سعید حدادیان با حضور در تحریریه جام‌جم از نگاهش به سریال «ستایش3» گفت

در ستـــایش فردوس

شاید کمتر کسی باور کند سعید حدادیان که سال‌هاست به عنوان یکی از مداحان اهل بیت شناخته شده است و اغلب وی را در مناسبت‌های مذهبی در تلویزیونی می‌بینیم که در مدح اهل بیت سخن می‌گوید، تا این حد دقیق و نکته‌سنج به تماشای یک سریال بنشیند و وجهه دیگری نیز داشته باشد. تا جایی که می‌تواند با بیان نکته‌های دقیق و منطقی‌اش درباره مسائل بسیار تخصصی هنری مخاطبش را شگفت‌زده کند. به‌خصوص این‌که بسیار موشکافانه از برخی منتقدان به نقاط قوت و ضعف سریال‌های تلویزیونی اشاره می‌کند. البته اگر پیشینه فرهنگی و فعالیت‌های او در زمینه ادبیات را بدانیم نگاه جدی‌اش به مسائل هنری و فرهنگی دور از ذهن به نظر نمی‌رسد. بهانه گفت‌‍‌وگوی ما با او فصل سوم سریال «ستایش» است که به تازگی پخش آن به پایان رسیده و حدادیان مدت‌ها در صدد این بود که پس از پایان پخش این سریال به جام‌جم آمده و درباره نکات مثبت و منفی این مجموعه و سریال‌های تلویزیونی گفت‌وگو کند. او پیش از گفت‌وگو بیان می‌کند: «ببیننده‌ای هستم که چشم امیدش به سیمای خودمان است. امید دارم دوستان نقدهای مثبت حقیر را مبالغه‌آمیز نبینند و همچنین نقدهای منفی‌ام را سازنده و از سر مهر دریابند.»
کد خبر: ۱۲۳۷۲۶۲

گفتن اسرار خانواده به غریبه ممنوع!
به نظر من یکی از جذاب‌ترین و پربیننده‌ترین سریال‌هایی که در سال‌های اخیر از تلویزیون پخش شده است، سریال بسیار خوب ستایش است که به ذهنم رسید راجع به عناوین مختلفی که از آن دریافتم، صحبت و از عواملش تشکر کنم، چون تصور می‌کنم این سریال از زوایای مختلف تاثیرگذار بود و از این رو باید دلایل پربیننده بودن این سریال بررسی شود. من در وهله نخست مهم‌ترین فاکتورها و مولفه‌هایی که این سریال را متمایز می‌کند بیان می‌کنم. مساله خانواده و حریم خانواده و مرزبانی از خانواده یکی از مهم‌ترین مسائل این سریال است. ما در این سریال با شخصیتی به نام حشمت فردوس رو‌به‌رو هستیم که مجموعه‌ای از خوبی و بدی‌هاست. یکی از مهم‌ترین محاسن این شخصیت که یک آموزش بسیار مهم و مثبت را در جامعه دارد، مرزبانی از حریم خانواده است. یعنی گفتن اسرار خانواده به غریبه ممنوع! به این معنی که مشکلات خانواده را باید در داخل خانواده حل کرد و اگر حل نشد باید هضم کرد. شاید بسیاری از مراجعات ما به روان‌شناس‌ها به این دلیل است که ما در خانواده به بزرگ‌تر مراجعه نمی‌کنیم. بزرگ‌تری که طفولیت ما را دیده و زوایا و ابعاد شخصیتی ما را می‌شناسد. بنابراین می‌توان خیلی از مشکلات را در خانواده حل کرد. در «ستایش» دیدیم که ابتدای کار که کلاهبرداری صورت گرفت، حشمت فردوس درباره این موضوع صحبت نمی‌کند. چون در یک طرف این قصه پای پسرش در میان است. ضمن این‌که اجازه نمی‌دهد دیگران هم درباره پسرش صحبت کنند. این به عقیده من یک تعلیم است. چون نمی‌خواهد مسائل خانوادگی‌اش بر سر زبان‌ها بیفتد. حتی در پایان سریال دیدیم که از انیس و برادرش شکایتی ندارد. چون خانواده او هستند. بنابراین ما یاد می‌گیریم در یک خانواده هر عضوی باید پوشاننده باشد.

