در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
«اول فاز خیلی خوبی داشت و با هیچ چیزی
قابل مقایسه نبود، اما دو سال بعد زندگیام را به لجنکشید و باعث شد 13 سال از بهترین سالهای عمرم بسوزد و حسرتش را بکشم.» اینها حرفهای افشین است. مردی 48 ساله که از 17 سالگی و برای اینکه جلوی دوستانشکم نیاورد، کشیدن سیگار را شروع کرد و بعد هم بهقول خودش در وادی ای افتاد که خودش هیچکاره بود و این مواد مخدر بود که برایش تعیین تکلیف میکرد، چطور زندگیکند.
افشین میگوید: «20 سالم که شد، برای اولینبار با دوستانم پای بساط نشستیم. اول هم با شیره و تریاک شروع شد و روزی دو سه بار قبل از خوردن غذا مصرف میکردم. تا اینکه مدتی بعد، وقتی مهمان یکی از دوستانم بودم، دیدم یک پایپ و فندک اتمی آورد و شروع کرد به مصرف مواد. تا حالا چنین چیزی ندیده بودم و حتی اسمش را هم نمیدانستم. اسم مواد را که پرسیدم، گفت شیشه است. گفتم نکش! میگویند بکشی توهم می زنی. خودت را بدبخت نکن. گفت نه میکشم و حال میکنم. همین حرفها جرقهای شد در ذهن من تا به او بگویم به من هم چند دود بده کهای کاش نمیگفتم.
تا بهخودم بیایم دیدم هر دو روز یکبار، دنبال گوشه دنجی برای مصرف شیشه میگردم. پشت بندش هم شیره میکشیدم. وضعیتم آنقدر وخیم شده بود که حتی نمیتوانستم روی پا بایستم و سرم گیج میرفت. پدرم که میدانست در چه دامی افتادهام، هر کاری از دستش برمیآمد انجام میداد تا اعتیادم را ترک کنم.
زندگی با یک آدم شیشهای کار سادهای نیست. بهخاطر توهماتیکه داشتم، ترس را در چشم اعضای خانوادهام میدیدم که میترسیدند یک روز، جایی، بیخبر، توسط من کشته شوند. اینها را بعدها خانوادهام برایم تعریف کردند.
وقتی شیشه پیدا نمیکردم، زندگی را برای خانوادهام جهنم میکردم. دوبار خودکشیکردم. در محل، آبرو برای خانوادهام نگذاشته بودم و همیشه پدر و مادر و خواهرم را کتک میزدم. همسایهها که صدای جنگ و دعوا از خانه ما میشنیدند، به پلیس زنگ میزدند و پلیس میآمد. چون شرایطی که من داشتم اصلا عادی نبود و ممکن بود هر کسی را به کشتن بدهم. وقتی مرا به کلانتری میبردند، دو ساعت بعد رهایم میکردند و دوباره همان آش بود و همان کاسه.
آنقدر به فلاکت افتاده بودم که گریه میکردم و با صدای بلند کمک میخواستم. دلم میخواست ترککنم. یک روز از پدرم خواهش کردم مرا به کمپ ببرد و بستریام کند. رفتیم، اما بعد از یک ماه، به تنها چیزی که فکر میکردم، مصرف شیشه بود.
دائم در حال ترک و مصرف دوباره بودم تا اینکه با یک مرکز ترک اعتیاد آشنا شدم و مشاورش به من گفت واقعا دنبال درمانی یا آمدی وقت تلف کنی؟ گفتم نه میخواهم درمان شوم. اوایل خیلی سخت بود، اما بالاخره با صبر و تحمل زیاد و کمکهای پدرم توانستم درمان شوم. صحبتم با آدمهایی مثل خودم این است که خیلیها میگویند درمان آدم شیشهای فقط مرگ است، اما شما به این حرفها گوش ندهید و دنبال درمان باشید.
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
علی برکه از رهبران حماس در گفتوگو با «جامجم»:
گفتوگوی «جامجم» با میثم عبدی، کارگردان نمایش رومئو و ژولیت و چند کاراکتر دیگر
یک کارشناس مسائل سیاسی در گفتگو با جام جم آنلاین:
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد