یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
برآورد تحولات امنیتی منطقه غرب آسیا در طول دهه های اخیر نشان می دهد که میزان چالش های موجود میان قدرت های منطقه ای و فرامنطقه ای، هیچ گاه تا بدین حدی که این روزها شاهد آنیم نرسیده است.
نقطه ی آغازین دور جدیدی از تنش ها در منطقه به خروج ایالات متحده آمریکا از برجام باز می گردد. رخدادی که بلافاصله با وضع تحریمهای شکننده علیه ایران همراه بود.
تهران با اتکا به سیاست صبر راهبردی تا یک سال در برابر اقدامات خلاف موازین بین المللی آمریکاییها دست نگه داشته و به گفتگو با شرکای اروپایی، روسی و چینی اش برای اجرای تعهدات آنان در قبال مفاد برجام پرداخت.
عدم پایبندی طرف اروپایی در طول پروسه یاد شده، منجر به کاهش تعهدات تدریجی ایران در اجرای برجام شد، امری که همزمان و با کاهش فروش نفت ایران موجب شکاف فزاینده ای در منطقه گردید.
حمایت همه جانبه عربستان سعودی و متحدین عربش از تحریم های وضع شده بر علیه تهران، بر دامنه اختلاف ها در منطقه افزود.
انفجارهای پی در پی نفتکش ها در فجیره و مناطقی دیگر از خلیج فارس توام با حملات پهپادی انصارالله علیه خطوط نفتی سعودی، خاورمیانه را در آستانه انفجار قرار داده است. همین امر منجر به ورود شماری از بازیگران منطقه ای و بین المللی جهت ایجاد میانجیگیری میان طرفین دخیل در بحران شده است.
یک ماه پیش و همزمان با برگزاری نشست مجمع عمومی سازمان ملل متحد، عمران خان نخست وزیر پاکستان با انتشار خبری زمینه جلب توجه جهانی را به سوی پاکستان جلب نمود.
عمران خان در نشست خبری اش در نیویورک مدعی شد که دولتش واسطه ای شده تا بتواند میان ایران از یک سو و سعودی و آمریکا از سوی دیگر آشتی و گفتگو را برقرار نماید. رخدادی که با تایید تلویحی تهران، ریاض و واشنگتن جنبه جدیتری به خود گرفت.
نخست وزیر پاکستان در تداوم سیاست میانجیگرانه خود، ظهر دیروز وارد تهران شد و با رهبر معظم انقلاب اسلامی و رئیس جمهور کشورمان به گفتگو پرداخت. رسانههای پاکستانی هدف از سفر یک روزه عمران خان را، گفتگوحول محور تنش های منطقه ای ارزیابی نموده اند. نخست وزیر پاکستان بلافاصله پس از سفر به ایران، عازم عربستان سعودی شده و در پی گفتگو به رهبران ریاض است. تحلیلگران منطقهای از هم اکنون به تحلیل میزان موفقیت پاکستان در وضع هرگونه گفتگو و برقراری آشتی منطقهای پرداخته اند.
چرا پاکستان میانجیگر مناسبی است؟
پاکستان از معدود همسایگان ایران است که از زمان وقوع انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ تا به امروز از روابط حسنه ای با کشورمان برخوردار بوده است.
استقبال کم نظیر پاکستانی ها از رهبری معظم انقلاب اسلامی در دوره ریاست جمهوری ایشان همچنان در اذهان عمومی ایران نقش بسته است.
رهبران نظامی و غیر نظامی این کشور نیز از قبیل بینظیر بوتو، پرویز مشرف، آصف علی زرداری و نواز شریف نیز در طول چهار دهه اخیر از اتخاذ موضعی خصمانه بر علیه ایران امتناع ورزیده اند. عدم همراهی پاکستان با رژیم بعثی عراق در طول سال های دفاع مقدس تا مخالفت اسلام آباد با وضع تحریم های شدید بر علیه ایران گواهی بر مشی دوستانه پاکستان در قبال ایران است.
در سوی دیگر ماجرا نیز پاکستانی ها از روابط بسیار حسنه ای با سعودی ها برخوردارند. حمایت های مالی وسیع ریاض از اسلام آباد و اتحاد منافع دو طرف در مسائل متعدد منطقه ای زمینه همگرایی و همسویی پاکستان با عربستان سعودی را فراهم آورده است.
حمایت پاکستان از ائتلاف به رهبری محمد بن سلمان در حمله به یمن تنها نمونه ای مواضع نزدیک پاکستان با سعودی است.
رسانه های بین المللی در طول دهه های اخیر مکررا مدعی شده اند که روبط نزدیک میان رهبران دو کشور و فقر مفرط مالی حاکم بر پاکستان موجب شده تا پاکستانی در ازای دریافت منابع مالی از عربستان، زمینه صدور برخی تسلیحات از قبیل موشک های دوربرد به سعودی را فراهم نمایند. شماری از رسانه ها پا را فراتر نهاده و گه گاه از انتقال فناوری هسته ای و سلاح های کشتارجمعی از سوی پاکستان به عربستان خبر داده اند.
در رابطه با آمریکا و روابط حاکم بر مناسبات اسلام آباد و واشنگتن نیز می توان همین ادعا را مطرح نمود. از زمان برقراری جنگ سرد تا فروپاشی بلوک شرق، پاکستان همواره جزو متحدین آمریکا در منطقه محسوب میشده است.
اهمیت فزاینده نقش پاکستان در خروج نظامیان شوروی از افغانستان و همچنین نفوذ گسترده در افغانستان موجب شده تا هم اکنون نیز آمریکایی ها جهت برقراری صلح در افغانستان، دست دوستی را به سوی اسلام آباد دراز نمایند.
ایالات متحده آمریکا سالیانه قریب به سه میلیارد دلار کمک نظامی به پاکستانی ها اختصاص داده و اسلام آباد را متحد خود در مبارزه با گروه های تروریستی نظیر القاعده و داعش قلمداد نموده است.
نگاهی به روابط حسنه اسلام آباد با تهران، ریاض و واشنگتن نشان می دهد که می توان عمران خان را بهترین میانجیگر تلقی نمود. اعتماد نسبی همه ی طرفین ماجرا، شانس عمران خان را در رسیدن به مقصود بیش از سایر رهبران جهان از جمله امانوئل مکرون و شینزوآبه کرده است.
ریشه اختلافها کجاست؟
با وجود تشدید تنش در مناسبات میان تهران با واشنگتن و ریاض؛ بایستی اذعان نمود که چالش فوق اگرچه هم اکنون در بالاترین حد خود قرار گرفته، اما ریشه در جای دیگری دارد. با وقوع انقلاب اسلامی در ایران و خروج این کشور از جرگه متحدین آمریکا در منطقه، شاهد جنگی فرسایشی میان ایران و ایالات متحده آمریکا می باشیم.
نبردی که اگرچه کمتر به سوی جنگ نظامی سوق پیدا نموده، با این حال در تمامی ابعاد مختلف دیگر در جریان می باشد. مداخله آمریکا از انواع و اقسام فشارهای نظامی بر علیه ایران از قبیل کودتای نوژه و حضور نظامیان آمریکایی در طبس و همچنین حمایت از رژیم بعثی صدام حسین در خلال جنگ تحمیلی شروع شده و تا به امروز و در قالب اِعمال شدیدترین تحریم های بین المللی در طول تاریخ تداوم یافته است.
در سوی دیگر ماجرا نیز طرف ایرانی از هرگونه موضعی جهت تضعیف منافع آمریکا در منطقه در راستای خروج نظامیان آمریکایی از غرب آسیا ابا نورزیده است. حمایت از شبه نظامیان شیعه در عراق در طول دهه اول هزاره سوم میلادی را می توان نمونه ای مناسب در این راستا قلمداد کرد؛ امری که نهایتا به خروج آمریکایی ها از عراق منجر شد.