شخصیت‌های باورپذیر
باورپذیری سریال یکی دیگر از نکات مثبت این سریال است. به این خاطر که شخصیت‌هایش با وجود این‌که قهرمانان داستان هستند، اما اشتباه هم می‌کنند. حشمت فردوس با وجود این‌که قهرمان سریال است، اما در برخورد با ستایش اشتباه می‌کند. خود ستایش هم در طول داستان بارها اشتباه می‌کند و حتی در جمله‌ای می‌گوید اشتباه کرد فرزندانش را از پدربزرگشان دور کرد. حتی خانم مظفری هم که خانم بسیار متدین و خوبی است، در قضاوت اشتباه می‌کند. پلیس هم در این سریال دچار اشتباه می‌شود. از همه مهم‌تر روحانی مسجد است که درباره ستایش اشتباه می‌کند. یعنی همه قهرمان‌های این سریال به نوعی دچار اشتباه می‌شوند.

نقش مهم روحانیت
ما در سریال با یک روحانی بزرگوار و متواضع مواجه هستیم که به خاطر اشتباهی که کرده سراغ ستایش می‌رود تا از او عذرخواهی کند. این هم جزو نکات مهم این سریال است. این‌که روحانی به خوبی همه چیز را مدیریت می‌کند و در ارتباط با جنس مخالف و زنی که همسر ندارد، به گونه‌ای برخورد می‌کند که حفظ صیانت کرده باشد. اینها به نوعی تعلیم و جزو نکات و درس‌های مهم و عالی این سریال است. بنابراین نقش مسجد و روحانی یکی از مطالبی است که به‌زعم من اهمیت بسیاری دارد. قسمتی که مهدی مظفری تصویر روحانی را نقاشی کرده و با این کار او را متوجه اشتباهش می‌کند هم سکانس خیلی مهمی است.

نیاز خانواده‌ها به بزرگ‌ترها
بالاترین و مهم‌ترین رکن تربیت اسلامی در قرآن این است که پدر و مادر اهل استغفار باشند. در سوره نوح هم این مساله آمده است. فردوس در جایی می‌گوید این چرک تن خودمه. یعنی اشتباه پسرش را گردن می‌گیرد و این گردن‌گیری بزرگ‌تر خانواده خیلی مهم است. به همین دلیل ما در خانواده نیاز به بزرگ‌تر داریم ولو این‌که این بزرگ‌تر اشتباه کند یا زبان تلخی داشته باشدکه البته و متاسفانه غرب نگاه به بزرگ‌تر را خراب کرد. اسلام می‌گوید پدر فقط رفیق فرزند نیست بیرون از خانه رفیق زیاد است، پدر باید هم رفیق باشد هم ابهت داشته باشد، چون هیچ کسی و هیچ رفیقی برای فرزند پدر و مادر نمی‌شود. البته در این زمینه قدم‌هایی هم برداشته ایم. درست مثل سریال ستایش که پدر موجودیت و موضوعیت دارد و این هم نکته مهمی است. البته من به این پدر نقدهایی هم دارم. اما وجودش خیلی بهتر از نبودنش است. چون زندگی چیزی است که فقط نمی‌توان در دانشگاه یاد گرفت. حتی در مسجد هم نمی‌توان یاد گرفت. در خانواده باید به سرمشق‌ها برای زندگی نگاه کرد.

تعامل و تقابل علم و تجربه
نوه و پدربزرگ در این سریال به عنوان تخصص و تجربه در کنار هم قرار می‌گیرند و این تعامل اتفاق درستی است. ضمن این‌که نشان دهنده این موضوع است که در بحث آموزش به نکات مهمی نیاز داریم. به عنوان مثال کسی که در دانشگاه کشاورزی خوانده اما چون کار میدانی انجام نداده، هیچ کاری در این زمینه بلد نیست. در «ستایش» تجربه فردوس و علم محمد در کنار هم قرار می‌گیرد. این مسائل به ما می‌خواهد بگوید در دانشگاه‌هایمان یک‌سری چیزها باید تغییر کند و ما به برنامه‌ریزی آموزشی جدیدی نیاز داریم. به نظر من در این زمینه «ستایش3» موفق عمل کرده و حتی ضعف‌های دو فصل گذشته در متن را هم جبران کرده است.
در فصل دوم مخاطب می‌بیند که ستایش فرزندانش را از پدربزرگشان که ولی و قیم قانونی و شرعی بچه‌هاست دور کرده، اما در فصل سوم این شخصیت اعتراف می‌کند اشتباه کرده است.

رونق تولید ملی در «ستایش»
امسال، سال رونق تولید است. با قطعیت می‌گویم تلویزیون در این سریال، رونق تولید ملی را نشان می‌دهد. مبحث از تو حرکت، از خدا برکت را در سه شخصیت می‌توان مشاهده کرد. ستایش آدمی است که از ابتدا توانسته از پس خودش و زندگی‌اش بربیاید. حشمت فردوس نفر بعدی است که از بیکاری فراری است؛ مدام در تلاش است و به تعبیری مرد کار است. اتفاقا سکانس قبرستان خیلی سکانس درست و مهمی است و در روایات و احادیث هم آمده که قبرستان جای الهام است. همان‌طور که در دیالوگی هم در جایی از سریال می‌گوید، می‌توانند من را زمین بزنند اما نمی‌توانند مانع بلند شدن من شوند. به نظر من این دیالوگ شاه‌دیالوگ است. سومین نفر خانم‌بزرگ است که صاحب باغ پرتقال است و چنان قدرتی دارد که هفت برادرش از او حساب می‌برند. اینها نکات مهم این سریال درباره تولید ملی است. حالا عده‌ای می‌آیند و به گریم ستایش انتقاد می‌کنند. من به‌هیچ‌وجه این حرف را قبول ندارم. ستایش در فصل قبلی کارگر بوده است. شاید بتوان گفت اشکال گریم به فصل دوم وارد است که اشتباه بوده. من به طور کلی فکر می‌کنم اشکالات فصل دوم در این فصل مرتفع شده است. اتفاقا من فکر می‌کنم گریم آقای مظفری گریم اشتباهی است و بیش از حد پیر نشان داده شد.

لزوم قهرمان در سینما و تلویزیون
ما وقتی به ابتذال می‌رسیم که نکات مثبت فیلمفارسی را کنار می‌گذاریم. ما به نوعی به گذشته نیاز داریم. نسل دهه 50 رزمنده‌های دهه 60 بودند. از نکته‌های مثبت این فیلم‌ها ترویج جوانمردی و ازخودگذشتگی بود. سینما و تلویزیون ما نیاز به قهرمان دارد. یک سری ادبیات قدیمی در این فیلم‌ها بود که فراموش شد یا تعبیر دیگری پیدا کرد. نکته مهم دیگری که در این فیلم‌ها وجود داشت و فراموش شده، این است که آدم‌های بد فیلمفارسی‌ها خطوط قرمزی برای خودشان داشتند و این مهم است. یا این‌که در گذشته همه همسایه‌ها هوای همدیگر را داشتند و انگار یک بچه چند مادر داشت و حواسشان به همه چیز بود. اما در زندگی‌های امروز و در آپارتمان‌ها هیچ‌کسی از همسایه خودش خبر ندارد. این خوب نیست. نکته دیگر این‌که حضور یک مادر روی سجاده نماز و یا حضور بازیگر در امامزاده در فیلمفارسی‌ها بود. واقعا جای خالی سکانس‌های نماز ستایش در خانه محسوس بود. البته در این سریال واقعا به مسجد بها داده شد، مسجد دیده شد ولی نماز در خانه و خانواده مشهود نبود؛ هر چند نماز نخواندن فردوس لطمه‌ای به کار وارد نکرد و از نکات درست سریال راجع به شخصیت فردوس بود. خلاصه تقریبا هیچ‌کدام از کاراکترها را در حال نماز در خانه ندید‌م.

ازدواج مجدد و تبیین فواید آن
یکی دیگر از نکات مهم این سریال ازدواج‌هایی است که بر اساس تصمیم‌گیری‌های پدرها و مادرها بدون اطلاع فرزندان صورت می‌گیرد و از فرهنگ‌های غلط گذشته است که باید منسوخ شود. چون عواقب خوبی ندارد و خوشبختانه در این سریال به آن پرداخته شد. ماجرای ازدواج پسر خانم مظفری و دختر دایی‌اش است که جمع کردن این قسمت خیلی هنرمندانه صورت گرفت. این‌که بچه‌ها به احترام و خواسته بزرگ‌ترها تصمیم به ازدواج می‌گیرند خیلی مهم است، اما تصمیم درستی نیست. در جای دیگری از داستان هم ما با ازدواج مجدد ستایش روبه‌رو می‌شویم، نکته‌ای که اسلام به آن تاکید می‌کند. این سریال می‌گوید این‌که زنی همسرش فوت کرده یا شهید شده حق دارد باز ازدواج کند و کسی نمی‌تواند این حق را از او بگیرد. از طرفی ازدواج و عاشق شدن در سن بالا هم اتفاق خوب این سریال است. این‌که مردها و زنان مسن هم می‌توانند عاشق شوند و ازدواج کنند. آمار سن 50 تا 70 سال جامعه ما بالاست و باید این سن هم در جامعه دیده شود که با این سریال دیده شد. با حشمت فردوس، خانم مظفری، ستایش و خانم‌بزرگ این اتفاق افتاد و دیده شد.

گویش درست تهرونی حشمت فردوس
نکته مثبت دیگر این سریال به‌زعم من بازی‌های خوب بازیگران به خصوص بازی فوق‌العاده خوب داریوش ارجمند است. افه‌های چانه، لب، ابرو، خطوط پیشانی و حرکاتی که حشمت فردوس با دستش انجام می‌دهد پر از بازی است. این شخصیت دقیقا سرجایش نشسته است. حتی زمانی که روی صندلی سکوت می‌کند هم بازی خوبی دارد و داستان را با همین سکوتش رو به جلو می‌برد. نرگس محمدی بحق ستایش این سریال است. به نظر من اصلا انتخاب بجا و درستی در سریال «بوی باران» نبود، اما دقیقا مناسب این نقش است. مهدی سلوکی در اغلب سکانس‌ها بدون دیالوگ است اما خوب بازی می‌کند. اینها نکات مثبت سریال است. بازیگران این سریال به قدری قوی هستند که نیاز به هدایت کارگردان ندارند. به‌خصوص ادبیات حشمت فردوس که زبان تهرانی را خیلی خوب و درست حرف می‌زد. اصطلاحاتی که به عنوان یک مرد تهرونی میدونی در بازی‌اش استفاده می‌کرد فوق‌العاده درست و خوب بود که من به عنوان یک بچه تهران که در همان حوالی رشد کرده است این را می‌گویم.

چند انتقاد سازنده
ریتم کار پلیس بسیار کند و ضعیف بود در حالی‌که انصافا پلیس ما خیلی حرفه‌ای‌تر است. اگر من جای پلیس بودم انیس را تنهایی احضار می‌کردم و با سوال‌هایی که آره و نه است و با تکان دادن سر می‌توان جواب گرفت خیلی روند تحقیقات پلیس را جلو می‌انداختم. فراموش نکنیم انگشت انیس کار می‌کرد و جای یک سکانسی که سعی کند با موبایل پیامی برای پلیس یا جای دیگر بدهد خالی بود. البته باید اضافه کنم بازی بسیار خوب انیس تحسین‌برانگیز است. نکته بعد اگر چه انگیزه ترک اعتیاد رعنا خیلی خوب بود ولی خود این ترک اعتیاد و عدم بازگشتش مبالغه‌آمیز به نظر می‌آمد. آمار حوادث در جریان به هم رسیدن آقای مظفری و ستایش بیش از حد بالا رفت بالاخره دو تصادف و چهار بار زمین خوردن خانم ستایش آمار خوبی نیست مخصوصا وقتی با نویسنده‌ای حکیم، توانا و زیردست که در این سریال قدرتش را نشان داده مواجهیم. همین‌ها هم با همان کار خوب احتجاج کشیدن نقاشی روحانی مسجد مرتفع شده است.

زندگی دریای بی آب است
علی‌رغم آهنگ و ملودی خوب این ترانه و بعضی مصرع‌های زیبای آن، متاسفانه ما در مصرع سوم، مصرع اول را زیر سوال می‌بریم، دیگر این که به قواره این سریال با دیالوگ‌های پر ارج استاد ارجمند در مقام مادر، عبارت «طفلکی مادرم» سازگاری نداشت، نکته دیگر آن که با آن همه امیدی که در سریال به مردم دادیم چرا آنقدر در ترانه آخر ناامیدیم و نکته بسیار بسیار مهم این که از اولین معیارهای نقد شعر در یافتن کژتابی‌های آن است. مثل این که شاعر محترم و عزیز این ترانه از معنای باطنی بیت، «بچگی‌ام توپ چهل تیکه بودم/ ته اون کوچه تاریکه بودم» بی‌خبر است، اگر چه این نقد بیشتر از شاعر به گروه موسیقی و شعر سیما وارد است.

زینب علیپورطهرانی
رسانه

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰
فرزند زمانه خود باش

گفت‌وگوی «جام‌جم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر

فرزند زمانه خود باش

نیازمندی ها