در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
ابوالحسن نجفی
اگر قرار باشد که کارنامه افراد را با تعداد آثاری که از او برجا مانده بسنجیم نجفی از آنهایی است که کارنامه پر و پیمانی دارد و اگر قرار باشد با آثار مشهوری که در آن دیده میشود دست به داوری زد نیز باز نجفی در همین وضعیت قرار دارد. «شازده کوچولو» شاید برای عموم مردم معروفترین ترجمهای است که از نجفی بهجا مانده ولی این ملاک خوبی برای این نیست که کارنامه یک مترجم را بررسی کنیم. زیرا اثر بزرگ و مهمی چون «خانواده تیبو» که روژه مارتین دوگار آن را نوشته نیز در کارنامه نجفی دیده میشود.
یکی از مهمترین نکاتی که درباره ترجمههای نجفی مطرح میشود نثر و زبان ویراسته و پیراسته کارهای او است که سبب شده ترجمههای او از سایرین متمایز و ممتاز باشد. تمرکز بر ادبیات فرانسه دیگر نکتهای است که درباره نجفی میتوان مطرح کرد.
آنهایی که ترجمه نمایشنامه تاملبرانگیز «کالیگولا» اثر آلبر کامو را خوانده باشند آنجا هم ردپای نجفی را به خوبی حس میکنند که اثری جاودان در نثر فارسی از خود بهجای گذشته است.
علیاصغر حداد
ادبیات آلمانی در این سالها از طریق حداد به مخاطب شناسانده شده است. اگر مخاطب پیگیر ادبیات آلمانی باشید و تنها راه مواجهه شما با آن ترجمه باشد و خودتان تسلطی بر زبان اصلی نداشته باشید نام علیاصغر حداد را بسیار خوانده و شنیدهاید. ترجمههای او از آثار «کافکا» و «آرتور شنیتسلر» را با آن جلدهای سفید و نارنجی همه در ذهن دارند که به واسطه این مترجم با آنها آشنا شدهاند.
توماس مان و حتی نویسنده مشهور آلمانی و البته کمتر شناختهشده آنها در میان فارسیزبانان؛ «آلفرد دوبلین»، نیز توسط این مترجم به ایرانیها معرفی شده است.
به عبارتی باید حداد را باب ادبیات آلمانی در میان فارسیزبانان دانست که با آثارش خواننده علاقهمند را به مسیر اصلی وارد کرده است.
نجف دریابندری
چه کسی است که ترجمه دریابندری از «پیرمرد و دریا» را خوانده باشد و شیفته آن نثر و وزن کلمات نشده باشد. دریابندری هم از آن مترجمهایی است که هرچند مدتی است به دلیل بیماری دیگر فعالیت نمیکند ولی ترجمههای او در نوع خود متمایز محسوب میشوند آن هم به دلیل نزدیک شدن به زبان معیار فارسی و همچنین استفاده از واژگانی که برای مخاطب فارسیزبان ملموس است.
ترجمههای او از برخی آثار ویلیام فاکنر و ای.ال.دکتروف تصویری از او در ذهن خواننده ساخته که مساوی با ادبیات آمریکا است.
دریابندری با ترجمه اثر دوستداشتنی دکتروف با عنوان «رگتایم» نام این نویسنده را در ذهن خواننده ایرانی ادبیات ماندگار کرده است. البته شاید برخی ترجمه «وداع با اسلحه» او را نپسندند که احتمالا سلیقه افراد در آن نقش دارد ولی نباید فراموش کرد که این اثر ارنست همینگوی دارای ویژگیهایی است که دریابندری سعی کرده در ترجمه آن را برای خواننده فارسیزبان ملموس کند. ترجمه رمان «بازمانده روز» پیش از اینکه ایشیگورو برنده نوبل شود نیز از جمله ترجمههایی است که از دریابندری در دسترس است.
سروش حبیبی
نام سروش حبیبی با ادبیات روسیه پیوند خورده و در سالهای اخیر عامل مهمی در انتخاب یک اثر کلاسیک از ادبیات روسیه شده است. ترجمه ماندگار او از رمان «جنگ و صلح» و دیگر آثار برجسته ادبیات روسیه موجب اطمینان مخاطب فارسیزبان به ترجمههایی شده که گاهی سبب میشود مخاطب دقیق انتخاب خود را متوقف کند تا ترجمهای از این مترجم پیدا کند.
ترجمه آثار تولستوی و داستایفسکی عمده کارهایی است که از سروش حبیبی در خاطر داریم هرچند از نویسنده نوبلیست آلمانی یعنی «گونتر گراس» نیز آثاری در خاطرمان هست که توسط حبیبی ترجمه و در اختیار مخاطبان قرار گرفته است.
