گفت‌وگوی تپش با پسرپولدار که سارق شد

میلیاردر کارتن‌خواب

از آن بچه پولدارهایی است که هر چه بخواهد می‌تواند به‌دست بیاورد، از ماشین آخرین مدل تا سفر به دور دنیا. اما بد روزگار بود یا اشتباه خودش باعث شد به مواد مخدر روی آورد؛ موادی که نه تنها زندگی اش را به نابودی کشید بلکه باعث شد پدر او را از آن ارث میلیاردی محروم کند. حالا کارتن خواب است برای این‌که بتواند پولی به‌دست آورد، از دیوارها بالا می‌رود و خانه‌های مردم را سرقت می‌کند. سارق جوانی که مدعی است در همان سرقت‌های اول به دام افتاد. در ادامه گفت‌وگوی تپش با این سارق را می‌خوانید.
کد خبر: ۱۲۳۳۹۳۶

چه شد معتاد شدی؟
عشق. روزگار آدم را عاشقی نابود می‌کند. من اینجوری نبودم، دانشجو بودم و برای خودم برو و بیایی داشتم. تا این‌که یک روز دختر جوانی که منتظر خودرو در کنار خیابان بود را سوار کردم و باهم دوست شدیم. من دل به او باختم و در مجلس‌های شبانه‌ای که می‌رفت، او را همراهی می‌کردم. کم کم با انواع مواد مخدر آشنا شدم و به خیال این‌که با کشیدن این مواد عشقم را به شیرین ثابت می‌کنم، معتاد شدم. اما خیلی زود متوجه شدم گول خورده ام. کار شیرین این بود که با بچه پولدارها طرح دوستی بریزد و آنها را به دام اعتیاد بکشاند. او عمدی سراغ بچه‌های پولدار می‌رفت چون می‌دانست پول خوبی را برای این کار خرج می‌کنند. من هم یکی از قربانیان شیرین بودم.
پسر ثروتمند با کارتن خوابی چه رابطه‌ای دارد؟
اوایل خانواده‌ام از موضوع چیزی نمی‌دانستند و من هم از پول‌های توجیبی و پس‌اندازم مواد می‌خریدم. آن زمان به‌قدری شیفته شیرین بودم که حتی خرج مواد او و دوستانش را هم می‌دادم. اما پول‌هایم که ته کشید، سراغ پدرم رفتم. او که از این درخواستم بسیار تعجب کرده بود پیگیر شد که پول‌هایم را چه کرده‌ام. درنهایت دستم رو شد و او سعی کرد مرا ترک دهد. ولی فایده‌ای نداشت یا از کمپ فرار می‌کردم یا به محض بیرون آمدن می‌رفتم سراغ مواد و همه چیز به حال اولش
برمی گشت. پدرم که با این شرایط روبه‌رو شد برای حفظ آبرویش و تنبیه‌ام، مرا از خانه بیرون کرد. سراغ شیرین رفتم و تصور می‌کردم او وقتی بفهمد پدرم مرا بیرون کرده پذیرایم می‌شود. اما برخلاف تصورم وقتی ماجرا را شنید مرا بیرون کرد. جایی برای رفتن نداشتم و به ناچار کارتن‌خواب شدم.
چه شد دزدی را شروع کردی؟
مواد خرج دارد. آن بچه پولداری که هر چه می‌خواست به بهترین نوع در اختیارش قرار می‌گرفت حالا برای رسیدن به پول مواد باید دستش را داخل سطل زباله می‌کرد. در این کارتن خوابی‌ها با پسری آشنا شدم که خرج موادش را از راه دزدی به‌دست می‌آورد. او پیشنهاد داد همراهش شوم و من هم قبول کردم.
سرقت‌ها را چطور انجام می‌دادید؟
به شیوه بالکن رویی. خانه‌هایی که کسی داخلش نبود را انتخاب می‌کردیم. از دیوار بالا می‌رفتیم و خودمان را به بالکن طبقه اول می‌رساندیم. از آنجا وارد خانه می‌شدیم و سرقت را انجام می‌دادیم.
با پول‌های سرقتی چه می‌کردی؟
برای من پول مهم نبود، مواد مهم بود. به همین دلیل دوستم در ازای پول به من مواد می‌داد و من هم نمی‌فهمیدم چقدر در این راه پول به‌دست آورده‌ایم. من در جایی بزرگ شدم که پول هیچ معنایی ندارد اما روزگار مرا به اینجا کشاند.
الان قصد برگشت به خانه را نداری؟
تا قبل از این از ارث محروم شده بودم، حالا پدرم بفهمد دزدی هم کرده‌ام، مرا از زندگی محروم می‌کند.
خب بعد آزادی چکار می‌کنی؟
می‌خواهم زندگی سالمی را ادامه بدهم تا به پدرم ثابت شود گاهی می‌شود فرصت داد و کمک کرد تا فرد از راه اشتباهی که رفته دوباره به مسیر اصلی برگردد.

مجید غمخوار

تپش

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها