با دیدن جسد شوکه شدم. پسر 12 ساله‌ای خود را از لوستر حلق آویز کرده بود. صحنه تلخی بود. مادرش شوکه شده و به‌سختی صحبت می‌کند. آن‌طور که فهمیدم، پدر و مادر سهیل سه سال قبل از هم جدا شدند. پدر سهیل هر ماه نفقه پسرش را به حسابش واریز می‌کرد و آنها از نظر مالی مشکلی نداشتند. امروز ظهر مادر سهیل به سوپرمارکت سر کوچه می‌رود و وقتی بر می‌گردد، با جسد پسرش که از لوستر حلق آویز شده بود، رو به رو شد. طناب را با چاقو پاره می‌کند و پیکر پسرش را پایین می‌کشد، اما دیر شده و سهیل، جان خود را از دست داده بود.
از همسایه هم تحقیق کرده ای؟
بله. آنها از طریق سر و صدای مادر سهیل متوجه ماجرا شده بودند.
متوجه رفت و آمد مشکوکی نشده بودند؟
نه. این خانواده رفت و آمد زیادی نداشتند. ولی مدتی است مردی به خانه آنها می‌آید. هنوز فرصت نشده درباره آن مرد از زینب تحقیق کنم.
رفتار سهیل چطور بوده؟
آن‌طور که همسایه‌ها گفته‌اند، پسر پرانرژی و شیطانی بوده است.
سرگرد قبل از تحقیق از مادر سهیل سراغ جسد رفت تا آن را بررسی کند. جسد در میان پذیرایی بود و پتویی روی آن کشیده بودند. پتو را کنار زد. صورت سهیل از خفگی کبود شده بود. ردی قرمز رنگ دور گردنش بود که مانند گردنبندی دور گردن را پوشانده بود. پسر بچه لباس خانه به تن داشت و دستانش مشت شده بود.
به طنابی که کنارش بود، نگاه کرد. طنابی قطور بود که مانند حلقه دار گره خورده بود.
سرگرد سپس سراغ زینب رفت تا از او تحقیق کند. زن جوان خیلی آشفته و هراسان بود. او را آرام کرد و خواست ماجرا را تشریح کند. زن جوان با گوشه روسری، صورتش را پاک کرد و در حالی که هق‌هق گریه حرف هایش را بریده بریده می‌کرد، گفت: هنوز در شوک هستم. نمی‌دانم چرا این‌کار را کرد. در این سه سال، همه تلاشم را کردم تا کمبودی در زندگی نداشته باشد. امروز ظهر به سوپرمارکت سر کوچه رفتم تا برای ناهار دوغ و ماست بگیرم. وقتی برگشتم با دیدن جسد حلق آویز او در پذیرایی شوکه شدم و سریع به آشپزخانه رفتم و چاقویی آوردم. با آن طناب را بریدم و پیکر پسرم را پایین آوردم.
سهیل تا به حال درباره خودکشی حرف نزده بود؟
نه.
همسایه‌ها گفته اند مدتی است مردی به خانه شما رفت و آمد دارد. درست گفته اند؟
بله. سعید،همسر موقتم است.
با سهیل مشکلی نداشت؟
نه، پسرم را مثل فرزند خودش دوست داشت.
خودت با سهیل مشکلی نداشتی؟
مادر مگر با پسرش مشکلی پیدا می‌کند؟!
همین برایم سؤال است. نمی‌دانم وقتی پسرت را خفه می‌کردی و جسدش را حلق آویز کردی، مهر مادری نداشتی؟ چطور دلت آمد؟
زینب با شنیدن این حرف مکثی کرد و بغض فرو خفته اش شکست. من به سعید خیلی علاقه داشتم. به او تکیه کرده بودم و جدایی با او برایم سخت بود. اما سهیل تحت تاثیر حرف‌های پدرش همیشه با او لجبازی می‌کرد. رفتار سهیل باعث شده بود سعید کمتر پیش ما بیاید.
امروز از سهیل خواستم، لجبازی را کنار بگذارد اما او شروع کرد به سعید فحش دادن. دچار جنون شدم. نمی‌دانم چرا گلویش را گرفتم و فشار دادم. وقتی به خودم آمدم، او دیگر نفس نمی‌کشید.
خیلی ترسیده بودم و با سعید تماس گرفتم و او سریع خودش را به اینجا رساند. بعد هم سناریوی خودکشی را طراحی کرد...
کارآگاه بعد از اعترافات زن جوان دستور دستگیری سعید را صادر کرد. همچنین زینب برای تحقیقات بیشتر به پلیس آگاهی منتقل شد.

شما خوانندگان عزیز برای ما بنویسید سرگرد میری از کجا فهمید که سهیل خودکشی نکرده و به دست مادرش به قتل رسیده است. اگر داستان را با دقت بخوانید، متوجه می‌شوید. دو دلیل برای افشای راز این قتل را همراه با نام و نام خانوادگی به شماره 300011224 پیامک کنید. هر هفته به دو نفر از کسانی که پاسخ صحیح بدهند، به قید قرعه کارت هدیه 50 هزار تومانی اهدا می‌شود.

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها