در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
قاتل زن باردار و برادرش
قصدی برای قتل نداشتم اما مجبور شدم. یکدرگیری ساده باعث شد جان سه انسان زنده را بگیرم. ماجرا به سال 93 بر می گردد. یعنی پنجسال قبل. یک روز به خانه پسرخاله ام در شیراز رفتم تا به او سری بزنم. پسر خاله ام خانه نبود و همسرش و برادرزنش آنجا بودند. منتظر ماندم تا پسر خاله ام بیاید. چند دقیقه بعد همسر پسرخاله ام برای خرید از خانه بیرون رفت و من و برادرش در خانه ماندیم.
با برادرزن پسر خاله ام مشغول صحبت شدم که ناگهان با هم درگیری لفظی پیدا کردیم. فکر نمی کردم این درگیری مسیر زندگیام را تغییر دهد. شروع به کتک کاری کردیم و با چاقو چند ضربه به بدنش زدم که مرگش را رقم زد. نمیدانستم با جسد چه کنم. هر لحظه امکان داشت خواهرش سر برسد. به همین خاطر جسد را به حمام بردم و آنجا مخفی کردم.
خواستم فرار کنم اما همسر پسر خاله ام مرا دیده بود و خیلی زود ماجرا لو می رفت. بههمین خاطر در خانه ماندم تا او را هم بکشم. وقتی به خانه آمد و مرا تنها دید، شک کرد. قصد داشت از خانه بیرون برود که سد راهش شدم و خفهاش کردم.همسر پسر خالهام باردار بود و من او را همراه بچهاش کشتم. بعد جسدش را به حمام برده و با چاقو روی دستش خراشهایی انداختم.
برای اینکه راز قتل مخفی بماند و کسی متوجه ماجرا نشود، النگوهای او را سرقت کردم تا همه تصور کنند سارقی به خانه آمده و آنها را کشته است. سریع از خانه بیرون آمده و فرار کردم.
ماجرا خیلی زود لو رفت و دستگیر شدم. یکی از همسایهها مرا هنگام ورود به خانه دیده بود و همین باعث شد پلیس زود به من برسد. ابتدا منکر قتلها شدم اما خیلی زود مجبور به اعتراف شدم و همه چیز را تعریف کردم. پدر و مادر مقتولان برای من درخواست قصاص کردند. در دادگاه ادعا کردم انگیزه ام از قتلها سرقت بوده است. سرانجام هم دادگاه حکم به قصاص داد. سه سال بعد از این جنایت، سحرگاه یک روز اردیبهشت ماه در محوطه زندان شیراز پای چوبه دار رفتم و با اصرار اولیایدم برای اجرای حکم، به دار آویخته شدم.
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم