در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
«به من میگفتند تو دیگر چرا؟ تو که پسرت پاسدار شده و رفته توی سیستم! یک روز به مرتضی گفتم فیش حقوقیات را بده! راضی نمیشد. بالاخره داد. بردم نشانشان دادم.» اینها را پدر مرتضی میگوید. پدر مرتضی راننده است. صبح از خانه بیرون میزند و دنده چاق میکند و با یک وانت خرج خانواده را در میآورد. پدر، سالها گاز و کلاچ فشار داده، اما نگذاشته لقمه شبههدار وارد خانهاش شود و از گلوی زن و بچهاش پایین برود. همین هم باعث میشود مادر مرتضی سرش را بالا بگیرد و بگوید مرتضی را با نان کارگری اما حلال و طیب و طاهر بزرگ کرده. مرتضی اما حالا یکی دو هفتهای است دیگر همراه مادر نیست. دیدارشان افتاد به قیامت.
شهیدی با فیش حقوقی 1.8 میلیون تومانی
حالا ما اینجا نشستهایم و با خودمان از فشار اقتصادی و معیشت میگوییم. از خدا که پنهان نیست از شما هم نباشد بعضا ممکن است بعضی جاها کمی هم تند شویم. حالا برایتان جالب است که در چنین وضعیت قمر در عقرب اقتصادی و معیشتی، بعضیها هم هستند که کمر آنها هم دارد زیر فشار خرد میشود، ولی افق نگاهشان بالاتر از من و امثال من است. نمونهاش همین مرتضی. روایت پدر و همسرش از وضعیت اقتصادی و معیشتی آدم را یکجوری میکند. چطور بگویم؟!... شما را نمیدانم واقعیتش را اگر بخواهید اما زد توی گوش من: «حقوق یک میلیون و 800 هزار تومانی خیلی وقتها کفاف زندگی را نمیداد و گذران زندگی بند یارانه نفری 45 هزار تومانی میشد که بیستم به بیستم ماه واریز میکردند.»
محمدسینا و محمدصدرا
از مرتضی دو فرزند به یادگار مانده. محمدصدرای هفت ساله که امسال کلاس اول است و تازه دارد خواندن و نوشتن میآموزد و محمدسینای 40 روزه که تا پایان عمر هیچ تصوری از مفهوم پدر نخواهد داشت به جز تصاویری که از او باقی مانده و روایتهایی که اطرافیانش برای او تعریف میکنند.
روایت شهادت
مرتضی، ساکن شهریار بود. بعد از اتفاقات اخیر و بالا گرفتن اعتراض در شهریار و مناطق اطراف، عدهای در ملارد با حضور در میان معترضان به تخریب اموال عمومی میپردازند. همین هم باعث میشود مرتضی پاشنه کفش خودش را بالا بکشد و عازم ملارد شود. در یکی از مناطق درگیری، بدون اسلحه و برای آرام کردن معترضان و به قصد گفتوگو به جمع آنها میپیوندند که متاسفانه چند نفر از این موقعیت سوءاستفاده کرده و ضربات چاقو و قمه به سینه و سر و گردن مرتضی وارد میکنند. حالا مرتضی چند روزی است در امامزاده اسماعیل(ع) آرام گرفته است.
مرتضی اینجا، مرتضی آنجا
لابهلای تصاویری که از مرتضی باقی مانده یک عکس با کادر افقی است که ... اصلا اجازه بدهید ما توصیف نکنیم و خودتان ببینید. همین عکس در این کادر را میگوییم. مرتضی( نفر دوم از چپ) و سه نفر از دوستانش، خسته و کوفته و ولو روبهروی کوهی از گل و لای نشسته و تکیه به دیواری دادهاند که از سیل جان به در برده. آنطور که ما از پسرخاله مرتضی جویا شدیم این تصویر مربوط به حضور او در سیل پلدختر است. بله... بله! سیل نوروز امسال در استان لرستان که نبض اصلیاش در پلدختر میزد. شما را نمیدانم اما سر ما گرم تعطیلات بود. مرتضی همان وقت پوتینها را از پا در آورده و چکمه به پا کرده و راهی پلدختر شده بود تا مگر به اندازه چند بیل گل و لای در آوردن از خانه و زندگی مردم، سهیم باشد. یکی از کاربران توییتر برای این تصویر چنین توییت کرده: «موقع سیل گلستان میگفتم شهدای آینده رو ببینید!»
توییتگرام
شهـــادت مـــرتضی در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی هم واکنشهای متعددی داشته و کاربران مختلف به اظهارنظر درباره این مساله پرداختهاند.
در ادامه بعضی واکنشهای توییتری را با هم مرور کنیم.
علی بازگشا
همانطورکه خون برادران شهید العلیاوی آتش فتنه عراق را خاموش کرد، خون شهید مرتضی ابراهیمی (فرمانده گردان امام حسین(ع) ملارد) آتش فتنه آشوبگران را در ایران خاموش خواهد کرد.
Mohamma daemi
فرمانده بدون سلاح رفته بود ...
زهرا شرقی
همه ما که امروز در واپسین روزهای پاییز بعد از اغتشاش در جمع خانواده حضور داریم، میخندیم و زندگی میکنیم، مدیون جوانانی چون مرتضی ابراهیمی و دو فرزند عزیزش هستیم.
آقا حسین
امنیت این کشور ساده تامین نمیشه...
ژن متوسط
ضارب شهید «مرتضی ابراهیمی» پاسدار امنیت کشور که در خلال آشوبهای هفته گذشته او را به شهادت رساند، توسط نیروهای امنیتی کشور دستگیر شد.
محسن شیریان
خب دیگه نت وصل شد همه سرتون گرم هست؛ بچههای مرتضی ابراهیمی هم امشب یه جوری میخوابند بالاخره!
محمدصادق علیزاده
فرهنگ و هنر
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم