
با این صداقت و صراحت بامزه، آه از نهاد تماشاگران حاضر در سالن بلند شد، از جمله از مینا ساداتی (یکی از بازیگران فیلم) و همسرش بابک حمیدیان که یک ردیف جلوتر از ما نشسته بودند. درواقع غافلگیریای که باید در خود فیلم رخ میداد، پیشتر و قبل از شروع نمایش فیلم و به شکلی ناخواسته اتفاق افتاد و حال مخاطبان را گرفت که خود را برای مواجهه با یک تعلیق و غافلگیری نفسگیر در فیلم آماده کرده بودند.
اما جالب اینجاست باوجود این لودادن مهمترین اتفاق فیلم، وقتی با آن صحنهها روبهرو شدیم، آن لبخند ناشی از برملا کردن قتل از سوی بازیگر نقش مقتول روی صورت ماسید و به قدری سکانس جنایت خوب و دقیق و با جزئیات به تصویر کشیده شده بود که تاثیر ویرانگر خودش را بر مخاطبان گذاشت و حالشان را دگرگون کرد. تصور کردم اگر آن لودادن ناخواسته هم در کار نبود، این صحنهها چطور ما تماشاگران حاضر در آن سالن را غافلگیر میکرد.
باوجود آن صحنه بامزه پیش از نمایش فیلم در سی و دومین جشنواره فیلم فجر در سال 92، اتفاقا فیلم هرچه کشید و میکشد، از همین صحنه مورد اشاره و سکانس مرتبط با آن است. همین سکانس است که چالشها و حاشیههای بسیاری را ایجاد کرد و باعث شد خانه پدری سه سال پس از ساخت، اجازه انتشار نداشته باشد و برای اولین بار در همان جشنواره سی و دوم فیلم فجر بود که امکان حضور و نمایش داشت. بعد از آن فیلم در دو مقطع، اکران عمومی شد که هر دو تنها پس از اندکی، متوقف شد؛ بار اول در روزهای چهارم و پنجم دی 93 و بار دوم هم بهتازگی از اول آبان امسال که اکران آن چند روزی بیشتر طول نکشید و باوجود اعمال اصلاحات اندک موردنظر و صدور پروانه نمایش، با دستور دادسرای فرهنگ و رسانه توقیف شد.
فارغ از مباحث مربوط به توقیف فیلم و ذکر این نکته ضروری که هیچ فیلمی درصورت طی شدن روند قانونی و دریافت مجوز ساخت و صدور پروانه نمایش از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، شایسته توقیف نیست و چنین اقداماتی، ضمن زیرسوال بردن قانون، فضای فرهنگی کشور را هم ملتهب و ناامن میکند، اینجا میخواهیم به خود فیلم خانه پدری به لحاظ فنی بپردازیم و اینکه آیا این اثر واقعا شایسته این حجم از تعریف و تمجید از سوی برخی منتقدان است یا صرفا این توقیفهای نادرست و وجود نام بزرگی چون کیانوش عیاری، به آن دامن میزند و مانع از نگاهی درست و دقیق به ساختار فیلم میشود.
باوجود اینکه همان سال 92 و در اولین مواجهه، خانه پدری را فیلمی درخشان و تاثیرگذار دیدم و بتازگی و در همین زمان اکران محدود هم با شوقی فراوان به قصد تماشای دوباره آن به سینما رفتم، اما متاسفانه باید عرض کنم توقعاتم از خانه پدری برآورده نشد و با فیلمی روبهرو شدم که در کارنامه پر از گنج کیانوش عیاری، اثری متوسط حتی شاید متوسط رو به پایین باشد و فارغ از هیاهوی ایجادشده پیرامون آن، شایسته این همه تمجید نیست.
بهجز برخی نقدهای منفی و نه چندان مثبت تعدادی از منتقدان و تماشاگران خاص و نخبه سینما، واکنش تماشاگران عام هم به فیلم چندان مثبت نیست. اگرچه خانه پدری در همین چند روز اکران، با اقبال در گیشه مواجه شد و حدود 500 میلیون تومان فروخت- هرچند دلیل اصلی این فروش، تمرکز روی توقیف ده ساله فیلم و کنجکاوی برای تماشای فیلمی است که در رده بندی سنی برای بالای 15 سال در نظر گرفته شده ـ اما بهطور مثال در همین تماشای تازه فیلم در پردیس سینمایی چارسو، با نظراتی منفی درباره فیلم روبهرو شدم؛ از جمله دو جوانی که ظاهرا فیلم بین بودند، پس از تماشای خانه پدری گفتند نمره 3 هم برای این فیلم در IMDB زیاد است یا خانواده دیگری که میگفتند واقعا این چه فیلمی بود؟! حتی دو خانم میانسال که فیلم را دوست داشتند هم نظر مثبت قاطعی نداشتند و گفتند آن مفهومی که موردنظر کارگردان بود به خوبی در فیلم اجرا نشد و نتوانست آن را بیان کند.