در رابطه با روابط تهران با ریاض نیز وضع بهتر از رابطه با طرف آمریکایی نمی باشد. وقوع انقلاب اسلامی در ایران و همزمانی آن با قیام محمد عبدالله القحطانی در مکه مکرمه، که به تصرف مسجدالحرام منجر شد، موجب موضع خصمانه سعودی علیه جمهوری اسلامی شد.
نگاهی به مواضع رهبران سعودی از ۱۹۷۹ تا به امروز نشان می دهد که از ملک خالد تا ملک فهد و ملک عبدالله نه تنها موضع آنان در برابر انقلاب اسلامی تلطیف نشده، بلکه هر چه زمان جلوتر رفته اوضاع میان طرفین متشنجتراز گذشته شده است.
دوران سکانداری ملک سلمان و ولیعهد جوانش محمد بن سلمان را می توان اوج تنش در روابط میان تهران با ریاض قلمداد کرد. اعدام شیخ نمر الباقر النمر و برپایی تظاهراتی در برابر سفارت و کنسولگری عربستان در تهران و مشهد عملا به قطع روابط فی مابین منجر شد.
تضعیف منافع سعودی ها در منطقه در طول دو دهه اخیر و نفوذ فزاینده ایران در جهان عرب بویژه در عراق، لبنان، سوریه و یمن، موجب هراس ریاض شده و رهبران سعودی را بر آن داشته تا از هر طریق ممکن، سر مار(اشاره به خواست ملک عبدالله از رهبران آمریکایی برای مقابله با جمهوری اسلامی) را له نمایند.
شانس موفقیت عمران خان به چه میزان است؟
حمله به تاسیسات نفتی سعودی در آرامکو که منجر به توقف صدور پنج میلیون بشکه نفت شد، توامان با نگرانی فزاینده جامعه بین المللی از وقوع جنگی وسیع و نیابتی در منطقه که به تشدید بحران مهاجرین منجر خواهد شد، قاطبه جامعه جهانی به استثنای رژیم صهیونیستی را بر آن داشته تا از هر طریق ممکن، زمینه کاهش تنش در منطقه را فراهم آورند.
اعتماد نسبی سه طرف منازعه به پاکستان در این زمینه بر میزان شانس عمران خان جهت دستیابی به توافقی حداقلی افزوده است.
دلگرمی به امکان موفقیت عمران خان زمانی افزایش می یابد که بدانیم سه طرف ماجرا در پی پرهیز از وقوع جنگی جدید در منطقه اند. رهبر معظم انقلاب اسلامی ایران صراحتا وعده داده بودند که جنگی به وقوع نخواهد پیوست.
رهبران سعودی نیز بدلیل وقوف به پیامدهای اقتصادی این جنگ که منجر به نابودی رویای ۲۰۳۰ محمد بن سلمان خواهد شد در پی کاهش منازعه و عدم آغاز جنگ اند. در آمریکا نیز دونالد ترامپ علی رغم تمامی سیاست های خصمانه اش در قبال جمهوری اسلامی در وضع شدیدترین فشارهای اقتصادی، در پی آغاز جنگی جدید در منطقه نیست.
قرار گرفتن او در آستانه انتخابات ۲۰۲۰ و تکرار شعار پیشینش مبنی بر عدم وقوع جنگی جدید در منطقه و خروج نظامیان آمریکایی از سوریه و افغانستان همگی نشانه هایی از مخالفت با وقوع نبردی تازه در خاورمیانه است.
با این حال و با آگاهی از ریشهی عمیق تعارض موجود در روابط تهران با ریاض و واشنگتن، به برقراری آشتی احتمالی در روابط فی مابین نمی توان خوشبینانه نگریست و نهایت موفقیت عمران خان را می توان در کاهش تنش ها در منطقه خلیج فارس جستجو نمود.
موفقیتی که شرط تحقق حداقلی آن دستیابی به توافقی برای اتمام جنگ خونین چهارساله در یمن است، امری که می توان چراغ سبز آن را در طرف سعودی و به ویژه پس از حملات سنگین انصارالله در عملیات نصرمن الله و حمله پهپادی به تاسیسات نفتی آرامکو جستجو نمود.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد