در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتم: چه ضمانت که کار ندارید؟ گفت در امان خلیفهاید. گفت در گشودم آمدند خانه را شخم زدند و وقتی فهمیدند مردی نیست. گفتند: حاضر شو برویم، گفتم: نمیآیم. بچههایم! گفتند: بچههایت را بیاور.
گفت: بیکفش و کلاه با چهار بچه راه افتادیم. یک هفته پای برهنه راهمان بردند تا رسیدیم به یک جایی شبیه قلعه. توی یک غار اسکانمان دادند، میگفت: دخترم زار میزد تشنهام و مرد نقابدار بطری آب معدنی خنک را میریخت روی زمین و میخندید. میگفت: دخترم از تشنگی مرد و من از حال رفتم. میگفت نیمههای شب درد زنانهای غالب شد و دوساعت بعد جنینی خون آلود و بی جان توی دامنم بود میگفت: عربدههایم را که شنیدند، آمدند و جنین را دیدند و خواستند بگیرند، بوسیدمش. میگفت: جنینم دختر بود. گرفتند و پرتش کردند از قلعه توی دره. میگفت: اسم دخترم را توی کلهام گذاشتم عذاب، از بس عذاب کشید و کشیدم... 80 روز زندانیشان بودم و بعد از 80 روز توانستم فرار کنم. حالا برگشتهام سر زندگیام ولی چه زندگی؟
همه اینها قصه یک مستند بود که جوان مستندسازی که توی کافیشاپ فرودگاه دمشق باهاش همکلام شدم میگفت.
حامد عسکری
شاعر و نویسنده
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
در یادداشتی اختصاصی برای جام جم آنلاین مطرح شد
اکبرپور: آزادی استقلال را به جمع ۸ تیم نهایی نخبگان میبرد
در گفتوگوی اختصاصی «جام جم» با رئیس کانون سردفتران و دفتریاران قوه قضاییه عنوان شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
گفتوگوی بیپرده با محمد سیانکی گزارشگر و مربی فوتبال پایه