دغدغه قابل احترام
کیانوش عیاری فیلمساز دغدغهمندی است و همواره رسالت هنری اش را با یک مسؤولیتپذیری اجتماعی ترکیب میکند. او دست روی برخی مسائل و مشکلات جامعه میگذارد و با بیانی هنرمندانه آن را به مخاطب عرضه میکند. شیوه رئالیستی و نزدیکی سینمای او به واقعیت هم کمک شایانی برای انتقال بهتر موضوع و سوژهها به تماشاگر و تاثیرگذاری بیشتر میکند. این نگاه انسانی و دغدغه اجتماعی در خانه پدری هم مشهود است و عیاری دست روی جهالتی در مقطعی از تاریخ ایران- پهلوی اول- میگذارد و قصه مردانی را روایت میکند که به جای باز گذاشتن باب گفتمان و تعامل و نگاه حمایتی، برخوردی سلبی، قهری و فاجعهبار با زنان و دختران دارند. مردانی که آنها را باید به عنوان افرادی ناآگاه و متعصب به تحجر دانست و نه آنطور که برخی سعی میکنند آنها را بهعنوان مردانی غیرتمند و سنتی و مذهبی بدانند. زنده به گوری و قتل این چنینی که در خانه پدری میبینیم، نسبتی با سنت و غیرت و دین و مذهب ندارد و الگوهایش را باید در عصر جاهلیت جستوجو کرد.
عیاری در این فیلم همچنین به شکلی واضح از پنهانکاری تاریخی میگوید و از جفای دیربازی که برخی مردان جاهل این سرزمین، همچون همه سرزمینهای دیگر، به زنان و دختران کردهاند، اما در عین حال این را هم به شکلی رو مطرح میکند که هرچه زمان گذشته، آگاهی جایگزین ناآگاهی شده و باوجود تتمه تفکری جاهلی به شکل اندک، در مجموع با رشد فکری در جامعه روبهروییم و به ویژه با دختران و زنان آگاه، بادانش و تحصیلکردهای مواجهیم که آنها را از بسیاری خطرات ایمن میکند.
درام لاغر
باوجود دغدغه و مسؤولیت هنری عیاری، قصه خانهپدری درام لاغری به نظر میرسد و به اندازه کافی، مواد و مصالح برای روایت پروپیمان قصه دراختیار ندارد. یعنی ما صرفا با یک موقعیت تلخ و فاجعه بار چون قتل ناموسی مواجهیم و در ادامه صرفا با پنهانکاری مردان خانواده که نقشی در جنایت داشتهاند روبهروییم و تلاش نصفه نیمه زنان خانواده برای پی بردن به اصل ماجرا یعنی غیبت ملوک (همان مقتول) و اطلاع از محل دفن او. واقعا به جز این خط اصلی، خانه پدری چیز دیگری برای عرضه در قصه پردازی ندارد و باقی خرده داستانهای موجود چون کتک خوردن خواهر محتشم از شوهرش و خواستگاری مردی سن و سال دار از دختر محتشم و برگزاری کلاسهای آموزشی از سوی دختر محتشم همگی کمترین اهمیت و جذابیتی ندارند و صرفا در خدمت خط اصلی قصه یعنی همان پنهانکاری مردان و تلاش زنان برای پی بردن به راز جنایت قرار میگیرد. تازه در آن خط اصلی قصه هم چندان نشانی از تعلیق نیست و قواعد یک بازی جذاب مبتنی بر پنهانکاری هم به درستی در آن رعایت نمیشود، یعنی به جای اینکه با اثری معمایی روبهرو باشیم که حتی باتوجه به همان دغدغه فیلمساز هم قابلیت پیگیری و بیان قصه در این قالب را داشت، با جنایتکاران ابلهی طرف هستیم که در مقاطع مختلف به راحتی بند جنایت را آب میدهند؛ چه پسرعموی محتشم که به شکلی ضایع بارها میگوید دیگر نمیخواهد همسرش در این «قبرستان» کار کند و چه خود محتشم که با فاتحه خواندن بیموقع روی قبر خواهر مقتولش، مادر خانواده را متوجه ماجرا میکند و... .
اگر بخواهیم کمی بدبینانه به فیلم نگاه کنیم، حالا میشود متوجه اصرار عیاری برای حذف نشدن سکانس اول در همه این سالها شد. چون اگر قرار به حذف سکانس اول باشد، دیگر واقعا چیز زیادی برای روایت وجود نخواهد داشت. یعنی کل ساختمان درام فیلم روی همان سکانس اول استوار است و اگر وجود نداشته باشد، قصه و روایتی در کار نخواهد بود. به عبارتی، عیاری مجذوب همان ایده و سکانس اول خودش شده و بسیار بیش از حد معمول روی کارایی آن در روایت حساب باز کرده، اما وقتی به کلیت خانه پدری نگاه میکنیم، با کتی بی قواره روبهروییم که صرفا به خاطر یک دکمه زیبا دوخته شده است.
