انگشت هایش که لای موهای بور و لخت پسرش می‌گشتند کارشان نوازش نبود، کاستن اضطراب بود. شاید این عادت را از زمان حضورش با لباس نظامی ارتش آمریکا در افغانستان داشت. مضطرب که می‌شد دست‌هایش بی دلیل مشغول می شدند. با گوشه‌یقه نظامی‌اش، با بندهای پوتین‌اش، با خاک روی اسلحه‌اش و حالا با موهای بور و لخت پسرش که روی پایش به خواب رفته بود و صدای اخبار تلویزیون آن قدر بلند نبود که خوابش را بخراشد. گزارشگر از کشف اسرار یک مدرسه قرآن و علوم اسلامی توسط پلیس در ایالت کادونای نیجریه می‌گفت:
کد خبر: ۱۲۳۱۳۸۳

نزدیک به 500 مرد و پسر از خانه‌ای در کادونا نجات پیدا کردند، در حالی که بیشترشان در غل و زنجیر بودند و جای زخم و جراحت روی بدن‌هایشان نشان از شکنجه‌های طاقت فرسا می‌دهد. این خانه شکنجه یک مدرسه قرآن و علوم اسلامی بود که خانواده‌ها فرزندانشان را برای فراگیری علوم‌اسلامی به آن می‌سپردند.
چند وقتی است که از ارتش مرخصی گرفته تا به جبران روزهای مأموریت، روزش را زیر سقف خانه با خانواده‌اش شب کند. حقوق ارتش کفاف زندگی بی دغدغه‌اش را می‌دهد. آن‌قدری هم ته‌مانده‌اش می‌شود که هر از گاهی چمدان ببندند به خارج از ایالات متحده. با خانواده سفر کند و اصلا به این فکر نکند که حقوقش از کدام بودجه آمده و آن بودجه از کدام منبع مالی تأمین شده است. همیشه حقوقش را به دلار می‌ریزند و بدیهی است که هر چه به یکصد دلاری نگاه کنی متوجه نشوی که از دل یک معدن سنگ قیمتی یا یک چاه نفت از جنوب نیجریه به دست آمده است. اگر می‌دانست صد دلاری‌اش محصول خاک نیجریه است شاید دستش لای موهای پسرش بیشتر می‌لرزید.
گزارشگر از یکی از دانشجوهای مدرسه‌ اسلامی مصاحبه می‌گیرد: زندگی در اینجا مثل جهنم بود. برای یادگیری علوم اسلامی به اینجا آمدیم اما ما را به اسارت گرفتند و با دست و پای بسته هر جور شکنجه‌ای که فکرش را بکنید دادند... گزارشگر اضافه می‌کند: نگرانی این است که دیگر مراکز علوم اسلامی هم همین وضعیت را داشته باشند. ارتش باید فشارش را روی گروه‌ها و مراکز اسلامی بیشتر کند... تلویزیون را خاموش می‌کند. غوغای مردم و پلیس و معترضان از خانه جمع می‌شود اما در ایالت کادونای نیجریه هنوز به پاست.
کادونا ایالتی است که حدود 67 سال پیش چشم‌های ابراهیم رو به آن باز شدند. آن موقع هنوز شیخ ابراهیم نشده بود. بعدها در جوانی درس دین خواند و شد ابراهیم زکزاکی که مذهبش سنی مالکی بود. بعدترش به ایران آمد و از مصاحبت با امام خمینی شیعه شد و چند سال بعد شد شیخ ابراهیم زکزاکی رئیس شیعیان نیجریه. وقتی به ایران آمد نیجریه شیعه نداشت. امام خمینی یک قرآن به او هدیه داد و گفت: برو و تبلیغش کن!
کم کم تشیع در نیجریه پا گرفت و امروزه شمار قابل توجهی از مردم نیجریه شیعه‌اند و پرچم سیدالشهدا را بلند می‌کنند. پرچمی که هر جا بلند شود پشتش ظلم‌ستیزی بلند می‌شود و پشتش دست ظالم و بیگانه کوتاه. در فن نویسندگی می‌گویند برای بهره‌برداری بیشتر از داستان اگر جایی یک شخصیت‌ت پر رنگ شد باید شخصیت ضدش را بسازی و پر رنگ کنی تا از تنش ایجاد شده بهره ببری. پس جای تعجب نیست که به دست نویسندگان سرنوشت آفریقا، کم کم تفکرات سلفی و وهابی در نیجریه رواج می‌یابد و بعدتر در سال 2001 گروه بوکوحرام تشکیل می‌شود و جنایت می‌کند تا دلیل موجهی برای سرکوب مسلمانان به ارتش بدهد و بعد شیخ ابراهیم زکزاکی زندان می‌رود و تبعید می‌شود و... حالا یک نظامی آمریکایی تصویر ساختگی خشونت مسلمانان را از رسانه می‌بیند و نگران فرزندش می‌شود.

علیرضا رافتی

نویسنده

newsQrCode
ارسال نظرات در انتظار بررسی: ۰ انتشار یافته: ۰

نیازمندی ها