رضا علیزاده
او را باید با نام «اومبرتو اکو» شناخت؛ در واقع باید نام اکو را با نام علیزاده شناخت. ترجمههای او از این نویسنده نامدار ایتالیایی باب آشنایی با او را برای خواننده ایرانی فراهم کرده است. البته این تنها ترجمههای علیزاده نیست زیرا آنهایی که اهل خواندن آثار فانتزی مانند «ارباب حلقهها» هستند هم نام علیزاده را شنیدهاند چون او آثار تالکین را نیز به فارسی برگردانده است.
او با ترجمههایش که زبان متناسب با موقعیت داستانی و البته لحاظ کردن پیچیدگیهای اثری مانند «آنک نام گل» اثر اکو، خواننده را در معرض اثری قرار میدهد که بسیاری در دنیا آن را ستایش کردهاند.
آنهایی که آثار اکو را خواندهاند تصدیق میکنند که ترجمه آثارش کار راحتی نیست و علیزاده به خوبی از پس ترجمه آنها برآمده است.
عبدا... کوثری
«جنگ آخر زمان»، «گفتوگو در کاتدرال»، «مرگ در آند»، «سور بُز» و ... تنها چند عنوان از کارنامه بلندوبالایی عبدا... کوثری است که به عبارتی او را تبدیل به یک «برند» در حوزه ترجمه کرده که افراد بیدرنگ بدون توجه به نام اثر یا نویسنده آن اقدام به خرید کتاب میکنند. ترجمههای او از ماریو بارگاس یوسا، کارلوس فوئنتس و ... او را به یکی از مترجمهای مطرح حوزه ادبیات آمریکای لاتین بدل کرده و کسی نیست که آمریکای لاتین خوانده باشد و نام کوثری را نشنیده باشد.
ترجمه «ریچارد سوم» او از ویلیام شکسپیر نیز در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفت و سبب شد علاوه بر آمریکای لاتین در ادبیات انگلستان نیز ردپای محکمی از خود بهجای بگذارد.
در مجموع نام عبدا... کوثری که این روزها در مشهد ساکن است با ترجمه پیوند محکمی دارد و هرکه میخواهد به ویژه آمریکای لاتین بخواند میتواند چشم بسته ترجمههای کوثری را انتخاب کند.
بهمن فرزانه
هنوز هم وقتی صحبت از اثر مهم گابریل گارسیا مارکز، صد سال تنهایی، میشود همه بیدرنگ نام بهمن فرزانه را به زبان میآورند. او نیز از جمله چهرههایی است که میتواند به عنوان یکی از چهرههای مطرح در ترجمه معرفی شود هرچند که برای مثال ترجمههای غیراصل و حتی جعلی از رمانی مانند «صد سال تنهایی» سبب شده مخاطب در یافتن ترجمه خوبی مانند ترجمه او از رمان ماندگار مارکز دچار تردید و حتی نرسیدن به مقصد شود. او با ترجمههایش از آثار نویسندههای ایتالیایی و آمریکای لاتین در واقع مخاطب را سوار بر بال واژگان به کشورهای دوردست میبرد.
مهدی غبرایی
از «دل سگ» حرف بزنیم یا «این ناقوس مرگ کیست؟»یکی از نویسنده روس میخائیل بولگاکف و دیگری از ارنست همینگوی. اولی با حجم کم و دومی بلندترین اثر نویسنده آمریکایی. در هر صورت
هر دو را مهدی غبرایی ترجمه کرده است. خالد حسینی و عتیق رحیمی دو نویسنده افغانتبار نیز آثارشان توسط غبرایی ترجمه و عرضه شده و احتمالا بادبادکباز او را همه میشناسند. ترجمه آثاری از هاروکی موراکامی نیز در کارنامه کاری غبرایی دیده میشود و به همین خاطر نمیتوان گفت که او درهای کدام کشور یا خطه از ادبیات را به روی مخاطبان گشوده است بلکه او با ترجمههایش دست مخاطب را به فراخور حالش گرفته و با خود به سرزمینهای مختلفی برده است.
آبتین گلکار
او نیز یکی از نامهایی است که پیوند محکمی با ادبیات روسیه خورده و میتوان چشمبسته اثری که نام گلکار روی آن درج شده را تهیه کرده و نگرانی از بابت اعوجاجهای زبانی و ترجمهای نداشته باشیم. گلکار از جمله نامهایی است که طی سالهای اخیر با تمرکز بر ادبیات روسیه به خصوص روسیه پس از شوروی تبدیل به عنوانی شده که نمیتوان به سادگی از کنارش عبور کرد. برگزیده شدن در کتاب سال جمهوری اسلامی نیز نشان از اهمیت گلکار در ترجمه این روزگار دارد. برگردان از زبان روسی عامل مهم دیگری است که سبب میشود گلکار در کانون توجه قرار گیرد. ترجمههایی از آثار ادبیات کلاسیک روسیه نیز در کارنامه او قرار دارد ولی این مترجم زیر ۵۰ سال را باید به عنوان مترجم ادبیات امروز روسیه و کشورهای حوزه اسلاو برشماریم.
محمد قاضی
درباره محمد قاضی سخن گفتن کار آسانی نیست. او هم از جمله مترجمانی است که آثار بسیاری از خود بهجا گذاشته و پیشنهادهای بسیاری برای خواننده آثار ادبیات جهان دارد. سهگانه یونان از محمد قاضی یا حتی ترجمه او از «شازده کوچولو» را میتوان به عنوان سرآمدان ترجمههای او نام برد هرچند ترجمه از فلوبر و سروانتس نیز در کارنامه او دیده میشود. او نیز از جمله مترجمانی است که خواننده با پیشنهادهای بسیاری از سوی او روبهرو میشود. زبان در آثار او روان است و خواننده در مواجهه با آثاری که قاضی ترجمه کرده حس نمیکند دچار افتادگی میشود.
م. ا. بهآذین
محمود اعتمادزاده یا همان «م.ا.بهآذین» را اغلب با ترجمه «دُن آرام» اثر شولوخف میشناسند. اثری بزرگ از نویسنده انقلابی روزگار شوروی. این اثر که روایت انقلاب شوروی است در زبان فارسی توسط او به مخاطبان معرفی شده است. البته «جان شیفته» رومن رولان نیز که اثری مهم از این نویسنده فرانسوی است نیز توسط او در دسترس مخاطبان فارسیزبان قرار گرفته است. او در واقع بر دروازه ترجمه آثاری ایستاده که تا پیش از آن مخاطب فارسیزبان تصوری از آنها نداشت و اعتمادزاده با ترجمههایش بخشی از پازل ذهنی مخاطب ایرانی را تکمیل کرد.
مهدی سحابی
تسلط او بر زبانهای انگلیسی، فرانسه و ایتالیایی سبب شده نویسندههای بسیاری را به مخاطب فارسیزبان معرفی کند. البته شاید با آثار دیکنز مانند «داستان دو شهر» یا اینیاتسیو سیلونه مانند «مکتب دیکتاتورها» او را بیشتر بشناسیم ولی نمیتوان از ترجمه بزرگترین رمان جهان توسط او به زبان فارسی چشم پوشید. اثری که برخی میگویند تنها مترجم و ویراستارش آن را خواندهاند که البته جملهای اغراقآمیز است ولی شاید از سویی بر برگی کار سحابی تاکید میکنند. «در جستجوی زمان از دست رفته» رمان هفت جلدی مارسل پروست اتفاقی است که ترجمه آن توسط سحابی صورت گرفته و باب آشنایی با ادبیات قرن بیستم فرانسه را برای مخاطب ایرانی فراهم کرده است. سحابی نیز از آن مترجمهایی است که خواننده میتواند با اطمینان سراغ ترجمههایش برود. آثاری از استاندال یا سلین در کارنامه او دیده میشود که بسیاری معتقدند ترجمههای او سلین را به مخاطب ایرانی معرفی کرده است.
احد علیقلیان
ترجمههای او از ادبیات کلاسیک روسیه این روزها در بازار دست به دست میشود. او حتی در شناسنامه آثاری که ترجمه کرده قید میکند که از کدام نسخه «انگلیسی» اثرش را ترجمه کرده و از این بابت احساس نگرانی نمیکند.
ترجمههای او که در واقع نوعی بازترجمه آثار مشهور ادبیات جهان است این فرصت را در اختیار مخاطب فارسیزبان قرار میدهد که از منظری تازه به این آثار نگاه کند، زیرا زبان در گذر زمان تغییراتی میکند و نیاز است تا در ترجمه نیز این تغییرات لحاظ شود و از این حیث ترجمههای علیقلیان از آثار داستایفسکی میتواند پیشنهادهای خوبی برای خوانندگان آثار این نویسنده روس باشد.
حسام آبنوس
دبیر قفسه
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
سید رضا صدرالحسینی در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
برای بررسی کتاب «خلبان صدیق» با محمد قبادی (نویسنده) و خلبان قادری (راوی) همکلام شدیم