با یادی از تهمینه میلانی
وجدانا اگر چنین فیلمی را تهمینه میلانی ساخته بود، همین دوستان و عزیزانی که شیفته وار از خانه پدری دفاع میکنند، چه چیزی دربارهاش میگفتند. فیلمی پر از خشونت افسارگسیخته علیه زنان و با مردانی متحجر و وحشی که در مقاطع مختلف تاریخی و در موقعیتهای مختلف بیهوده و بیدلیل از خجالت زنان و دخترانشان درمی آیند و آنها را به باد کتک میگیرند. به فرض که جنایت فیلم، باید انجام میشد و قصهای روی آن استوار، اما خشونتهای بعدی مردان در فیلم، نه توجیه درستی دارد و نه اجرای باورپذیری و از فیلمسازی چون عیاری انتظار میرفت به جای نمایش عیان و بی پروا و البته اغراقآمیز آنها راههای بهتر و اثرگذارتری را درنظر بگیرد. ضمن اینکه اینجا باید به ضعف در شخصیت پردازی و بیاعتنایی به روند برخی شخصیتهای فیلم هم اشاره کرد، به ویژه شخصیت خود محتشم در دوران میانسالی با بازی ناصر هاشمی که نسبتی منطقی با دوره جوانیاش ندارد، چرا که ما در دوره جوانی شخصیت متاثر و دلسوزی از محتشم را مشاهده کردیم که ادامه منطقیاش بهطور طبیعی، نباید شخصیت بسیار عصبی و پرخاشگری باشد که در فیلم دیدیم. یعنی اگر هم این شخصیت مخالفتی هم با دخترش دارد، باید به شکل درونیتری بروز پیدا کند و نه به آن شکل وحشیانه و در زمان حضور خانواده خواستگار.
امان از این بازیها
تقریبا همیشه بازیهای خوبی از بازیگران آثار عیاری به یاد داریم، اما متاسفانه در خانه پدری این اتفاق در مجموعه نیفتاده است و به جز برخی بازیگران شناختهشده که بازیهای خوب و تاثیرگذاری دارند، فیلم لطمات جبران ناپذیری را از بازی بد برخی بازیگران جوان و ناشناخته اش میخورد. درواقع اشتباه اول به انتخاب بازیگران برمی گردد و بعد هم تیر خلاص را بازی بد آنها به فیلم میزند. در این میان باوجود تلاش مشخص و بارز بازیگر نقش ملوک و اذعان به دشواری نقش، با نتیجه مثبتی روبهرو نیستیم و اگر هم احیانا تاثیرگذاری اتفاق میافتد، مربوط به فضای سنگین و ملتهب سکانس جنایت است. وگرنه از عیاری بسیار بعید بود برای این نقش بسیار مهم و برخی نقشهای دیگر، از بازیگرانی استفاده کند که صورت طبیعی ندارند و چهبسا دماغهای عمل کرده و لبهای پروتز کردهشان هم به چشم بیاید و توی ذوق بزند. بهویژه اینکه با قصهای روبهرو هستیم که در زمان پهلوی اول میگذرد و هنوز خبری از بزکهای اینچنینی در جامعه نبود. تازه اجازه دهید از لحن و شیوه صحبت برخی بازیگران، بهویژه دختران جوان فیلم نگوییم که خیلی تهرونی امروزی حرف میزنند!
هنوز امیدواریم
واقعا آن دوستانی که یک سره از خانه پدری تعریف و تمجید میکنند، نگاهی به گذشته و کارنامه درخشان عیاری بیندازند و به عنوان مثال ببینند که او چگونه در سریالهای تلویزیونی مهم و ماندگاری چون هزاران چشم و روزگار قریب، قصهها گفته و با ترکیب مناسبات روزمره و دغدغههای اجتماعی، چه درامهای درخشانی را به مخاطبان پیشکش کرده است. خانهپدری مقابل اینها و ساختمانهای سینمایی درست معماری شده و فیلمهای درخشانی چون شبح کژدم، آنسوی آتش، آبادانیها، روز باشکوه و بودن یا نبودن، به ویرانهای بزک کرده و نه چندان قیمتی میماند.
علی رستگار
سینما
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
عضو دفتر حفظ و نشر آثار رهبر انقلاب در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح کرد
عضو شورای خانواده و زنان شورای عالی انقلاب فرهنگی در گفتوگو با «جام جم» مطرح کرد
در گفتوگو با گردآورنده کتاب «قصه جریحهدار شد» مطرح شد
ناصر ابراهیمی در گفت و گو با جام جم آنلاین؛
گفتوگو با محمد خیراندیش در حاشیه اختتامیه جشنواره بینالمللی فیلم ۱۰۰